بسم الله
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز گفتا ز خوب رویان این کار کمتر آید
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم گفتا که شب‌رو است او، از راه دیگر آید
گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید
گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید
گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید
گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآید
گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید


همیشه تاریک ترین زمان شب، 
نزدیک ترین لحظه به صبحه

که خدای ما

اجابت کننده مضطرانه

بهتر از این خدایی هست؟ 

نشده لحظه ای به اضطرار برسم 

و دستم رو نگرفته باشه


نشده از ته دلم نگفته باشم غم دارم 

و نگفته باشه غمت سر آید

عاشقتم خدا

عاشق این همه وسعت محبت تو 

و میدونم این روزهای سخت

یعنی نزدیکیم به رحمت تو.

یعنی سحر نزدیک است. 


وقتی فال میگیرم برای اینکه امید پیدا کنم در اوج سختی

و وقتی حافظ از قول یار میگه غمت سر آید 

میشه یاد همه ی غمهای سر آمده ام نیفتم و اشک شوق و شکر نریزم؟

تک تک بیت ها بر جونم میشینه چون منم مضطرم.

و بیشتر حس می کنم که.

عاااااااااااااااااااشقتم خداااااااااااااااااااااااااااا.

در اوج همین سختی ها.