بسم رب الکریم


با نام خدای بزرگ، دومین مقاله ژورنالی ام را هم امروز سابمیت کردم. مثل اولی به یک جای خیلی خوب. 

این دو تا کاری است که چندین سال است وقتم را، همین وقت کمم را، همین زمانهای جسته و گریخته، وسط اینهمه کار را رویشان گذاشته ام و حس میکنم کاری کرده ام کارستان. باز هم رگ ایده الیستی ام بالا زد و دلم نیامد برای ژورنال با IF پایین بفرستم. گرچه دیگر وقتی برای Reject شدن و فرستادن به جای دیگر نیست اما بدجور حس میکنم حیف اند! بدجور برایشان سختی کشیده ام. 

ریسک زیادی بود فرستادن برای اینجا اما به خدا توکل کردم و فرستادم

شکر خدا دومین و آخرین قورباغه بزرگی بود که بایست قورت میدادم. بقیه ی قورباغه ها کوچک ترند اما تعداد بیشتر.

درست است اینجا ایده آل گرایی کردم اما  بقیه ی ایده آلیسمم را هم کنترل کردم. اینطوری: با چند تا دانشجو دارم کار میکنم و از کارهای آنها ای... مقالاتی در می آید هر چند خیلی ضعیف اند. خیلی. منی که قبلاً اصلا چنین چیزهایی را ارسال نمی کردم و هیچ حساب شان می کردم الان اینها را هم قصد دارم روی نوشتن شان وقت بگذارم و چند مقاله بنویسم در راستای جلوگیری از ریسک و مدیریت ایده آل گرایی!

سه تا مقاله ژورنالی که هر کدام حداقل 60 درصد کارشان انجام شده تا حالا. فقط مانده گل نهایی. 

کتاب اولم هنوز از داوری مجدد برنگشته و بدین وسیله پروسه اش از 2 سال هم فراتر رفت! هیییعییی. اینست کار اداری در ایران؟! یعنی فقط طی امورات اداری تا داوری و ...دو سال شده! فکر نکنم دیگر به صرافت چنین کاری بیفتم

کتاب دومم که بخش اعظمش را انجام داده بودم مدتهاست که نیاز به ویرایش دارد و الان هیچ وقتش نیست. اگر بتوانم آبان ماه پروسه ی ویرایش 50 درصدش را انجام بدهم. با اینکه دیگر از فکر چاپ کتاب در آمده بودم ولی این یکی را مجبورم انجام بدهم چون دو کتاب در پروسه، امتیاز یک کتاب تمام را دارد! و یکی در پروسه امتیاز صفر!

اخ... طرح پژوهشی ام را هم اصلاً دست نزده ام!

وای خدایا نمی شود شهریور بیشتر کش بیاید؟! یک جوری برکت پیدا کند؟ 

از مهر دیگر دانشجوها فرصت سر خاراندن برایم نمی گذارند!