بسم ا...


از پنج شنبه که کار آخر را فرستادم خیلی فکر کردم


به لیست کارهای عقب افتاده غیر کاری که در Colornote به لیست بلندی تبدیل شده اند.


به اینکه این مدت همه چیز را تعطیل کرده ام و چسبیده ام به این مقالات


به اینکه حتی این ترم درست و حسابی هم به تدریس دل نداده ام، تیم پژوهشی را مدتهاست رها کرده ام و سرگردانند بچه ها، کار اجرایی ام را که باز صحبت کردم و فهمیدم ماجرا همه از دکتر ح آب میخورده و مشکل حل شد با صحبت کردن و باز باید وقت بگذارم، 


این از سایر بعدهای کاری که رها کرده بودم 


از بعد غیرکاری


به حسنا و کم کاری هایم در حق اش


به اینکه کمی بخوانم در مورد مهارتهای لازم و با دخترم کار کنم. کتاب برایش بخوانم که نخوانده ام تا حالا!


به هزاران بیماری ایجاد شده ای که حتی برایش یک دکتر هم نرفتم، به مادرم که قرار بود دکتر ببرمش برای گذاشتن دندان مصنوعی که خودش پروژه ای است.


به کتابهایی که دوست داشتم بخوانم


به تفریح هایی که نکردم، مهمانی هایی که ندادم و ... 


به حتی خریدهای لازمی که به بعدها موکول کرده ام، حتی الان 4 ماه است با عینک داغون شده سر میکنم و نرفته ام عینک بخرم!


به اینکه زمان انتظار را متفاوت از قبل بگذرانم


به مقاله ها برسم،


ولی نه فقط به مقاله ها


سعی کنم مدل اعتدال را پیاده کنم


سخت است


به قول دختر معمولی شاید 24 ساعت شبانه روز برایت کم باشد!


که هست


ولی خوب همیشه برای مهم ترین کارها وقت هست


بایست هر روز اهم و مهم کنم ولی نه طوری که فقط مقاله برنده شود.


بایست استرس ام را مدیریت کنم و نگذارم این چندین ماه باقیمانده را هم باز مثل 8 ماه اخیر بگذرانم، یک بعدی.  استرس مهم ترین دلیل من برای یک بعدی شدن بود


دعایم کنید دوستان جان.