بسم ا.. 

مدتی است کوچ کرده ام به خانه پدری. حرف زدن هایم با م.شوهر فایده نکرد. البته بنده خدا به برادرشوهر سه خیلی گفت که بچه سومی را که خیلی با همه و خصوصا حسنا سرناسازگاری دارد را بفرستد پیش مادرش، ولی گوشش بدهکار نبود. وقتی انها پایین هستند هم حسنا را نمی توانستم کنترل کنم، میخواست برود بازی. بازی ای که به خرابکاری و گریه زاری ختم میشد و هزاران بار بین طبقات بالا پایین شدن و نمیشد من بنشینم سر کارهایم. 
از برو و بیاهای برادرشوهر و ج.3 تنها بویی که به مشام نمی رسد جدا شدن است. صد البته که من راضی به جدا شدنشان نیستم. بیشتر در این فکرم که در واقع اینها چه خیالی دارند با این کارها، نمی دانم. ج.3 مانده منزل خودشان و برادرشوهر و بچه ها را بیرون کرده! اما هر روز با هم بیرون می روند و سرویس خواب سفارش میدهند و فرشها را می برند خودشان می شویند در رودخانه و ...!!! 
آخر سر دیدم به تنها کسی که زورم میرسد خودم هستم! خودم و حسنا بلند شدیم آمدیم منزل پدر. به حبیب گفتم اگر میدانستم چنین برنامه ای راه می اندازند ج.3 و شوهرش اصلا بر نمی گشتم. ببین چطور نظم زندگی ام را به هم ریختند این دوتا. م.شوهر هم که انقدر ملاحظه کار است که کلا واکنش نشان نمیدهد. حتی اگر روزهایی باشد که از دست نوه ها و اذیت هایشان جلوی چشم من به گریه افتاده باشد! 

هفته ای که گذشت حبیب هم رفت شهرستان. بله درست حدس زدید! و درست دارید می خندید!! بله، برای انجام اصلاحات پایان نامه و گرفتن مدرک اش. مدرکی که رکورد زد و شش سال طول کشید عوض دو سال!
هفته گذشته لپ تاپ را حبیب با خودش برد. بخشی از وقت من صرف درست کردن سیستم برادر برای استفاده شد. که البته آخرش هم ناموفق بود از بس سرعتش پایین بود و رسماً به درد نمیخورد و باز هم نتوانستم کار مفیدی کنم. هر روزی هم که به دانشگاه پناه بردم درگیر رفع و رجوع مشکلات بقیه شدم. 

از امروز با لپ تاپ مان آمده ام تا بمانم، بلکه این مهلت باقیمانده 2 هفته را بتوانم کاری کنم. 


از خیل وسایلی که با خودم می برم و می آورم آنچه خیلی توی چشم است یک جعبه خیلی بزرگ از داروهاست. از فرق سر تا نوک پا دچار مشکلات متعددی شده که ریشه همه شان استرس است و جالب است که به هر درمانی هم مقاوم شده ام انگار. هیچ بهبودی پیدا نمی کنم. این چه مدلش است؟!
استرسی که در ظاهر ندارم ولی بیماریها نشان میدهند همچین بی استرس هم نیستم. 
خسته شده ام.
از اینهمه دارو و درمان بی نتیجه