بسم ا... الرحمن الرحیم


این روزها تنها روشی که برای رفع مشکلات در تست برنامه ام جواب داده این بود:


از مساله فاصله بگیر

برای حل مساله 1، یکی از راه حل ها، راه حل 1-1 بود و برای حل اون یکی دیگه 1-1-1 و .. به همین ترتیب من در اعماق یه چاهی گیر کرده بودم و از مساله اصلی دور افتاده بودم. کلافه و خسته بودم. سرم بارها و بارها درد میگرفت. انقدر قدم به قدم سرچ ها رو دنبال کرده بودم و باز وسط راه به یه مشکل جدید خورده بودم که خسته شده بودم. 

خیلی وقتها فکر میکردم دیگه پیر شدم و دقت و تمرکزم اومده پایین! دیباگ کردن و پیدا کردن اشکال کد یه ذهن آسوده و تند و تیز میخواد. تمرکز بالایی میخواد. یادش بخیر جووانی هام اینطوری توی یه مساله ساده گیر نمی کردم. اونم توی هر مرحله اش!  

روشی که برام جواب داد این بود که هر وقت یک زیر راه حل جواب نمیداد، یه مدت رها میکردم. 

فاصله درست حسابی ها. یعنی کلاً از پای سیستم بلند میشدم میرفتم سراغ بقیه زندگی! انگار نه انگار من Deadline دارم! اونم آخر همین هفته.

بعدش فراموش میکردم جزئیات رو که چیکار کردم. بعد می دیدم ای بابا، کلیات ماجرا درست نیست اصلاً. اصلا چرا اومدم اینجای کار؟ چرا دارم این کارو میکنم؟ به فلان روش هم که میشه این رو دور زد. من که نیازی به حل اینها ندارم تنها فقط حل مساله 1 رو لازم دارم اونم براش یه روش 2 ای وجود دارد و ...

خلاصه کلی دور زدم همه چیزو و چیزی که چهار روز گیرش بودم بالاخره به این روش حل شد.


خدا رو شکر.


مدیونین فکر کنین از تنبلی بود که رها می کردم کارو :دی 

این فقط یه استراتژی بود برای حل مساله :دی 

اصلا هم این مدت کاملاً ناامید نشده بودم :دی 

تابلوئه دیگه، نه؟ 


پ.ن.1: جدای از اینها، سن عامل مهمیه در حال و حوصله داشتن برای رفع اشکالهای ریز کد. اوه اگر بخوام برم دکتری چه کنم با این اوضاع؟! میشه کسی این کارهاش رو بکنه من فقط ایده بدم :دی 

شایدم به خاطر اینه که مدت زیادیه کارم چیزهای دیگه بوده و دست به کد نبردم. شاید اگر برای دکتری نیاز به کدنویسی داشته باشم، مشکلات این چند وقت رو نداشته باشم و توی باغ اومده باشم. شایدم نه :دی