بسم ا...


دست از طلب برداشتن برای من مثل مردن می ماند


عمری در تصورشان بوده ام


الان هم لحظات حساسی است و وقتی برای تلف کردن و از مسیر دور شدن نیست 


اما کاش سلامتی ام یاری می کرد


این روزها که درد کمرم خیلی آزارم میدهد اشکم  دم مشکم شده! 


به زحمت امورات معمول را انجام میدهم


لیست بلندبالای کارهایی که در بین ترم داشتم برای انجام جلوی رویم هست

1- مقاله ریجکت شده که خیلی خیلی خیلی کار دارد

2-رسیدگی های دخمل که موکول کرده ام به بین ترم، دکتر بردنش که خیلی بی اشتها شده ولی هنوز نتوانسته ام آزمایشش را ببرم آزمایشگاه.

3-امورات عقب افتاده منزل در حد معمول

4-دنبال خانه گشتن با همسر (میخواهیم واحدمان را بفروشیم اگر خدا کمک کند و بتوانیم جای بهتری پیدا کنیم)

5- تصحیح میان ترم ها و تمرین ها و ... و حالا که تصحیح نکرده پایان ترم ها شروع شد! از غصه کارهای انباشته میخواهم گریه کنم

6- تعمیر لپ تاپ ارائه ام که گارانتی در استان ما ندارد! باید بروم استان بغلی! و به خاطر سبک بودنش حتماً بایست تعمیر کنم. این لپ تاپ که مارک معروفی هم ندارد را با هزینه گرنت خریدم و کارایی خاصی غیر از ارائه پاورپوینت ندارد ولی از نیم کیلو هم سبک تر است. همان اول ترم خراب شد و کمرم شکست از بس لپ تاپ سنگین همسر را بردم و آوردم! یکی از درسهای ترم بعد هم با اسلاید است.

7- تعریف خیلی خیلی ریزبینانه قدمهای پروژه برای سه دانشجوی کارشناسی. در حالی که خودم فرصت نکرده ام هنوز آن مبحث را بخوانم! این درواقع مبخثی است که دانشجوی دانشگاه آزادی پیچاند و بایست خودم جمع و جورش کنم ولی وقت هنوز برایش تعریف نکرده ام! اصلا نمیدانم کی! این سه دانشجو هم انقدر ضعیف اند که حد ندارد!

8- قرار بود در مقاله یکی از اساتید که دانشکده دیگری هم هست کمک کنم. هفته قبل موکول کرده به هفته بعد و من هنوز وقتم را خالی نکرده ام برای این! وای بین ترم تمام شود باز زیر بار حجم درسها و کارهای معمول له خواهم شد و فرصت کافی برای این امور نمی ماند.

9-امورات دکتر رفتن خودم که معلوم نیست چرا بدنم اینقدر قاطی کرده. مثلاً پوستم قسمتی آنقدر خشک است که زخم می شود و به درد و خون می افتد! و قسمتی انقدر چرب است که جوشهای بزرگ چرکی می زند. منی که مدتها بود اصلا جوش نمی زدم به واسطه مصرف قرصهای رانکوتان.

رژیم تحت نظر دکتر را هم مدتهاااااست رها کرده ام. در هر روز بایست سالاد مصرف میکردم که اصلا وقت تهیه اش نبود!

10-لیست کارهای مربوط به خانه تکانی که همیشه از این ماه شروع میکردم ولی الان اصلا در توانم نیست. دخمل تمامی پتوها و ... را مزین کرده. گذاشته بودم از بین ترم هر هفته یکی اش را به کمک همسر بشویم. رفتم یک بالش را خودم بشویم که اصلا نتوانستم! بعد از حجم ناتوانی این روزهای خودم زار زار گریه کردم. دل همسر به رحم آمد و آمد شست ولی بقیه شست و شوها را کنسل کردم! تا وقتی که از استرس کارهای مهمتر فارغ شوم. از شما چه پنهان، با اینکه هنوز وسط ماه نشده، از حقوق این ماه هم چیزی نمانده که بخواهم به کمکی فکر کنم. باز پس اندازم صفر است و اعصابم به این خاطر خورد. کی می شود از دست این پروژه ساخت و ساز همسر رها شویم تا اینقدر هی کفگیرمان به ته دیگ نخورد. دوباره دلش میخواهد برود زمین بخرد اینبار بدون شریک و باز بسازد!! خدایا کاری کن چند سال حداقل بی خیال بشود. اعصاب من یکی نمی کشد!

لیست کارهای خانه تکانی را زدم از تودوایست حذف کردم و نمیدانم عید امسال چطور خواهد بود با وقت کم من و در حالی که دخمل امسال همه جا را، همه جا را حساااابی کثیف کرده. دیوارها، موکت ها، رختخواب ها و ...

شرایط خیلی سخت تر از پارسال است


11- با اینکه کمرم درد میکند و اصلا توان جمع کردن ریخت و پاش دخمل را نداشتم ولی به دخمل این روزها سخت نمی گیرم که وسایلش را نریزد و ... دخترکم کل ترم که مهر من را کمتر دارد، در این بازه هایی که بیشتر خانه ام حداقل با او بیشتر بازی کنم.

با تکه های ام دی اف باقیمانده از درست کردن وسایل تخت و کمد و ... دخمل در سیسمونی، برایش اتاقهای مختلف درست کردم. آشپزخانه کوچک، اتاق خواب، اتاق دکتر، هال و یک شهر بازی.  قسمت بزرگی از هال خودمان را گرفته و هر چه اسباب بازی داشته آمده در هال! 

ولی خوب گفتم اشکالی ندارد. انس گرفتن دخترم با من انقدر زیاد شده که اصلا و ابدا پایین نمی رود

به توصیه دوستم که میگفت دی وی دی های پرورش کودک دوزبانه دکتر امینی را شروع کنم برایش قدری توجه کردم. میگویم قدری چون نخریدمشان!! نمایندگی اش در شهرما نیست و ضمنا دستگاه دی-وی-دی خوان هم نداریم. فقط به فکر افتادم و چندین کلیپ آموزشی زبان خوب دانلود کردم و دیدم دخترم واقعاً مشتاق یادگیری زبان هست و تا حالا اسم چند حیوان مثل فیل را یاد گرفته :) هر روز چند ساعت هم به دیدن ویدیو می گذرد.

البته فقط از ریتمیک ها خوشش میآید مثلا با baby einstein یا brainy baby و امثالهم اصلا ارتباط برقرار نکرد.

ویدیوهای پهلوانان پویا برای ورزش، مهارت های زندگی برای یاددادن مسائل به زبان کودکانه و ... هم هست که بخشی از وقت مشترکمان هم به دیدن اینها می گذرذ.

شاید تنها چیزی که دارد خوب پیش میرود همین رسیدگی های بین ترمی من به دختر است

متاسفانه مقاله ها گیر کرده اند.

12- بیشتر از یک ماه است مثلاً شروع کرده ام روزه های قضایم را بگیرم. یک روز در هفته بیشتر نشد و نتیجه فقط 4 روز روزه بوده آنهم با سردرد! گفتم بین ترم تعداد روزها در هفته را بیشتر میکنم و این یک هفته که فرجه ها شروع شد که این کار را نکردم. 

۱۳. الان دو هفته است فیزیوتراپی میروم و هنوز اثر مثبتی ندیده ام. شاید گریه استیصالم از اینست که فکر میکنم هیچ وقت خوب نخواهم شد. قبل از این دوهفته مدت ۱۷ روز فیزیوتراپی نرفتم از بس حجم کارم بالا بود. ولی استخر را میرفتم حداقل یک جلسه در هفته ولی فایده نداشت به تنهایی. استخر و فیزیو با هم دردم را کم میکند که واقعا از امورات دخمل عقب میمانم و مادری نمیکنم برایش. همه عصرهایم میرود! خدایا چه کنم؟ 

۱۴. برای برادر سومی دو مورد را زنگ زدم که هر دو موکول کردند به آخر دی. یکی را برادرم بعد تحقیق بیشتر گفت دیگر پیگیر نشو، دیگری را دختر گفته چون شغل پسر آزاد است به احتمال خیلی خیلی خیلی زیاد نه است و معطل ما نشوید! 

مورد دیگری سراغ ندارم. برادرم جزییات حال و روز من را نمی داند و فکر میکند به فکرش نیستم که کس دیگری را جایگزین نکرده ام. کاش غیر از من خواهری داشت یا مادرم میتوانست. 

۱۵. مادرم تا همین دو هفته پیش حال خوبی نداشت. برادر دومی دکتری را پیدا کرده و مادر خودش با پدرم می رود که من واقعا متعجبم چطور حاضر شد و میرود. تا حالا سه مرتبه رفته و هم دکتر از روند پیشرفت راضی است هم مادرم از داروها. هم ما به وضوح دیدم وارد فاز بعدی بدتر نشد. نوبت دکتر از تهرانش هم گرفته بودم برای ۲۴ دی بین امتحاناتم که با این راضی بودن از دکتر همینجا، کنسلش میکنم. نعمت است دکتر در دسترس باشد و بشود مرتب و هر هفته به او سر زد. خدا را شکر‌. 

۱۶. نمیدانم حالا با این وضع جسمی خراب ه هدفم یعنی تبدیل وضعیت و شروع دکتری میرسم یا نه؟ یا باید این شغل را به خاطر وضعیت جسمی رها کنم. 

فکر کردن به دومی اشکم را در می اورد. در تودوایست برایم برنامه زمانبندی اماده شدن برای کنکور ۹۸ می آید. اه... زمانی که این تسک را تعریف کرده ام امیدوار بوده ام تا آذر ماه کارم اوکی شده است. 

۱۷‌. خدایا مخاطب همه حرفهایم تویی.

چندی پیش جایی خواندم که هر چه پیش می آید بین تو است و خدا، نه بین تو و مردم.

چقدر به دلم نشست

خدایا کنارم باش

میدانم هستی. مثل همیشه.

اینبار بیشتر از همیشه نیازمند تو ام

به خاطر همه نعمت های بیشمارت ممنونم

کمکم کن راه را درست بشناسم

به جسمی که قدرش را ندانستم صحت، به روحم استقامت، به قلبم ایمان و امید و به فکرم درایت عطا کن.

کمک کن بتوانم انسان بهتری باشم

در درجه اول بنده خوبی برای تو

بعد همسر خوبی برای حبیب و مادر خوبی برای حسنا

خواهر خوبی برای برادرانم

دختر خوبی برای پدر و مادر و مادربزرگم که همه اینها جز من کسی را ندارند

و همینطور استاد خوبی برای دانشجویانم

کمکم کن بتوانم به این شغل که عاشقانه انجام میدهم ادامه دهم.