۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

بزرگترین چالش زندگیم

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۴ نظر

چقدر خودت را دوست داری؟

بسم الله. 


یک وبلاگی هست به اسم حموم زنونه نوشته دلاک عزیز. درست یادم نیست چند وقته که داخل feedly اضافه اش کردم و پست هاش رو میخونم. یادم نیست چطوری باهاش آشنا شدم و از کدوم پستش اینقدر خوشم اومده که به لیست وبلاگهایی که پیگیر هستم اضافه ش کردم. از اونجایی که قبلا توی بلاگفا بوده و از خردادماه اسباب کشی کرده به بلاگ اسکای، احتمالا مدت زیادی نیست که میخونمش. از چند وقت پیش در گیر بیماری مادرش بود و یه چیزهایی رو تعریف کرد که دیدم بهتره یاد بگیرم. 

یاد بگیرم یه چیزهایی خودخواهی نیست بلکه فقط دوست داشتن خود و احترام گذاشتن به خوده و عقل به خرج دادن.

اینکه تا مرز تلف شدن از خودت کار نکشی و خودت رو خسته نکنی. 

اینکه شرایط حاد بیماری مادرت رو جوری هندل کنی که نه از کارت بزنی نه خودت رو انقدر تحت فشار بزاری که کم بیاری. 

اینکه جوری زندگی کنی که با همین فرمون بشه سالها با نشاط زندگی کرد. کمتر مریض شد، کمتر کم آورد و ...

کاری که من درست 180 درجه مقابلش رو انجام میدم و با خوندن این وبلاگ به فکر فرو رفتم که چرا؟ کدوم راه حل عقلانیه کدوم احساسی؟ 

مسلما عملکرد من تابع احساسم بوده یا استرس یا ... که بازم میشه احساسی. عقلانی نبوده. 

راستش یکی از ایرادات من اینه برنامه تفریحی داشتن واسه خودم رو انقدر جدی نمی گیرم. یعنی واجب نمی دونم به صورت پیش فرض. و انقدر کار می کنم که بعد یکهو پنچر می شم. برنامه ای برای شادی تزریق کردن توی زندگی ندارم و ممکنه شرایط من رو تا جای خیلی بدی ببره. من مسلط به شرایط نیستم. شرایط مسلط به منن.


باید یاد بگیرم بهتر زندگی کنم.  

فعلا ایده ای ندارم.

این باید توی ذهنم می چرخه تا یه راه حلی متناسب با زندگی خودم براش پیدا کنم. امیدوارم بتونم توی برنامه ریزی عید 95 یه برنامه منطقی خوب بریزم با این رویکرد. 

دوستای گلم ممنون میشم شما هم از تجربه ها و ایده های در این راستاتون بهم بگین و کمکم کنین. 


پست های مرتبط از وبلاگ حموم زنونه نوشته دلاک عزیز

http://hamomzanone.blogsky.com/1394/11/17/post-87/%D8%B3%D8%B1%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%A7%D8%B1


http://hamomzanone.blogsky.com/1394/10/29/post-83/%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D8%AF%D9%84%D8%A7%DA%A9


۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سال محاسباتی داشتن

بسم الله الحسیب.

یکی از اشکالات من این بود که یک سال محاسباتی بیشتر نداشتم. نوروز...

و برای همین اسفندها شده بود برایم یک غول بی شاخ و دم

محاسبه نفس خود از هزاران منظر

خوب مسلم است دیگر نتیجه چنان دلخواه نمی شود. 

یکهو همه دغدغه ها هجوم می آورند و آدمی در برابر آرمانهایش خلع سلاح می شود و انقدر ناامید که انگیزه ای برای برنامه ریزی آنچنان نمی ماند. یا اگر هم برنامه ریزی کند، موفق نخواهد بود. چون آرامش فکری در کار نیست. 

تا اینکه دیدم صبای عزیز ، اینجا عنوان کرده که چند سال محاسباتی دارد.


http://gharetanhaei.persianblog.ir/post/352

مثلا سال میلادی برای محاسبه بعد پژوهشی

شکر خدا سالگرد عقدمان را قرار داده ایم برای محاسبه زندگی مشترک. یعنی هر سال عید فطر و این یکی از بقیه جداست.

سال مالی من مهر بود، و سال مالی حبیب فرودین که بعد از ازدواج هر دو را به فروردین انتقال دادیم. 

می ماند بقیه سالها که کم کم تفکیک می کنم. 

ان شاء الله تا عید 95 نرسیده..

1- من و محاسبه بعد همسرداری (عید فطر هر سال)

2- من و محاسبه بعد ارتقای شغلی (هر سال موقع زدن حکم)

3-من و محاسبه مادر بودنم (هر سال روز تولد دخترم)

4-من و دینداری هایم ( هر سال شب قدر)

5-من و بعد مالی زندگی (خمس و ...) هر سال انتهای فروردین

6-من و بعد پژوهشی و علمی ( هر سال میلادی)


۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰