۸۵ مطلب با موضوع «من و همسرم» ثبت شده است

وصلم به مادر

هر وقت حال مادرم خوب نیست، من هم به هم میریزم.

 

اینکه دردهایش را از عمق جان درک میکنم، تاثیر دارد. تک تک سختی هایش را از بچگی دیده ام...

 

اینکه چقدر دلم برایش می سوزد. اینکه مظلوم بودنش را تاب نمی آورم.

 

 

اینکه چقدر دلم میخواهد از این شرایط نجاتش بدهم.

 

و وقتی دستم بسته باشد در کمک به او، حالم بدتر می شود.

 

شنبه ای که گذشت، حبیب دستم را بست در کمک کردن.

آن هم وقتی کمی کمک خواستم از او. به خودش فکر می کرد و می‌گفت وظیفه ندارد. 

 

 

 

از شنبه حال خوشی نداشتم 

شرمنده ی خودم شدم. خدا هیچکس را شرمنده خودش نکند.

 

از حبیب ناامید و دلشکسته. آنقدر که حرف هم نزدم. حرف هایش خودش نشان دهنده فاصله از درک من تا او داشت. 

 

تا دیروز که با مادرم حرف زدم. بقیه هفته خانه برادرم بوده. از یکشنبه تا چهارشنبه. داروها بعد دو هفته کمی دارند جواب می دهند. صدایش دردالود نبود. 

حتی دعایم کرد... برای کاری که نتوانسته بودم تمام کنم. گریه ام گرفت که به دل هم نگرفته. 

 

حالش که خوب باشد حال من بهتر است. بخواهم یا نخواهم، ناخودآگاه بدجور از حال مادرم اثر می گیرم. 

موافقین ۱ مخالفین ۰

گپ و گفت

- وقتی یک مرد فقط میخواد پول دربیاره و مرتب از نظر کاری ارتقاء پیدا کنه و هیچ نقش دیگه ای تو ذهنش نیست، یه زن چیکار میتونه بکنه؟ 

+ پول های مرد رو خرج کنه حداقل! 

 

واقعاً تربیت خیلی از مردهای ایرانی مشکل داره. نقشی که به زن میدن فرساینده و مخرب هستش. این سلسله تربیت غلط بایست اصلاح بشه. همه بار روانی زندگی روی دوش زن نبایست باشه. هم.سری تعریفش این نیست. 

موافقین ۱ مخالفین ۰

اسفند پرمشغله

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

همه شعله های اجاق گاز زندگی

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

مهربانی

همه چیز جهان تکراری است جز مهربانی

- جمعه زن داداش بزرگه رفت پیش داداشم. خدا رو شکر که قصه دوری شان تمام شد. هر چند هنوز هم باور ندارم شرایط آنجا برایشان بهتر از اینجاست ولی ته دلم با یک کورسوی امیدی می گویم خدا کند اشتباه من باشد و شروع زندگی خوب شان.  خیلی سختی کشیده اند تا الان. 

- هر چند به نظر همه چیز بهتر از قبل است، اما انگار ضربه های روحی مرداد ماه هنوز افسرده نگهم داشته. دلم میخواهد باز به قرص پناه ببرم. ولی چیزی مانع می شود. آنقدر برنامه هایم نشده که پرهیز دارم بگویم چه چیز.

 

- اربعین نشد بروم کربلا و همین هم شد دلیل غم دیگری. همه کار را برای رفتن کردم و دقیقه آخر نشد. ماشین نداشتیم و من و همسر میخواستیم با اتوبوس برویم و پدرم یادم آورد که ممکن است در مسیر ۲۰ ساعته با اتوبوس باز دیسکت عود کند و برای همه دردسر درست کنی. حق داشت. قبول کردم. منتها یادم رفته بود چقدر اوضاع دیسک ها خراب است و کاندید عمل بودم شش ماه پیش و به چه مکافاتی آن دردها رهایم کرد. غصه دار شدم که زندگی ام اینقدر عادی نیست. حتی در حد یک پیاده روی. 

 

- بماند اینجا به یادم سورپرایز زن داداش کوچیکه مهربونم، یک ماه زودتر از تولد خودم. وقتی برای بدرقه زن داداش بزرگه همگی آمدند تهران. وقتی خسته روحی بودم و احساس خوبی نداشتم واقعا سورپرایز شدم از مهربانی اش. خدا کند همیشه همینقدر خوب بمانیم برای هم.

 

کاش پدر و مادرم هم در زندگی خودشان لااقل با هم مهربان بودند و اینقدر غم ناشی از نامهربانی هایشان روی دوشم سنگینی نمی کرد. مادر بیمار، برادر وسطی بیمار، پدر بیمار و هر سه با هم متناقض و در تنش. هیچ راهی که بتوانم مشکلی را حل کنم به ذهنم نمی رسد و این استیصال در این شرایط روحی ای، پرم می کند از حس بی پناهی. کاش خیالم از بابت زندگی این سه تا راحت می شد. غم بدجور سنگینی است زندگی شان برایم. حتی دلیل اصلی غصه هایم. 

خیالم از داداش کوچیکه خیلی راحت است. خدا را شکر زندگی اش روی روال است. از بزرگه هم سپرده ام به تصمیمات خودش و توکل بر خدا. وضعیت از چندسال قبل که یک خواهر خیلی نگران بودم خدا را شکر بهتر است. الان این دو برادر از دایره فکر و خیالم به خوبی خارج شده اند. 

اما پدر و مادر و برادر وسطی  هر روز تلفنی زده اند و بیان غصه ای و مشکلی و اینکه انگار نمی خواهند هیچ مشکلی را حل کنند. همان قصه ی پر غصه ی تکراری همیشگی است در اصل. فقط هر روز مصداق جدید، هر بار حادتر از قبل... خدایا خودت فرجی کن. این غم را تا کی میتوانم بکشم؟ نه می توانم تلفن جواب ندهم نه جواب دادنم کمکی می کند. حرص میخورم از دست شان.

 

-خدا بخواهد میخواهیم یک سفر به نسبت طولانی با هر دو خانواده من و همسر برویم و کجاست که سالهاست که پناه همه خستگی های دنیایی من است؟ مشهدالرضا. البته برای ما طولانی است که اشتراک هر دو سفر خانواده ها خواهیم بود. اگر خدا بخواهد. بیتوته مان در جوار امام رضا برای اولین بار است که طولانی است. البته طولانی به نسبت غالب سفرهای ما که نهایتا سه روزه بوده. قید درس و مرس و ... را زده ام. 

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

تغییر شغل

بسم ا... الرحمن

 

یکی از چیزهایی که در شب قدر خواستیم، تغییر شغل همسرم به شغل خوبی بود. بعد از پستی که چند وقت قبل نوشتم، نشستیم و اساسی حرف زدیم.

راه چاره ای با شرایط فعلی پیدا نکردیم. من و دختر شدیداً متضرر هستیم از نبودن های همسر. خودش افسرده است از جو بد محیط. 

مشکلات شغلی اش زیاد است و مشکل مربوط به سازمان شأن است که درست کردنش از عهده همسر خارج است. تصمیم بر این شد که همسر اول تلاش کند برای شغل جدید. ببینیم چقدر درآمد می توانیم در بیاوریم. مطمین شدیم میتوانیم قسطها را بدهیم، بعد از این شغل بیرون بیاید. این روزها می بینم دارد آموزش هایی می بیند که بررسی کند چه کار می شود کرد. با همه کمی وقتی که می ماند. 

همزمان من هم در همین فکرها هستم. 

 

 

چهل سالگی و باز روز از نو روزی از نو.

هیچ وقت زندگی ما روتین نمی شود انگار. منظورم از روتین اینست که دغدغه شغل و مالی و ... حذف شود و بشود آسوده بود. 

اما شکر. 

می شد چشم روی سیاهی ها بست و ... 

چشم امیدمان به خداست که راه خوبی جلوی پایمان بگذارد. 

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

برای محبوب حبیب

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۹ نظر

چطور طرف مقابل را ترغیب کنیم بیاید مشاوره دوتایی؟

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۷ نظر

خود گول زنی

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۵ نظر

ظلم- استاد شجاعی

برگرفته از اینجا

برای خودم:

 

ادامه مطلب...

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

کرگدن خسته

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۸ نظر

درد مشترک

امروز یه کارگاهی هست ؛مرزهای ارتباطی؛ درد مشترک من، همسرم، برادرم و ... همه اطرافیانم

بایست اینجا هم آپلودش کنم که یادم باشه برای همیشه. فایلش رو هم برای همه اطرافیانم بفرستم! 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

ظلم ادم ها

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱ نظر

کی رنگ آرامش میگیرد این زندکی؟

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲ نظر

از حسین (ع)

بسم الله الرحمن الرحیم

 

چند نکته برای یادآوری به خودم در صحبت های خانوادگی در درجه اول یادم باشد و بعد برای همه مکان ها.

 

ادامه مطلب...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

دورنگی

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۴ نظر

همین طوری. برای خواندن نیست

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱ نظر

بی عنوان

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۴ نظر

تیترش شطرنجی شده

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۳ نظر

integrate todoist & Daily Inspirations

بسم الله الرحمن الرحیم

 

سلام به دوستای گلم

عیدتون مبارک.

و هفتمین سالگرد عقد ما. در حالی که من پشت سیستم دارم تلاش می کنم تمرین سوم درس ام رو انجام بدهم و همسر دخمل را برده با بچه های خواهر شوهر کوچیکه گردش تا حسابی از این فرصت چند روزه ای که آمده ایم شهرستان استفاده کند و بازی کنند:دی همین.

خوب بریم سراغ حرف اصلی ام: 

این روزها نیازمند موتور هول دهنده هستم :) یک هول دهنده اساسی!

 

ادامه مطلب...

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

easy recovery?!

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۵ نظر

هر چه دورتر باز هم کمه.

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

ششمین سالگرد ازدواج

بسم ا...

امروز ششمین سالگرد ازدواج ماست

همین!

همین را هم دیروز فهمیدم. به لطف todoist

کارهایی هست که خودم را مقید کرده بودم انجام بدهم در این روز. در todoist نوشته بودم.

الان میخوانم شان و چقدر حس میکنم دور شده ام از آن فضاها.

 

فضاهایی که در آن تلاش برای عاشقانه نگه داشتن زندگی موج می زد.

و الان بایست به سختی خودم را مجبور کنم یکی شان را حتی انجام بدهم! و هنوز که هیچ...

 

ایده هایی برای برگرداندن روحیه لازم دارم.

 

یا شاید به حرف هایی برای قبول اینکه این وضعیت و سالگرد نگرفتن چیز بدی نیست.

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

از دیگران

هم اینکه طرف بلد باشدت. اگر با کسی زندگی کنی که نفهمتت ،مریض میشی خورد میشی.دلیلتو انگیزتو برای زندگی از دست میدی و نشونشم همین بی تفاوتی و بی احساسی به طرفه.

 

متاسفانه آدم یه بار زندگی میکنه و نباید جوری زندگی کنه که وقتی به عقب نگاه کرد غصه بخوره برای خودش

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

انتظار...

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۸ نظر

نامه ای به حبیب. مردانگی

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

تبدیل عشق به نفرت

برای تبدیل شدن عشق اولیه روزهای اول زندگی به نفرت

تنها کاری که لازم است انجام بدهید اینست که کاری نکنید!

 

خود به خود نفرت پدیدار خواهد شد‌

ادامه مطلب...

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

محرم یا نامحرم

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۲ نظر

روزهای خوب خواهند امد؟

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۹ نظر

دو هفته اخیر. رمز همان قبلی

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۸ نظر