۵ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

هر لحظه

بسم الله الرحمن الرحیم


-----------------از سری نامه هایی به دخترم (نوجوانی)

دختر عزیزم

تصمیم گرفتم نامه هایی برایت بنویسم. 

این نامه ای است که وقتی نوجوان شدی میخواهم بخوانی. اوایل سنین دبیرستان. چه میگویم. آن زمان احتمالا میگویند نهم!


دخترم، 

چیزی که این روزها بعد از سی سال زندگی با سعی و خطا فهمیده ام را میخواهم زودتر از آنکه دیر بشود به تو بگویم. زودتر از آنکه تو هم مثل من زمان را به واسطه چیزهایی که نمیدانی از دست بدهی. یا اینکه لحظات شاد زندگی ات را از دست بدهی. 


دخترم،

عزیزکم

تو حیفی مادر. 

بی نهایت حیفی. 

حیف تر از آنی که کاری بکنی که ارزشی نداشته باشد. این جملات موقع شنیدن بدیهی هستند ولی وقتی مثل من میافتی در جریان زندگی، یکهو به خودت میآیی و می بینی کارهای عبث زیاد کرده ای. 

افسوس میخوری بر عمر رفته ات.

ولی باز ممکن است به چرخه اشتباه کردن هم بیفتی.

عزیزکم

تنها راهی که ما را از اشتباه کردن باز میدارد اصلاح کردن مداوم مسیر است. 

و این مداومت بایست روزانه باشد.


نازنینم

راهی نیافته ام بهتر از مراقبه شبانه که انسان به کارهای روزانه اش بیندیشد. 

و عمیق بیندیشد

و میزان کند خودش را با افق متعالی یک سال آینده اش، 

پنج سال آینده اش

ده سال آینده اش

و عمرش


یادم باشد وقتی خواستم این نامه را برایت بخوانم، روایت خودم را بگویم که چطور وقتم را با اجابت کردن درخواستهای این و آن پر کردم و از اصل کاری که بایست انجام میدادم غافل شدم.

یادم باشد عمق ناراحتی این روزهایم را به تو انتقال دهم تا با دقت بیشتری به حرفهایم گوش کنی و عمل کنی. 

تا تو راه مرا نروی مادر. 


دلبندم

کاش انقدر با من و پدرت دوست باشی که هر شب همه اتفاقات روزت را با من و پدر در میان بگذاری و بتوانیم به تو کمک کنیم از بالا به زندگیت نگاه کنی  تا همیشه موفق باشی. 


دخترم خیلی حرفها دارم بزنم. لبریزم از حرفهایی که تجربه ی سنگینی برای من بوده اند. کاش گوش تو شنوای آنها باشد. من که کسی را نداشتم از اول نصیحتم کند و این حسرت زیادی برایم به بار آورده. 

این نامه را فقط به همین نکته ختم می کنم. 

موافقین ۰ مخالفین ۰

خانه و خانواده خوشبخت

بسم الله الرحمن الرحیم 

1. خوشبختی خانه در خدا پرستی است.

2. عزت خانه در دوستی است.
3. ثروت خانه در شادی است.
4. زیبایی خانه در پاکیزگی است.
5. پاکی خانه در تقوا است.
6. نیاز خانه در معنویات است.
7. استحکام خانه در تربیت است.
8. گرمی خانه در محبت است.
9. صفای خانه درمحبت است.
10. پیشرفت خانه در قناعت است.
11. لذت خانه در سازگاری است.
12. سعادت خانه در امنیت است.
13. روشنایی خانه در آرامش است.
14. رفاه خانه در حرمت و تفاهم است.
15. ارزش خانه در اعتماد و اطمینان است.
16. سلامتی خانه در نظافت و پاکیزگی است.
17. صفت خانه در انصاف و گذشت است.
18. شرافت خانه در لقمه حلال است.
19. زینت خانه در ساده بودن است.
20. آسایش خانه در انجام وظیفه است

 

استفاده از این اکسیر شفا بخش بدون شک هر خانواده ای را خوشبخت میکند

موافقین ۰ مخالفین ۰

لالایی طفل شش ماهه من

بسم رب الحسین

روضه ی اول:

++منزل م.شوهر ده شب مراسم برپاست. مداح روضه میخواند. از رقیه ی سه ساله. دخترک سه ساله ی جاری ام آمده پیشم و فاطمه حسنا را ناز می کند. نگاهش میکنم. به حجم کودکی اش. یاد رقیه می افتم و حجم ماتم اش. اشک امانم را می برد.

++سینه می زنیم. فاطمه حسنا آرام آرام است. محکم مرا بغل کرده. جانم از شدت عشقم به دخترم لبریز شده. مداح میخواند: لالایی اصغرم...

جانم به لب می آید. امروز فاطمه حسنای من شش ماهه شد. رسید به نقطه اوج خواستنی بودنش. 

++فاطمه حسنا بیتاب شیر می شود. مادرهایی مثل من که شیر درست حسابی ندارند به کودکشان بدهند می دانند گریه طفل از گرسنگی چه آتشی بر جان می زند. حتی همان چند دقیقه ای که طول میکشد تا چیزی برایش آماده کنی و چون میدانی برای طفل معصوم خیلی طول می کشد پرپر می شوی. به رباب می اندیشم. به لحظه ای که شیر هست و علی شش ماهه نیست.. به نوشدارویی که بعد از مرگ سهراب از هر زهری سوزان تر است آتش می گیرم. امسال بیشتر از سالهای پیش این قسمتهای روضه امانم را می برد..

++ه زینب می اندیشم. لحظه ی شهادت مادر. چرا هیچ کس نیست دخترک را از روی بدن بی جان مادر بلند کند. چرا هیچ محرمی نیست علی را کمک کند؟ چقدر غریبند این خاندان.

++مداح میگوید: "اللهم اجعل محیای محیا محمد وآل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد" 

زندگانی محمد و آل محمد؟ 

همه بلند بلند تکرار می کنند و اشک میریزند. یعنی میدانند چه میخواهند؟ میدانند یعنی سه طلاقه کردن دنیا و خریدن همه ی غمهای دنیا به جان خسته؟ میدانند یعنی تا پای جان به پای عقیده ایستادن؟ میدانند همین با دعاهای یواشکی شان برای نعیم شدن هر چه بیشتر از دنیا چه بسا تناقض دارد؟

هی محبوب؟ جراتش را داری این دعا را بخوانی؟ پایش می ایستی؟ 

حاضری راهی را بروی که اینقدر تنهایی هم دارد؟ اینقدر  سختی؟ 

این دعاهاست که حسین را از یک اقلیت شکست خورده در ظاهر تبدیل به یک قهرمان جهانی می کند. همین حسرتهاست که میلیون ها نفر در همه ی اعصار فریاد می آورند که اگر حسین آن روز غریب بود ما دنباله رو راهش هستیم. هم اینک پیمان می بندیم با مردی ورای 14 قرن پیش. 

هی محبوب؟! تو چه می کنی؟ حسینی هستی یا ....؟

سخت است. خیلی خیلی سخت... 

ئ همه ی سختی اش به خاطر سبک زندگی غلطی است که این گذشتن از همه چیز و به پای شرافت ماندن را سخت کرده است. انقدر که فقط 72 تن توانستند. 

محبوب. بیا و قول بده اینقدر دنیایی نشوی. 

بیا و از بالا نگاه کن.

بیا و دل بکن از خیلی چیزهایی که دل بسته ای. 

چقدر سخت است. 

مداح روضه می خواند.

زینبی که از همه کسش دل کند. از برادر ، از فرزند، از پدر، از ...

حسنا را می فشارم. گریه امانم نمی دهد.

خدایا حسین تو بدجور فرقان است. خط برنده بین شر و خیر. هیچ وسطی نمی ماند!  

هیچ توجیهی نمی تواند ایمان نصفه ی آدم را در برابر حسین توجیه کند. بدجور میزان است. 

خدایا سربلندمان کن.

++امسال دیگر نگاه انتقادی سالهای قبل به اطرافیان را ندارم. امسال سرم فقط در گریبان خودم است از بس ایراد در خودم هست. سالهای قبل نمی دانم به چه رویی در فکرم به بقیه انتقاد داشتم در حالی که... امسال انقدر از مرحله دورم که حتی آرزو می کنم محبوب سالهای قبل بودم. همانی که حتی معنی خیلی از دعاها را هم دقیق نمی دانست و لی بهتر از محبوب پرت این روزهاست همان محبوبی که همان موقعها هم از او دلخور بودم شده حالا حسرت این روزهایم! 

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آقا شرمنده ام..

بسم رب الحسین

...

این روزها که میگذرد 

هر روز احساس می کنم که چقدر سیر زندگی ام قهقرایی است

هر روز بیشتر از دیروز حس می کنم اگر من هم سال 61 هجری بودم جزء حسینیان نبودم


....

یکی از زیباترین کتابهایی که در مورد عاشورا خوانده ام کتابی است از شهید آوینی

به نام فتح خون

با هر بار خواندش گریه کرده ام

این کتاب در مورد حسین نیست

در مورد حسنیان نیست

بلکه در مورد کسانی است که حسین را تنها گذاشته اند

در مورد علتها و توجیه های هر کدامشان است

بدجر توجیه ها و علت ها برایم آشناست

همانهایی است که در وجود خودم دارم

انقدر در پیله ی خودم فرو رفته ام که می ترسم

می ترسم اگر همین روزها امام زمان ام ظهور کند، حتی سر از آخور دنیا بیرون نیاورم که ندایش را بشنوم

..............

خدایا مرا از غم دنیا نجات ده

و به غم خودت مبتلا کن

و بد مبتلا کن

آنقدر که هیچ غمی نتواند در من رخنه کند

غیر از غم تو

موافقین ۰ مخالفین ۰

هم اتاقی!!

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۵ نظر