۳ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

واقعه نگاری:: قهر و آشتی (2)

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۷ نظر

واقعه نگاری:: قهر و آشتی

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

دوست ترت میدارم ای تمنا شده...

بسم الله الحکیم.


آدمیزاد چقدر موجود عجیب و غریبی است. 


خدا راست می گوید.


دقیقا ظلوما جهولا.


این بلاهایی که سرم آمد را از یک چیز میدانم.


نا شکری.


نا شکری از نعمت بدون طلب داده شده.


قدر ندانستن آن


و بی منتها شکرگذار نبودن برای این همه معجزه. 


نازنین من.


اولین بار که سرت را. پاهای کوچکت را. بینی نازنینت را در دوازده هفتگی دیدم، بعد از آن همه اضطراب ماندن یا رفتنت... بعد از آنهمه تمنا کردنت، تمام وجودم از شکر پر شد. 


وقتی دکتر گفت بچه خدا را شکر هنوز سالم است فوج فوج گریه می کردم. 


گریه شکر.


گرچه هنوز دکترم به ماندنت مطمئنم نکرده و دو هفته دیگر هم بایست استراحت مطلق باشم ولی الان بیشتر قدرت را میدانم. 


بیشتر دوستت می دارم.


انگار خدا تو را دوباره به من داده است.


و الان که پس از هزاران تمنا، پیشم هستی دوست ترت می دارم. 


خدایا شکرت. 


نمی توانم لذت دیدنت را تصور کنم.


معجزه ی خدایی من.


چقدر زیبا بودی.


چـــــــــــــــقدر. دوست داشتم دست و پای کوچکت را هزار بار ببوسم. اولین عکس ات را چندین بار دیدم. انگار زیباترین منظره عالم را در آن سیاه و سفیدی ها دیده باشم. 


سیر نمی شوم ز تو... 


خدایا شکرت. هزاران بار شکرت. 


پ.ن: دوستان عزیزم ببخشید نگران تون کردم. هفته گذشته بستری بودم. جایی که اجازه موبایل داشتن هم نمیدادن! الان خوبم شکر خدا. نی نی ما هم خوبه شکر خدا.

گرچه من همچنان دارم به آمپول زدن و دارو مصرف کردن و استراحت مطلقم ادامه میدم و رکورد 27 آمپول پروژسترون رو زدم! از دوز 500 بگیر تا 250 تا 100 تا 50.

اگر فردا درد نداشته باشم ممکنه دانشگاه هم برم:دی چون دو هفته است کلاسها رو تشکیل ندادم و دانشجوها سرگردونن. فردا بایست بگم این ترم رو میام یا جایگزینی برام بزارن. گرچه دو هفته دیگه هم استراحت مطلق دکتر تجویز کرده ولی گفته اگر درد نداشتی برو. دعا کنین مشکلی پیش نیاد. 

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰