۴ مطلب در مرداد ۱۴۰۳ ثبت شده است

واحد نقلی

یک بنده خدایی وقتی فهمید من اینستا ندارم و برای اینکه معتاد نشوم، استفاده نمی کنم فکر کرد چقدر وقتم را دارم مفید استفاده میکنم و ابراز حسرت کرد.

 

خواهی وقت تلف کنی هزاران راه هست! مدتی است وقتم را در برنامه دیوار تلف می‌کنم! از شدت استرس است. و گرنه اصلا در فکر خرید خانه نیستیم! ولی من دارم خانه می بینم و یک سرگرمی شده هر روز برایم. آن هم طرفهای محل کار همسر که اپارتمانهای ۲۵۰ متری و بالاتر معمول است. مدل ساخت اتاق ها جادار و ... کلا دیدن شأن لذت بخش است. بماند که اصلا در توان خرید ما که هیچ، در توان کل فک و فامیل ما (همه با هم یک خانه) هم نیست.

 

بعد یک چیز جالبی دیدم. یک آگهی کرده بود بنگاه ما فایل های نقلی برای بودجه های کم هم دارد. نقلی هایش ۱۲۰ متری بودند. سقف آرزوی ما، کف آرزوی دیگری است. طرفهای ما نقلی ۳۰ متری و ... پیدا می شود. نقلی های آنها ۱۲۰ متری به بالاست.ا حتی واحد‌های نقلی اش هم از توان خرید کل فک و فامیل (البته به تنهایی) خارج است. 

ما همین پایین شهرش هم به ۱۲۰ متری فکر نمی کنیم حتی! 

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰

شادی

من خطاب به حسنای هشت ساله: خوش به حالت بچه ای.

حسنا می پرسه چرا؟

من: خوب چون همیشه شاد و خوشحالی.

 

حسنا با تعجب: خوب من بزرگم بشم همیشه شاد و خوشحالم.

 

:)

الهی. 

خوبه که پیش فرض آن این نیست که بزرگسالی پر از مسیولیت و سختی و رنجه. 

امیدوارم خوشحال باشی همیشه

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

مادربزرگ

الان دلم یه مادربزرگ میخواد که بگه: آخه دختر، این چیزها هم غصه خوردن داره؟

 

بگه همین که عزیزانت سلامتن، خدا رو شکر. بقیه چیزها غصه ندارن که!

 

 

و بعد من پیش خودم بگم ببین خوب راست میگه ها.

 

چه دنیای بی ارزشی داریم. بعد من غصه چی رو میخورم؟!!!

 

هیچ کس و هیچ چیزی ارزش اینو نداره ک حتی ثانیه ای روح و روانتون را بخاطرش آزرده کنید.

 

واسه هر چیز ک دست خودمونه راه حل هست.

 

پیداش میکنیم.

 

**اگه دست ما نبود و کاری نمیشد واسش کرد باید رهاش کرد. فکر و خیال و حرص کار را پیش نمیبره، ولش کنید.

توکل کنید. واقعا یهو آدم سبک میشه. و اونوقت راهها باز میشه**

 

پی نوشت: لطفا برای هر دو مادربزرگ و پدربزرگم و همه مادربزرگ ها و پدربزرگ های نازنین یه فاتحه یا یه صلوات بفرستید. 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰

روزهایی بدون نشانه های مثبت...

زندگی را به چند بعد تقسیم کرده ام.

در هر بعد هدفی..

عموماً اینجور چند بعدی بودن باعث لذت در زندگی است. بالاخره در یکی از جنبه ها، آسانی هست در یکی سختی، در یکی مرحله چیدن است در یکی کاشتن. یکی صبر میخواهد دیگری روی روال است. 

 

اما مدتی است در هر هدفی، و جنبه ای، مانعی هست. حسرتی، اشکی، نرسیدنی

 

 

هر چقدر هم هدف را در دسترس دیده بودم. 

چیزهای کوچک برای بقیه

 

برای من سخت شده.

فقط یک دلخوشی کوچک عدد وزن روی‌ ترازو بود که کمکی خوشحالم کرد بعد از استپ زدن زیاد در رژیم، بقیه تیک نخوردن ها حسرت آور شده برایم.

 

سخت است تحمل و صبر در همه چیز. 

 

سخت است تحمل نبود کورسوی امید.

 

بی آنکه بدانم دقیقاً چه مرگم است، حال خوشی ندارم. 

دست از تلاش برداشته ام و این درست نیست

 

این است که محتاج محبوب جدیدی هستم.

 

کفر نیست اگر بگویم محتاج خدای تازه.

 

تازه برای من. 

که انسان به مدام نو کردن خدایش است که دین اش محکم می شود.

 

خدایا کمکم کن.

میخواهم محبوب شکرگذار باشم. آنچه دارم همه سزاوار شکر است.

به من کم نداده ای.

از سمت تو کاستی نیست

دلم از کاستی های سمت خودم گرفته است 

و 

آنچه ندارم، مثل تمنای عاشق از معشوق... چشم‌پوشیدن بعد از دل بستن است.

موافقین ۱ مخالفین ۰