بسم الله الرئوف بالعباد


این روزها که شب های قدر را سپری کردیم،

به واسطه تعطیلات فرصتی شد تا فکر کنم

تا فقط کمی برگردم به خودم

از مسلمانی خودم بی نهایت شرمنده ام


اعتراف میکنم

واقعیت این است

که مسلمان نیستم


مگر به لغلغه زبان


هزاران صفت خداوند را در جوشن مرور می کنم

اما بیشترش برایم نامانوس است


و میدانم که خداوند آینه جمال خود میخواهد

نه فردی با صفات من.

می بینم که هیچ، خدایی نشده ام

هیچ محور تصمیم هایم خدا نیست

رنگ خدا در زندگی ام و تصمیم هایم و انتخاب هایم کجاست؟


اصلا نمی شناسم اسلام را

شیعه را که دیگر هیچ.

آنچه می شناختم اسلام نبوده.

ورژن خود ساخته ی راحت شده ی دنیایی شده اسلام است که از اصل و معنا خالی شده تا بشود با آن دنیا را بیشتر داشت!


شیعه که دیگر هیچ! چرا که شیعه بودن از مسلمان بودن صد درجه سخت تر است.


و حالا با گوشت و پوستم درک می کنم که چرا جمعیت واقعی شیعه هنوز به همان 313 نفر یار واقعی هم نرسیده. 


-----------------------------

از علی که سخن به میان می آید

دهانم به تعجب باز می ماند


که اگر این علوی بودن است، 

من که 180 درجه عکسم!!


و شرمنده ام

که ادعا داشتن

و باور داشتن به اینکه آنچیزی که فکر میکنم این دین است

باعث شده از دین اصلی انقدر دور باشم که گویی کفر از ایمان

---------------------------------

این روزها فکر میکنم

اگر علی زمامدار حکومت بود

چه بسا خود من منتقد جدی بودم

که این چه سبک مدیریت است؟!

این چه مدل اقتصادی است؟ 

---------------------------------

امیری که بدون بادی گارد در کوچه های شهر می گردد، 

می شوند فروشنده ای خرمای بد کنیزی را پس نمی گیرد.

و فقط میخواهد میانجگری کند

نه دستور میدهد

نه سرباز راهی می کند

نه حتی خودش را معرفی می کند که هی. ما امر میکنیم چنین کنی و چنان

و نه وقتی از فروشنده بد می شنود و جسارت و ضرب و شتم می بیند،

کاری از سر خشم می کند.

در حالی که قدرت دارد

در حالی که در اوج قدرت است.

---------------------------------

و من با این دین من در آوردی غلط، حق دارم نفهمم چرا بایست کاخ نشین نباشد وقتی اینقدر دشمن دارد؟ 

اصلاً هر فرمانروایی مگر می شود کاخ نشینی را حق مسلم خود نداند؟

به راحی می تواند اینطور فکر کند که من قیامی راه انداخته ام برای حق، و برای اینکه به ثمر بنشیند خود بایست زنده باشم. پس...

این روزها اگر زمام داری چنین برخوردی کند چه می گویند؟ 

میدانی که آن وقت ها هم می گفتند "علی" به درد ریاست نمی خورد؟!!

به همین خاطر خانه نشین اش کردند.

---------------------------------


آه، از کسی غیر از علی اینقدر قاطعیت بر می آید که لغزش در بیت المال را از هیچ کس نپذیرد.

که به وضوح ببیند کاخ ها از ویران کردن کوخ ها آباد شده اند.

که درد را از نزدیک لمس کرده باشد

که در کل عمرش، نان نرم نخورده باشد! 

قلبم از شدت غم میخواهد بترکد

از بزرگی امیری که حق است اگر بگویم خدا در او تجلی یافته


-----------------------------------------

شرمنده ام.


شرمنده ام وقتی خودم را با شیعه واقعی مقایسه می کنم. 

شرمنده ام وقتی میدانم که همین امثال من بوده اند که نتوانسته اند در هیچ دوره ای از تاریخ

یار باشند

و اجازه داده اند تا امامان مان را شهید کنند

و حتی به بدترین وضع ممکن

و با بدترین جنایات

---------------------------------

این همه غم و قصه بر دلم آوار می کنم که چه؟

که یادم نرود دلم نیاز به یک انقلاب درونی دارد

که رویم بشود برای فرج دعا کنم.


---------------------------------

مدتهاست که آرزوی فرج از بزرگترین آرزوهایم شده. 

چرا که اینهمه ظلم و فساد را

که گلویم را سخت فشار می دهند

و از همه طرف فقط بحث فساد مالی مدیران را می شنوم و بچاپ بچاپ ها

و از طرف دیگر فقر و هزاران مشکل ناشی شده از فقر را

که به واسطه بودن در این شهر با گوشت و پوستم حس میکنم،

این فسادها را

 فقط کسی چون علی 

میتواند ریشه کن کند

و شیعه واقعی علی


اما اگر امروز کسی چون علی یک روز رفتار کند،

آیا فردایش زنده است؟

چقدر مدافع دارد؟ چقدر تنهاست؟ 

و چطور انتظار دارم 

خداوند فرج مهدی را برساند؟


خدایا 

کمکم کن رنگ فراموشی نگیرد افکارم به واسطه مساله ای که در جسم من برای حافظه ام پیش آمده

و همت ام را بلند گردان

و مرا از بند غمهای روزمره

و رنج های بیهوده برهان


خدایا بی تاب ام که این روزهایم تمام شود و بتوانم باز بشوم بنده خودت

و سعی ام 

و زمان ام

برای چیزهایی صرف شود که بایست


و روحم برای غم هایی رنج ببرد که راهگشا باشد

نه غم هایی که مثل باتلاق مرا به درون بکشاند


خدایا مرا از خودم برهان

کمکم کن که صدها کیلومتر از محبوب قبلی فرار کنم

و به سوی خودت