بسم ا...الرحمن الذاکر
بعضی وقتها حس کرده اید نفس حقی که از دل برآید، چطور بر عمق جان و دل می نشیند؟
امروز من را حاج آقای قرائتی ساخت و حرفهایش به عمق دلم نشست
ایشون رو خیلی دوست دارم. مثل پدربزرگ خودم خدابیامرز، همینطور تشنه شنیدن حرفهایش هستم. انگار پدرانه نصیحتم می کند و من مقاومتی در برابر شنیدنش ندارم. دلسوزی اش از کلام معلوم است و همین است که حرفهای حق اش، بر دل می نشیند
دلم میخواست بخشی از سخنرانی ای که گوش کردم را بگذارم دیدم اینجا و اینجا متن آماده اش هم هست. ولی شنیدنش لطف دیگری دارد که میتوانید از با جستجوی "یأس و ناامیدی، مانع رشد و کمال" گوش دهید.
ادامه تلنگرهایی است که به خودم خورده با شنیدن حرفهای خوب ایشون ولی باز هم میگویم شنیدنش چیز دیگری است:
فرادی هستند که افسرده و مأیوس هستند. دیگر با این همسر نمیشود زندگی کرد. دیگر این بیماری خوب نمیشود. دیگر من بچهدار نمیشوم. دیگر حالا که سنم گذشت و استخدامم نیست، من دیگر بدبخت شدم. یک حالت وارفتگی، وا زدگی، یأس افرادی را میگیرد. میخواهم در مورد خطر یأس در آیات و روایات صحبت کنم.
دنیا غنچه است. «زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا» (طه/131) زهره یعنی غنچه است. دنیا غنچه است. برای هیچکس گل نمیشود ولی اگر کسی دستش را در دست خدا گذاشت، تا خدا هست آن کار هم هست.
قرآن میفرماید: عمل هیچکس را از بین نمیبرم.چرا مأیوس شویم؟
علت اینکه ما از نماز خسته میشویم یادمان میرود دارد شماره میافتد. داریم استخر میرویم، میگویید: بشمارید من چقدر زیر آب میمانم؟یک... دو... سه! زیر آب میرود. او هم بیرون آب میشمارد. 16، 17، 18،19، 20،21،22 یک مقدار که زیر آب ماندی نفست میسوزد اما چون میدانی دارند میشمارند، هرچه بتوانی خودت را نگه میداری. ما ایمان داریم میشمارند،خودمان را نگه میداریم. در رکوع ایمان نداریم میشمارند. لذا سبحان الله، سبحان الله، سبحان الله میگوییم. زود بلند میشویم! صبر کن. تو زیر آب هستی خودت را نگه داشتی. در رکوع هم خودت را نگه دار. دارند میشمارند. ما مشکل ایمانی داریم. خدا را حاضر نمیدانیم. «إِنَ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ» را هنوز به عمقمان وارد نشده است. البته وقتی میگویند: عمرمان، یعنی بعضی از ما. ببینید هدر نمیدهیم. هیچی از بین نرفته است.
شما بیخیال خیر، یک کار خیری میکنی، مثلاً پول به فقیر میدهی فکر میکنی فقیر است. بعد معلوم شد که این فقیر هم دروغ گفته است. شما غصه نمیخوری. من ثواب او را دارم. اذان میگویی کسی مسجد نمیآید. نباید مؤذن غصه بخورد. شما ثواب اذان که داری. چه کسی بیاید، چه کسی نیاید.
خدا خدایی است که شکنجهگران مؤمنین را هم میبخشد. اصلاً در اسلام بن بست نداریم. چرا مأیوس شوم؟
یک جوان پریشب سر راه مرا گرفت: گفت: یک حرف تنگ گوشی! گفتم: بگو. گفت: نه! دور و اطرافیانت کنار بروند. گفتیم: خوب کنار بروید. تنگ گوش من گفت: من عاشق دختری شدم، به من نمیدهند. گفتم: باسمه تعالی! به درک! یکی دیگر. گفت: یک دعایی کن که من به حاجتم برسم. گفتم: چه کسی گفته که خدا نوکر تو باشد؟ آخر ما فکر میکنیم خدا نوکر ماست. میگویم: خدایا حواست را جمع کن، هرچه گفتم گوش بده. من این دختر را می خواهم! باسمه تعالی بیخود میخواهی؟ به چه دلیل تو عاشق شدی کارت درست است؟ اگر خدا خواسته باشد دنبال هوس ما برود که همه چیز به هم میریزد.
پسر در امتحان جغرافیایی چرت و پرت گفت. گفتند: کوه هیمالیا؟ گفت: سبزوار. اِ... گفتند: اقیانوس اطلس؟ گفت: بیرجند. مراغه، چرت و پرت گفت. بعد آمد گفت: مامان امتحان جغرافی همه سؤال ها را غلط نوشتم. حالا قبله کدام طرف است؟ خدایا کوه هیمالیا را سبزوار بگذار. خدایا اقیانوس اطلس را مراغه بگذار. مادرش گفت: چه میگویی؟ گفت: غلط کردم حالا به خدا میگویم: بیا درستش کن. ما خیلی از دعاهایمان چرت و پرت است.
گاهی وقتها یک مشکلی که برای ما پیش میآید، فکر میکنیم همه درها بسته شده است. اینطور نیست. قرآن پر است از آیاتی که میگویند: مأیوس نشو، به زن نازای بی شوهر بچه دادند.
درها بسته نیست. دست خدا باز است. و لذا حدیث داریم دعا میخواهی بکنی وسیلهاش را از خدا نگو. مثلاً «اللهم ارزقنی حج بیتک الحرام»، نگفته اند بگویی «اللهم ارزقنی مالاً لاحجه» خدایا پولم بده مکه بروم. به تو چه! بگو: خدایا میخواهم مکه بروم. چه کار به وسیلهاش داری؟ ممکن است پول داشته باشی نروی، ممکن است نداشته باشی و بروی. ما خیلی آدم داریم دهها بار مکه رفتند، پول هم ندارند.
آقای قرائتی دعا کن بچه من حافظ قرآن شود. میگویم: خدایا خیر دنیا و آخرت را به ایشان بده. حالا حافظ قرآن شود خیر است؟ یکوقت میبینی حافظ قرآن میشوی و غرور تو را میگیرد. یا حافظ قرآن میشوی فراموش میکنی. یا به جای حافظ قرآن اگر در قرآن تدبر میکردی خدا راضیتر بود. حافظ قرآن هم ارزش است ولی تدبر در قرآن مهمتر از حفظ قرآن است. اگر کسی قرآن را حفظ نکند توبیخ نمیشود اما اگر کسی در قرآن تدبر نکند، توبیخ میشود. «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ» چرا در قرآن فکر نمیکنی؟ «أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها» (محمد/24) شما هیچوقت به خدا نگو خدایا این پسر من تیزهوش شود. حتماً تیزهوش شود، خوب است.
گر میخواهید خدا شما را ببخشد. شما هم مردم را ببخشید. «وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا» (نور/22) همدیگر را ببخشید. «أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ» میگوید: اگر میخواهی تو را ببخشم، تو هم دیگران را ببخش. همین الآن خدایا هرکس به من ظلم کرده را ببخش. دیگران را ببخشید. این یک مورد.
2- به نماز ارادت داشته باشید. امامان ما میفرمودند: اگر کسی نماز را سبک بشمارد، ما او را شفاعت نمیکنیم. نماز را جدی بگیرید.
3- اگر میخواهید دعایتان مستجاب شود، حدیث داریم هرکس میخواهد دعایش مستجاب شود لقمهاش حلال باشد. در لقمهها یک خرده فکر کنید. خمس دادید، زکات دادید. بدهکار مردم نیستید؟ به فکر لقمه باشید.
4- به غیر خودتان دعا کنید. حدیث داریم اگر به چهل مؤمن دعا کردید، دعای خودتان هم مستجاب میشود.
مسألهی دیگر اینکه عبادتهایتان را ضایع نکنید. گاهی انسان احیاء میگیرد. قرآن هم سر میگیرد. مناجات، گریه ولی فردا باز همین حرفها را میزند. یک مقداری باید این کبریت که روشن میشود وصل به گاز شود و چراغ هم روشن شود. وگرنه شب 21 و 23 و 19 یک شب است. یک جرقه است. با جرقه روشن نمیشود. مگر اینکه جرقه وصل به گاز شود.
حدیث داریم علامت حج مقبول این است که وقتی این حاجی برمیگردد عوض شود. یک تصمیمی بگیریم و انشاءالله توبه واقعی کنیم. توبه نماز نخواندن قضا نماز است. توبه روزه خوردن قضای روزه است. توبه مال مردم این است که مال مردم را بدهیم. توبه هرچیزی به حساب خودش است.
بحث این جلسه ما این است که یأس آتشی است که هر خیری را میسوزاند. آدمی که مأیوس شد، پایش پیش نمیرود. فایده ندارد. ما دیگر باسواد نمیشویم. از ما گذشته است. ما دیگر به جایی نمیرسیم. یأس یک آتشی است که هر خیری را میسوزاند. مرگ هر ترقی است. انسان باید بین بیم و امید زندگی کند. یأس یعنی چه؟ یأس یعنی محدود نگری، به بن بست رسیدم. سوء ظن به خداست، یعنی از خدا کاری بر نمیآید. آنکه مأیوس است یعنی خدایا من که به بن بست رسیدم، تو هم دیگر عرضه نداری. نمیتوانی گره را باز کنی. یأس یعنی سوء ظن به قدرت خدا، سوء ظن به کرم خدا، یأس خیلی... در قرآن دو رقم گناه داریم. گناه کبیره، گناه صغیره. قرآن میگوید: «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ» (نساء/31) گناه کبیره داریم و گناه غیر کبیره داریم.در اینکه گناه کبیره چیست، تمام آقایان که در مورد گناه کبیره حرف زدند، گفتند: اولین گناه کبیره این است که انسان از لطف خدا مأیوس شود.
فلسفهی دعا چیست؟ دعا یعنی مأیوس نشویم.
در دعاها امامان ما یک چیزی میگفتند که یأس را برطرف کند، ای خدایی که فراق یعقوب را به وصال رساندی. ای خدایی که بعد از یأس برای فلان گروه باران فرستادی. ای خدایی که پیغمبر یتیم را... ای خدایی که خدیجهای که همه زنهای مکه با او قهر کرده بودند را کوثر دادی. این دعاهایی که میکنیم فقط برای این است. باید مهر خدا را در دلمان بنشانیم. «و کم من قبیح سترت» در دعای کمیل داریم. چقدر عیبها را پوشاندی! «و کم من ثناء جمیل لست اهلاً له نشرته» چقدر مردم برای من کمالاتی گفتند که تو میدانی آن کمالات را ندارم. پز مرا عالی کرد! «و کم من عثار وقیته» در لغزشگاهها مرا حفظ کردی. هی الطاف خدا را در ذهنت بیاور تا مأیوس نشوی.
گاهی هم وقتی به خیر میرسیم و مأیوس میشویم مثلاً به خیری میخواهیم برسیم نمیرسیم. مأیوس میشویم. از کجا میدانی این خیر است؟ شاید هم خوب شد که مأیوس شدی. «عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُم» (بقره/216) قرآن میگوید: بعضی چیزها را خیلی دوست داری، اما برای تو شر است. ما واقعیت را نمیدانیم. خیلی از دعاهایی که میکنیم، دعا نیست، نفرین است.
تا زیر پای ما را داغ نکنند، نمیرویم. قرآن یک آیه دارد میگوید: «فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ» (انعام/42) میگوید: زیر پای انسان را داغ میکنیم و میسوزانیم تا اشکش در بیاید. اشکش که در آمد میگوییم: حالا درست شد. خداوند در قرآن میگوید: گاهی انسان را میسوزانیم به سختی گرفتار میکنیم تا گریه کند. این گریه ارزش دارد.
حدیث داریم به آدمهایی که روح یأس به شما میدهند اصلاً مشورت نکنید. نه نه نه! شنا نرو غرق میشوی. حدیث داریم با ترسو مشورت نکن. هی آمپول یأس به تو میزند. تجارت میکنیم. نه ورشکست میشوی! با ترسو مشورت نکن. با بخیل مشورت نکن. حدیث داریم. یأس بد است که انسان بگوید: من به جایی نمیرسم.