دختر نازنینم کلاس اولش داره تموم میشه و چند روز بیشتر نمیره مدرسه.
و الان من باید خوشحال باشم آیا؟
مثل چی ... تو گل گیر کردم که بعدش چطور وقتش رو پر کنم. با نداشتن ماشین و کلاسهایی که هر کدوم یه طرف میشن و دختر کم صبر و مامان کم صبرترش! و تزی که این روزها علاوه بر وقت خالی سرشار از تمرکز، به صبر ایوب نیاز داره. صبری که فعلا لاموجود... وقت خالی سرشار از تمرکز هم به زودی پر!
خدایا چشمم به رحمت توست...
وقت کم است و افسوس عمر رفته بسیار...
من که اولش قبول اینکه باید عمل کنم برام خیلییی سخت بود ولی این اواخر کار به جایی رسید که دیدم ادامش ممکن نیست ، رد شدن از جوی ساده یا بقول شما مهمون داری معمولی یا تو پارک دنبال پسرکوچولوم راه رفتن( دویدن که اصلا سالهاست نمیتونم) برام سخت شده بود ، دیدم من حالا حالا ها با این پا کار دارم، میخوام به قول معروف دختر شوهر بدم و انشاالله بچه هاشو ببینم، اونوقت یه مادر زمین گیر به چه درد بچه ها میخوره، یا گفتم من آرزوی سفر حج دارم اگه نتونم راه برم چه کنم؟! راستش عملم رو یه هفته هم جلو انداختم که انشاالله تا زمان راهپیمایی اربعین سرپا بشم و توفیق داشته باشم برم....
خلاصه فعلا درگیرم، پای بعدی رو دکتر گفت چند ماه دیگه که سرپا شدی و آمادگی شو داشتی انجام میدیم، حالا امیدوارم نتیجه ی این خوب باشه چون تا دو هفته باید تو پانسمان و آتل باشه و پامو زمین ندارم بعد از اونم تا یکی دو ماه مراقبت لازم داره
برای شما هم امیدوارم شرایطت روز به روز بهتر بشه، بلاخره روزهای سخت میان و میگذرن مهم اینه که اثر خوبی از خودمون به جا بذاریم، بازم خدارو شکر که درد بی درمان نیست و علم اینقدری پیشرفت کرده که بتونیم زندگی با کیفیت آری داشته باشیم