در پست دعوت۲ در مورد خودم چیزی نوشتم.

 

دیدم طولانی شد. منتقل کردم اینجا.

سه قسمت بود

بخش اول- من و رسانه های خبری

بخش دوم- من و شبکه های اجتماعی

قسمت سوم- خطاب با آنهایی که به هر دلیلی دوست دارند من را قضاوت کنند بابت موضع های نگرفته

 

از اوایل آبان دیدم بایست قسمت های دیگری هم اضافه کنم. 

قسمت چهارم- آزادی سکوت

بخش پنجم -  ما ایرانی های همه چیز دان

ادامه مطلب...

 

 

 

بخش اول- من و رسانه های خبری

من یک اعتقاد عمیق شخصی دارم حرفی نزنم که نمی توانم بنویسم. چیزی نگویم که نتوانم امضا کنم. چیزی امضا نکنم که نتوانم به درستی اش شهادت بدهم و پایش بمانم. 

ولی دوستان اصرار و اصرار که الان نظر بده!! 

میخواهند به زور حرفی بزنم که میدانم فقط احساس پشتش است نه عقل؟ 

 

 

دوستان من هیییچ خبرگزاری ای را فالو نمی کنم. چه این وری چه اون وری. 

هیچ شبکه ای را هم دنبال نمی کنم. چه این وری چه اون وری. 

نکاتی هست که بایست بگویم

 

چطور هیچ خبرگذاری ای را فالو نمی کنم؟ 

من اخبار صدا و سیما را نمی بینم. اخبار من و تو و بی بی سی و ... را هم. در فیدخوان ام هم هیییچ خبرگذاری ای نیست!!

 

 

 

چرا هیچ خبرگذاری ای را فالو نمی کنم؟ 

دلیل اول، همه ی خبرگذاری ها از قدرتی ارتزاق می شوند و به مذاق همان قدرت حرف می زنند. اینکه در مورد هر واقعه، اصل ماجرا چیست را بایست با تحلیل کردن بدست آورد. تحلیل کارشناسی در مورد خاص همان قضیه

 

دلیل دوم، ذهن آزاد و بدون جانبداری، و ... با دنبال کردن رسانه ها از دست خواهد رفت. حتی رسانه ها به ما تلقین می کنند چه چیزی مهم است و چه چیزی نیست. فکر کردن و تحلیل صاحب نظران را خواندن، وقتی دید شما کانالیزه باشد توسط رسانه ها، در. واقع تکرار کردن نظرات همان کانال است. آزاداندیشی نیست.

 

سوال بعدی: ای بی خبر از همه جا!!

بیخبر نیستم. جامعه خودش بهترین فیلتر برای تشخیص دادن مهم و غیرمهم است. خبری که به گوشتان می‌رسد مهم است. بروید دنبال یافتن حقیقت. پس بی خبر نخواهید ماند در این روش.

 

نکته بعدی: کانالیزه نشدن خیلی خیلی سخت است. همان قدر که مهم است. 


بنده حتی در خصوص محل سکونت، می توانستم در فرمانیه یا یکی از برج های سعادت آباد خانه بگیرم. 

ولی این کار را نکردم. 

چرا؟ 

این قسمت ها دید من را کانالیزه میکرد. 

فقط طبقه مرفه را می‌دیدم. 

 

لذا آنجا خانه نگرفتبم. و خانه مان در تهران وسط شهر است. در دل مردم. 

در طبقه متوسط شهری. 

 

حتی پایین شهر هم نرفتیم به همین دلیل. 

 

(تابلو هست که شوخی می کنم؟ در مورد توان مالی زندگی در فرمانیه و اقدسیه و ..

فقط خواستم بگویم دید کانالیزه شده به چه واسطه های دیگری هم ممکن است پدیدار. شده باشد. 

اینکه کجای این دنیا زندگی کرده ای، همسایگان مشابهی داشتی، با چه جور آدم های هم کلام هستی عموما و ...

همه تاثیر دارند.

 

نگفتم که هم را قضاوت کنیم و موضوع دعوای جدید درست کنم اینجا خدای نکرده. 

 

هر کسی بایست خودش را قضاوت کند.

تصمیم آخر با خود ماست. 

هیچ کس نمی تواند ثابت کند دیگری تصمیم آخرش اشتباه است. فقط میتوانیم مناظره کنیم با هم در مورد دلایل هم و هم را بشنویم. البته اگر هنر گوش کردن داشته باشیم و اینجا نیامده باشیم حرف بزنیم فقط، 

 

بخش دوم- من و شبکه های اجتماعی

در خصوص شبکه های اجتماعی خارجی:

من قبل این اتفاقات تمااااامی شبکه های اجتماعی خارجی رو داشتم. اینستا، تلگرام و ... 

همه نوع فیلترشکن هم. 

هر روز هم دنبال فیلترشکن جدید هستم. 

 

یعنی روی گوشی ام هست. ولی آنها را هم پر و پا قرص فالو نمی کنم. به این معنی که بگذارم روی روح و روانم اثر بگذارند. 

 

پس می شود گفت هم شبکه اجتماعی دارم، هم ندارم!! 

 

قبلا هم گفته ام تنها فعالیت اصلی من در فضای مجتزی، همین وبلاگ است. اینجا را دوست دارم. چون مجال فکر بیشتر است....

در خصوص شبکه های اجتماعی داخلی:

 

الان از شهریور برای اولین بار در عمرم، شبکه های داخلی هم نصب کردم. قبلاً احساس نیاز نمی کردم. راستش ۹۰ درصد دوستان قدیمی من دیگر ایران نیستند. 

اما الان نیاز بود به خبرهای داخلی برسم. ولی صدا و سیما کافی نبود. 

لذا شبکه های داخلی را نصب کردم. چه شرکت خصوصی پشتش بود چه حکومت. 

و کدام شأن و چند تا؟ تقریبا همه شأن. 

 

تا ببینم ماجرا چیست... 

 

چقدر این رویکرد من در خصوص شبکه های اجتماعی کار درستی است؟ 

احتمال هک شدن گوشی و سیستم ام خیلی بالاست، مثلا فیلترشکن ها امنیت برای شما ندارند در اصل، ولی مجبورم به خاطر پیدا کردن حقیقت... 

به از دست دادن یک سری چیزها، می ارزد...

 

من الان دنبال حقیقتم و کلییی فایل دارم میخونم و می‌شنوم و ...

جواب خیلی از سوالات رو چطوری گرفتم؟ 

۱- یا توی اینترنت بود

۲- یا توی شبکه اجتماعی که فیلتره

۳- حتی شبکه اجتماعی داخلی منسوب به حکومت

 

 

یعنی واقعا برای کسی که بخواهد بداند حقیقت چیست، راه هست. 

 

اما یه کار دیگه هم میشه کرد. 

صبر :) 

به زودی جمع بندی میشه این جریانات. و نظرات کارشناسی در مورد هر کیس معین عمومی میشه. مثلا در آپارات و ... فیلمها رو میگذارن.

 

لذا راجع به چیزهای کلی تر صحبت کرده ام نه جزییات.
 

قسمت سوم- خطاب با آنهایی که به هر دلیلی دوست دارند من را قضاوت کنند بابت موضع های نگرفته

 

 

مثلا چرا هنوز در خصوص زاهدان، چیزی ننوشته ام. اگر نمی دانید منظورم چیست، حرف ها در کامنتها در پست «حسنای من» شروع شده و در. پست «داستان ساختمان ما» ادامه پیدا کرده. جواب های من هم هست.

 

مشخص شد چرا؟ چرا میگویم من را مجبور نکنید الان نظر بدهم. 

من میخواهم حرفی نزنم که اشتباه باشد. قبلاً هم گفتم. یک اصل شخصی دارم حرفی نزنم که نمی توانم بنویسم. چیزی نگویم که نتوانم امضا کنم. چیزی امضا نکنم که نتوانم به درستی اش شهادت بدهم و پایش بمانم. 

ولی دوستان اصرار و اصرار که الان نظر بده!! 

میخواهند به زور حرفی بزنم که میدانم فقط احساس پشتش است نه عقل؟ 

 

 

 

 

پس  هر وقت چیزی را خواستید من موضع بگیرم، می‌خوانم حرف هایتان را.

ولی همین. تایید یا تکذیب تان نمی کنم.

یادتان باشد ب من هییییچ رسانه ای را فالو نمی کنم.

به هیچ کس اعتماد صد در صد ندارم.

 

لذا  تا وقتی که در دست بررسی است، نظر نمیدهم. 

خیلی چیزها در دست بررسی است و به ترتیب دارم بررسی میکنم. اولویت هم داده ام به مسایل. 

روند بررسی های من را در پست های بعدی خواهید دید. 

 

مناظره های طرفین ماجرا در خصوص هر مسأله را هم. 

نقد نه تنها آزاد است بلکه هر انتقاد درستی، خیرخواهی است.

من پیشانی خیرخواهان را می بوسم

 

قسمت چهارم- آزادی سکوت

این قسمت را هنوز نتوانسته ام کامل توضیح بدهم منظورم چیست.

نیاز به مثال هست که منظورم را برسانم. یک مثال خوب در هر خصوص ماجرای علی دایی و اسرا پناهی است که، هنوز ننوشته ام. که در پدید آمدن این اتفاق ما ملت جوگیر هم در اشتباه علی دایی در موضع گرفتن دخیل هستیم. یعنی در پدید آمدن این ماجرا از اول ملت جوگیر هم مقصرند. 

همان هایی که فشار می آورند تا کسی موضع بگیرد. 

حتی وقتی اطلاعاتش کامل نیست.

و گزنه از همه جا حذفش می کنند!!

 

مردم آزادی بیان را نصفه نیمه فهمیده اند

اما آزادی سکوت را نه.

در وب من چقدر به من هجمه آورند که همین الان در مورد فلان قضیه تکلیفت را روشن کن.

 

هر چقدر گفتم زمان نیاز دارم. اطلاعاتم هنوز کافی نیست و ... نمیخواهم حرفی بزنم که نتوانم ثابتش کنم و ...

گفتند معلوم است مزدوری، اتفاقا اصلا ناراحت نیستی که موضع نگرفتی و ...

 

در کامنت اول و دوم این پست، منظورم را دقیق تر رسانده ام

 

بخش پنجم -  ما ایرانی های همه چیز دان

 تحلیل کردن بدون داشتن دانش و ابراز فضل کردن یک امر عمومی در کشور شده. در این پست شارمین، کامنتهای من نشان میدهد منظورم دقیقا چیست.