هر کاری، به اندازه مشکلات و سختی هایش، اراده راسخ تر و تواناتر لازم دارد
از کتاب رمز پیروزی مردان بزرگ، جعفر سبحانی
هر کاری، به اندازه مشکلات و سختی هایش، اراده راسخ تر و تواناتر لازم دارد
از کتاب رمز پیروزی مردان بزرگ، جعفر سبحانی
بسم الله الرحمن الرحیم
بعد از 11 روز تاخیر، به قرار ماهیانه ام رسیدم. بازم خدا رو شکر. همینکه حتی با تاخیر هم، اینکه بازم میشه انجام بدم شکر داره. خوب شرایط همیشه که روتین نیست که انتظار داشته باشم سر تاریخ تعیین شده از مدتها قبل بشه یه کار رو کرد دیگه.
کتاب "همت بلند و تلاش مستمر" را از کتابخانه دیجیتال نور خریدم و قسمت کوچکی اش را فرصت کردم بخوانم. از سمیه و حورای عزیزم ممنونم بابت این کتابخانه. اوقات خوش زیادی را تا به حال در آن گذرانده ام :) خیر ببینید الهیییی.
خوب برویم سراغ مساله این روزهای من: یعنی همت بلند و تلاش مستمر
ادامه مطلب...
بسم ا...
برای من بعد از رد کردن یک بحران، (( توی پرانتز: حالا چه بیماری مادرم، چه سایر شرایطی که زندگی رو از حالت عادی خارج میکنن و من از برنامه های عادی زندگیم کلاً باز میمونم))
بعد از اینها
هیچ چیز بهتر از برگشتن و خوندن وبلاگم نیست!
ادامه مطلب...
بسم ا...الرحمن الذاکر
بعضی وقتها حس کرده اید نفس حقی که از دل برآید، چطور بر عمق جان و دل می نشیند؟
امروز من را حاج آقای قرائتی ساخت و حرفهایش به عمق دلم نشست
ایشون رو خیلی دوست دارم. مثل پدربزرگ خودم خدابیامرز، همینطور تشنه شنیدن حرفهایش هستم. انگار پدرانه نصیحتم می کند و من مقاومتی در برابر شنیدنش ندارم. دلسوزی اش از کلام معلوم است و همین است که حرفهای حق اش، بر دل می نشیند
دلم میخواست بخشی از سخنرانی ای که گوش کردم را بگذارم دیدم اینجا و اینجا متن آماده اش هم هست. ولی شنیدنش لطف دیگری دارد که میتوانید از با جستجوی "یأس و ناامیدی، مانع رشد و کمال" گوش دهید.
ادامه تلنگرهایی است که به خودم خورده با شنیدن حرفهای خوب ایشون ولی باز هم میگویم شنیدنش چیز دیگری است:
بسم الله الرئوف
من زنده ام، پس میجنگم
میجنگم یعنی زنده ام هنوز
زمان آن رسیده که دوباره از نو شروع کنم.
برای بار چندم؟
مهم نیست
من نیاز به یک شروع تازه دارم..
start over
again and again and again
Helpful Ideas For Starting Over Again When Adversity Strikes
دیدن این لینک رو توصیه میکنم
https://blog.iqmatrix.com/starting-over
تمرین انضباط فردی، شما را شاد می کند. به واسطه به دست آوردن کنترل خودتان
ادامه مطلب...
پست قبل پراکنده از همه جاست، ذهنم پراکنده است و تنها چیزی که میدانم اینست که غم دارم و نمیدانم چه کنم. رمز مطلب همانست که برای بزرگترین چالش زندگیم بود.
پست فعلی قسمتی از نامه های یک پاراگرافی پنج شنبه ها به خودم، تقریباً سه ماه اخیر.
ادامه مطلب...
بسم ا... الرحمن الرحیم
این یکی از کتاب هایی است که در دوران بیماری و استراحت مطلق خواندم. حرفهای ساده ای که تماماً میدانیم ولی بعضی وقتها از زبان دیگر شنیدن، تاثیر دیگری دارد و تکان دهنده. برای من که خیلی خوب بود. چون میخواندم تا به کار بگیرم.
در ادامه برخی از نکاتی که برایم جالب بود را می آورم:
بسم الله الشافی
بالاخره روز موعود فرا رسید و پس از ده روز استراحت مطلق با تجربه داداشها، پنج شنبه تونستم برم پیش یه پزشک متخصص و حاذق. برادر بزرگه رو اون عمل کرد.
توصیه هاش رو مینویسم که همیشه یادم بمونه.
نه بزارین اول خبر خوبه رو بدم :) من خوب میشم. ان شاءالله
ادامه مطلب...
رمز...
واکاوی پنجم در واقع پاسخهایی است که به کامنتهای پست قبل دادم.
اعترافهایی که گفتن شان سخت بود
و الان حس ضعف میکنم که گفتم.
برای همین پست را رمز دار میکنم و فقط به کسانی که می شناسم میدهم
ببخشید
زهرا جان. من ای دی تلگرام شما رو دارم، منتها ریپورت هستم و نمیتوانم پیام بدهم. لطفا یک پیام به من بده تا بتوانم در جواب رمز پستهای این جنینی را تقدیم کنم.
اگر کسی رو از قلم انداختم لطفا بگه تا براش رمز رو بفرستم.
بعدا نوشت: این بلاگ امکاناینکه بعد از ادامه مطلب رو خصوصی کنه نداره. متن پست قبل هم که میخواستم عمومی باشه خصوصی شد. لذا اینجا میزارمش دوباره
ادامه مطلب...
واکاوی سوم.
نمی دانم اسم این را چه بگذارم. عدم مدیریت استرس به گمانم بهتر باشد
بسم ا... الشافی
سلامتی نعمت بزرگیه که فقط وقتی از دست میره ارزشش دقیق مشخص میشه.
متاسفانه من در رسیدگی به سلامتی شخص خودم خیلی کوتاهی کردم. میگم شخص خودم، چون همیشه از خودم میزنم. ولی اگر رسیدگی به همسر، دخمل یا اعضای خانواده پدری باشه کم نمیزارم.
ادامه مطلب...
بسم ا...
سال از نیمه گذشت و من و دل هیچ نکردیم...
نمرات من در این بخش ها:
سلامتی :
وزن ام همین طور داره میره بالا در صورتی که قرار بود بیاد پایین!. صورتم دچار لک شده و درمان جواب نمیده، ورزش رو هر روز به فردا موکول کرده ام.
بعد مذهبی و فرهنگی:
تعداد کتابهای خوانده شده. نمازهای قضای خوانده شده. صفر! کتابی دست نگرفته ام. نمازهای یومیه را هم بد میخوانم چه رسد به ادای قضاها.
در بعد زندگی شخصی خودم:
زندگی خانوادگی و همسرم و فرزندداری، رو به افول! شور و شوق از زندگی مان رفته.
بعد علمی: کیفیت تدریسها. مقاله ها:
این بعد هم افتضاح است. روزگاری بهترین استاد بودم. حالا کلاس های اصلی ام به حدنصاب نرسیده اند! مرا چه شده؟ چرا اینطور شده؟ حالم بد است. از مقاله ها خبری نیست..
بعد ارتباطی. تعداد روابط خوب مثبت:
در لاک خودم فرو رفته ام. غیر از یک همکار در دانشگاه با کسی ارتباط خاصی ندارم. بدجور احساس تنهایی میکنم. دوستان قدیم در حد تبریک ها و ... هستند نه قدری که راحت روح شوند. این بد است
بعد مالی
شاخص: میزان پس اندازها یا سرمایه گذاریها. افزایش دانش اقتصادی و تحلیل اقتصادی:
نه پس اندازی دارم نه دانش اقتصادی
از این بیشتر نمی توانم ادامه بدهم بقیه بعدها بماند.
تا همین جایش هم معلوم است چقدر افتضاح کرده ام.
همه چیز را تعطیل کرده ام برای یکی و آن یکی هم هیچ...
بسم ا...
تلخ است که آدم با نیمه خالی وجودت مواجه شود
و شهامت میخواهد که بپذیرد و تغییرش دهد
ادامه مطلب 5 بند از تستی است که نشان داد این روزها من پشتکار ندارم چون این باورها را ندارم
جهت حفظ آبرویم برده ام در ادامه مطلب به این امید که نخوانید.
بسم ا... الرحمن الرحیم
این روزها بدجور استرس دارم،
حبیب برای کاری از من میخواهد سه روز زودتر از موعد، ریوایز مقاله ام را تمام کنم. به جای نه شهریور، شش شهریور.
اصلاحات متن مقاله نوشته شده ولی در فاز تست بایست چیزهایی تغییر کنند. از داده های تست گرفته تا... چیزی که چالش برانگیز است و معلوم نیست کی درست خواهد شد و حدس میزنم خیلی ایراد داشته باشد تا درست شود.
و این سه روز..
امان از این سه روز زودتر، که اگر نشود، شرایط طوری است که زودتر را بایست به همه توضیح بدهم و بگویم چطور شد که نشد که بشود!
چقدر بد!
و اینکه خودم هم ارزو دارم به برنامه ای که حبیب برای آن سه روز در نظر گرفته برسم. ولی خوب...
آخ که چقدر من بد عمل کرده ام.
چقدر گذاشته ام همه چیز را دقیقه نود
از خودم عصبانی ام
که سه روزهای قبلی را هدر داده ام و الان اینقدر استرس درست شده برای این سه روز.
پ.ن: زندگی با ددلاین خیلی هراس انگیز است و بدون ددلاین خیلی بی برنامه.
وای از روزی که ددلاین اصلی مان برسد و هی حسرت روزهای تلف شده را بخورم. حتی یک ثانیه را که کاش به من بر میگشت.
لحظه مرگ از این رو هراس انگیزترین اتفاق زندگیست از دید من
بسم ا... الرحمن الرحیم
دو تا نوشته ی خیلی خوب هست که دوست داشتم اینجا هم با دوستان گلم به اشتراک بگذارم.
یکی اش مقاله ای هست راجع به رنج از نگاه مولانا و بررسی رنج هایی که خود آدمی مسبب آنهاست و رنج مخربه و بررسی رنج هایی که خداوند در زندگی ما قرار میده و رنج سازنده است:
http://www.sid.ir/FileServer/JF/32513860410
دومی هم سخنان حجت الاسلام پناهیان هستش در بیان اینکه زندگی یعنی مدیریت رنج!
این هم لینک فایل صوتی وPDF همین سخنرانی
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به دوستان گلم
طاعات و عبادات همتون قبول درگاه حق
امروز از ذوق کشف جدیدم اومدم اینجا بگم. خاطرتون هست یکی از آرزوهام نوشتن "یادداشت هایی برای آینده" ام بود که در زمان مقرر دستم برسه.
بسم ا..
وقتی از کارهای روزمره خسته ایم، بعضی وقتها بد نیست ذهن مون هم تفریح کنه :دی اینطوری انرژی لازم برای ادامه کار بدست میاد.
پ.ن: مدتیه برنامه یکشنبه های من اینه:
یه جدول حل کنم. حالا آنلاین یا با این برنامه
دانلود برنامه جدول کلمات متقاطع
وقتی هم نمیگیره ولی یکشنبه هام خیلی خیلی دوست داشتنی شده :)
منبع: اینجا
احتمالاً برایتان پیش آمده که یک فهرست کار با ۱۰ وظیفه مختلف نوشته باشید که باید در مدت زمان کوتاهی انجام میشدند. وقتی کار را شروع میکنید، سنگینیِ کارها باعث میشود که احساس فلج بودن همراه با حسِ اجبار و میل به نقنق به شما دست دهد.
این میل به نقنق کردن که احساس میکنید، نتیجهٔ داشتنِ تعداد زیادی کار متعارض است. دو روانشناس به نامهای رابرات امونز و لاورا کینگ در کتابِ «Willpower: Rediscovering the Greatest Human Strength» گروهی از افراد را بررسی کردهاند که ۱۵ هدف را برای دستیابی فهرست کرده بودند.
آنها متوجه شدند که داشتنِ یک فهرست از اهداف متعارض باعث میشود که فکرهایی تکراری راجع به کارهای در حال انجام به وجود بیاید. یک نگرانیِ دائمی در ذهن فرد بروز پیدا میکند.
انسانها تکمیلگرا (completionist) هستند. یعنی ما دوست داریم کارها را تکمیل کنیم. روانشناسها به آن احساسِ نقنق کردن یا اثرِ زیگارنیک (Zeigarnik effect) میگویند. این پدیده در روانشناسی سابقهای طولانی دارد. ذهنِ ما روی یک کارِ تکمیلنشده متمرکز میشود و باعث میشود که از نظر جسمی و ذهنی رنج بکشیم. وقتی کار تکمیل شد، از باری که بر دوشمان بود، خلاص میشویم.
عجله برای تکمیل کردنِ تمام کارها، حالتی است که ذهن ما خیلی به آن علاقه دارد. پس در درجهی اول، چرا این فهرستهای طولانی را مینویسیم (که تکمیل کردنِ کارهای موجود در آن زمان زیادی میبرد)؟
این یکی از مهمترین نقاط ضعفِ لیست کارهاست.
اگر بخوایم کمی دقیقتر باشیم، اراده یعنی توانایی شما برای انجام کارها. اراده مشخص میکنه که مثلا چقدر برای شما آسونه که دست به کاری بزنین، در مقابل خوردن تنقلات مقاوت کنین یا بدوین و ورزش کنین. و در نتیجه اراده ابزاری برای موفقیت در تمام عرصههای زندگیه.
اراده رو مثل یک ماهیچه تصور کنین: اراده چیزیه که شما میتونین هر موقع که نیاز بود منعطفش کنین یا بهش استراحت بدین. اراده هم مثل ماهیچه، با تمرین قوی میشه و اگر هم به اندازه ازش استفاده نکنین از دست میره. و دقیقا مثل یک ماهیچه، اراده هم وقتی در طول روز دائم ازش استفاده کنین، توانش رو از دست میده.
اگر شما میتونین هر موقع که میخواین شروع به کار کنین، تنقلات هیچ وقت شما رو وسوسه نمیکنه، همیشه به رژیم غذایی و برنامه تمرین ورزشیتون وفادار هستین و شبکههای اجتماعی و ایمیل هیچوقت حواس شما رو پرت نمیکنن، شما دست بالاتر رو از دیگران دارین.
نه؟ خب منم همینطور. اما من چیزی رو یاد گرفتم که خیلی کمک میکنه.
همش به قدرت اراده بستگی داره؛ یعنی همون بخشی از مغز که ما تصمیم میگیریم که عملی رو انجام بدیم. هر موقع ما سعی کنیم کاری رو انجام بدیم که بر خلاف انگیزه، عادت و تمایلات ما باشه، داریم از بخشی از قدرت اراده استفاده میکنیم.
افلاطون در حدود ۴۰۰ سال قبل از میلاد مسیح، با تمثیل از یک ارابه، کشاکش اراده درونی رو توصیف کرده. در این حالت، شما یک ذهن منطقی و مقدار مشخصی اراده دارین. و ارابه توسط دو اسب که توصیفگر انگیزه روحی و خواستههای ما هستن کشیده میشه. ارابهران میتونه برای مدتی اسبها رو هدایت کنه، اما اگر مدت زیادی با اونها بجنگه و یا نیروی کافی نداشته باشه، اسبها در نهایت کنترل ارابه رو به دست میگیرن و علیه تمایلات منطقی ما عمل میکنن.
خب حالا همه چیز به ذهن ما برمیگرده: اگر ما برای مدت زیادی با تمایلاتمون مبارزه کنیم، ذهن منطقی ما خسته میشه و ما اون اراده مورد نیاز برای انجام چیزی که ذهن منطقیمون میخواد رو از دست میدیم.
پربازده بودن، مدیریت کردن انگیزهها، و ایجاد هر تغییری که در زندگی به دنبالش هستیم، همش به توانگر کردن ارابهران واطمینان از اینکه ما میتونیم انرژیمون رو در مسیر درست هدایت کنیم بستگی داره. برای اینکار باید اراده رو به وجود بیارین.
به نقل از اینجا:
............
بسم الله.
این مطلب کاملاً از این وب برداشته شده است:
هدف داشتن سالیان درازی است که دغدغهی اصلی آدمهاست. ما معمولا در موقعیتهای مختلف مثل شروع یا پایان سال یا حتی روزهای تولد به این فکر میکنیم که چه برنامههایی میخواهیم داشته باشیم و به چه سمتی برویم. هدفمند بودن، براساس تحقیقات مختلف معیار مهمی در سلامت فردی و اجتماعی است. هدفمند بودن میتواند انگیزهبخش و اثرگذار باشد و البته انتخاب اهداف اشتباه یا دور از دسترس میتواند اثری معکوس داشته باشد. یعنی باعث ناامیدی شود. شیوهی نگاه ما به اهداف و آینده میتواند اثر مهمی در پیگیری اهداف داشته باشد. در واقع انتخاب اهداف همیشه بخش سادهی کار است و اکثر افراد میدانند که در زندگی باید روی چه چیزهایی تمرکز کنند اما مسئلهی اصلی همان ماندگاری و پایبندی به اهداف است.
حالا سوالی که باید به آن فکر کرد و برایش در جستجوی پاسخ بود این است که چطور هدفگذاری کنیم که دور از فانتزیها باشد و بتواند به ما انگیزهی حرکت بدهد و خود اهداف باعث نشوند که در پایان یک سال (یا یک دوره) وقتی کارنامهمان را نگاه میکنیم احساس کنیم کار خاصی انجام ندادهایم؟ و همینطور چه عواملی پایبندی ما به اهداف را متزلزل میکند و باعث میشود کارهایی را نیمه کاره رها کنیم؟
در بخشهای زیر نکاتی که در اینباره مهم هستند و کمتر دربارهی آنها صحبت میشود را توضیح میدهم.