۳۰۹ مطلب با موضوع «من و من، من و جامعه + من و دین» ثبت شده است

نق نق کردن و لیست کارها!

منبع: اینجا

احتمالاً برایتان پیش آمده که یک فهرست کار با ۱۰ وظیفه مختلف نوشته باشید که باید در مدت زمان کوتاهی انجام می‌شدند. وقتی کار را شروع می‌کنید، سنگینیِ کارها باعث می‌شود که احساس فلج بودن همراه با حسِ اجبار و میل به نق‌نق به شما دست دهد.

این میل به نق‌نق کردن که احساس می‌کنید، نتیجهٔ داشتنِ تعداد زیادی کار متعارض است. دو روان‌شناس به نام‌های رابرات امونز و لاورا کینگ در کتابِ «Willpower: Rediscovering the Greatest Human Strength» گروهی از افراد را بررسی کرده‌اند که ۱۵ هدف را برای دستیابی فهرست کرده بودند.

آنها متوجه شدند که داشتنِ یک فهرست از اهداف متعارض باعث می‌شود که فکرهایی تکراری راجع به کارهای در حال انجام به وجود بیاید. یک نگرانیِ دائمی در ذهن فرد بروز پیدا می‌کند.

انسان‌ها تکمیل‌گرا (completionist) هستند. یعنی ما دوست داریم کارها را تکمیل کنیم. روان‌شناس‌ها به آن احساسِ نق‌نق کردن یا اثرِ زیگارنیک (Zeigarnik effect) می‌گویند. این پدیده در روان‌شناسی سابقه‌ای طولانی دارد. ذهنِ ما روی یک کارِ تکمیل‌نشده متمرکز می‌شود و باعث می‌شود که از نظر جسمی و ذهنی رنج بکشیم. وقتی کار تکمیل شد، از باری که بر دوشمان بود، خلاص می‌شویم.

عجله برای تکمیل کردنِ تمام کارها، حالتی است که ذهن ما خیلی به آن علاقه دارد. پس در درجه‌ی اول، چرا این فهرست‌های طولانی را می‌نویسیم (که تکمیل کردنِ کارهای موجود در آن زمان زیادی می‌برد)؟

این یکی از مهم‌ترین نقاط ضعفِ لیست کارهاست.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فرمول دویدن در ماراتون زندگی (2)

منبع: اینجا

اراده: مهمترین منبع ذهنی شما

اگر بخوایم کمی دقیق‌تر باشیم، اراده یعنی توانایی شما برای انجام کارها. اراده مشخص می‌کنه که مثلا چقدر برای شما آسونه که دست به کاری بزنین، در مقابل خوردن تنقلات مقاوت کنین یا بدوین و ورزش کنین. و در نتیجه اراده ابزاری برای موفقیت در تمام عرصه‌های زندگیه.

اراده رو مثل یک ماهیچه تصور کنین: اراده چیزیه که شما می‌تونین هر موقع که نیاز بود منعطفش کنین یا بهش استراحت بدین. اراده هم مثل ماهیچه، با تمرین قوی می‌شه و اگر هم به اندازه ازش استفاده نکنین از دست میره. و دقیقا مثل یک ماهیچه، اراده هم وقتی در طول روز دائم ازش استفاده کنین، توانش رو از دست میده.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فرمول دویدن در ماراتون زندگی (1)

اگر شما می‌تونین هر موقع که می‌خواین شروع به کار کنین، تنقلات هیچ وقت شما رو وسوسه نمی‌کنه، همیشه به رژیم غذایی و برنامه تمرین ورزشی‌تون وفادار هستین و شبکه‌های اجتماعی و ایمیل هیچوقت حواس شما رو پرت نمی‌کنن، شما دست بالاتر رو از دیگران دارین.
نه؟ خب منم همینطور. اما من چیزی رو یاد گرفتم که خیلی کمک می‌کنه.
همش به قدرت اراده بستگی داره؛ یعنی همون بخشی از مغز که ما تصمیم می‌گیریم که عملی رو انجام بدیم. هر موقع ما سعی کنیم کاری رو انجام بدیم که بر خلاف انگیزه، عادت و تمایلات ما باشه، داریم از بخشی از قدرت اراده استفاده می‌کنیم.

افلاطون در حدود ۴۰۰ سال قبل از میلاد مسیح، با تمثیل از یک ارابه، کشاکش اراده درونی رو توصیف کرده. در این حالت، شما یک ذهن منطقی و مقدار مشخصی اراده دارین. و ارابه توسط دو اسب که توصیف‌گر انگیزه روحی و خواسته‌های ما هستن کشیده می‌شه. ارابه‌ران می‌تونه برای مدتی اسب‌ها رو هدایت کنه، اما اگر مدت زیادی با اونها بجنگه و یا نیروی کافی نداشته باشه، اسب‌ها در نهایت کنترل ارابه رو به دست می‌گیرن و علیه تمایلات منطقی ما عمل می‌کنن.

خب حالا همه چیز به ذهن ما بر‌می‌گرده: اگر ما برای مدت زیادی با تمایلاتمون مبارزه کنیم، ذهن منطقی ما خسته می‌شه و ما اون اراده مورد نیاز برای انجام چیزی که ذهن منطقی‌مون می‌خواد رو از دست می‌دیم. 

پربازده بودن، مدیریت کردن انگیزه‌ها، و ایجاد هر تغییری که در زندگی به دنبالش هستیم، همش به توانگر کردن ارابه‌ران واطمینان از اینکه ما می‌تونیم انرژی‌مون رو در مسیر درست هدایت کنیم بستگی داره. برای این‌کار باید اراده رو به وجود بیارین.

به نقل از اینجا:

https://taskulu.com/fa/%D9%88%D8%A8%D9%84%D8%A7%DA%AF/%D8%AA%D9%82%D9%88%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D9%88-%D9%BE%D8%B4%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D8%B1/


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

وقتی از تن ها بلا خیزد...

حضرت علىّ بن موسى الرضا علیهما السلام هر گاه مى ‏خواستند بر کسى وارد شوند که از او بیمِ (گرفتارى) داشتند، این دعا را مى‏ خواندند:

أَللَّهُمَّ یَدُکَ فَوْقَ یَدِهِ، وَسُلْطانُکَ أَعْظَمُ مِنْ سُلْطانِهِ. أَللَّهُمَّ إِنّی أَدْرَأُبِکَ فی نَحْرِهِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّهِ، وَأَسْتَعینُ بِکَ عَلَیْهِ، وَأَلْجَأُ إِلَیْکَ مِمَّا أَشْفَقْتَ عَلى نَفْسی مِنْهُ.

   أَللَّهُمَّ فَکُنْ عِنْدَ ظَنّی بِکَ فیما لَمْ أَجِدْ فیهِ مَفْزَعاً غَیْرُکَ، وَلا مَلْجَأً سِواکَ، فَقَدْ عَلِمْتَ أَنَّ عَدْلَکَ أَوْسَعُ مِنْ جَوْرِ الْجآئِرینَ، وَإِنْصافَکَ مِنْ‏ وَرآءِ الظَّالِمینَ، فَأَجِرْنی مِنْهُ یا إِلهَ الْعالَمینَ بِحَقِّکَ عَلَیْکَ، فَإِنَّ أَحَداً لایَعْرِفُ حَقَّکَ حَسَبِ مَعْرِفَتِکَ بِحَقِّکَ.

   حَسْبی أَنْتَ یا اَللَّهُ، حَسْبی أَنْتَ یا اَللَّهُ، حَسْبی أَنْتَ یا اَللَّهُ، وَمَنْ یَتَوَکَّلْ ‏عَلَیْکَ فَأَنْتَ حَسْبُهُ، بِذلِکَ جَرى وَعْدُکَ، وَنَطَقَ کِتابُکَ، وَأَنْتَ أَوْفَى ‏الضَّامِنینَ، سُبْحانَکَ رَبِّ الْعالَمینَ، وَصَلَّى اللَّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ.(4)

خداوندا؛ دست تو بالاى دست او، و نیروى تو نیرومندتر از نیروى او است. خداوندا؛ به وسیله تو، او را دور کرده و به خودش بر مى ‏گردانم، و از شرّ او به تو پناه مى ‏برم، و به واسطه تو بر او یارى مى‏ جویم، و از آنچه بر خودم مى ‏ترسم از ناحیه او به تو پناهنده مى ‏شوم. خداوندا؛ پس بوده باش نزد گمانم‏ به تو در آنچه پناهى غیر از تو در آن نمى ‏یابم، و به تحقیق مى‏ دانم که عدل تو گسترده ‏تر از ستم ستمکاران است، و حق ‏طلبى تو در پى ستمگران است، پس مرا از او امان بده به حقّ خودت بر تو اى خداوند جهانیان، به راستى که هیچ‏ کس حقّ تو را نمى‏ شناسد آن‏گونه که تو حقّ خود را مى ‏شناسى. تو مرا بس هستى اى خدا، تو مرا بس هستى اى خدا، تو مرا بس هستى اى خدا، و هر کس بر تو توکّل کند او را بس هستى، وعده ‏ات به این قاعده جارى گشته و کتابت به همین مطلب گویا است، و تو وفاکننده‏ ترین ضامنان هستى، پاک و منزّهى (اى) پروردگار جهانیان، و درود خداوند بر محمّد و آل او باد.


4) المجموع الرائق: 319/1.



---------------

دعاى امام رضا علیه السلام براى حفظ شدن از شرّ دشمنان و پنهان ماندن از دسترس آنان:

إِسْتَسْلَمْتُ مَوْلایَ لَکَ، وَأَسْلَمْتُ نَفْسی إِلَیْکَ، وَتَوَکَّلْتُ فی کُلّ ‏اُمُوری عَلَیْکَ، وَأَنَا عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدَیْکَ، إِخْبَأْنِیَ اللَّهُمَّ فی سِتْرِکَ عَنْ‏ شِرارِ خَلْقِکَ، وَاعْصِمْنی مِنْ کُلِّ أَذًى وَسُوءٍ بِمَنِّکَ، وَاکْفِنی شَرَّ کُلِّ ذی ‏شَرٍّ بِقُدْرَتِکَ.

   أَللَّهُمَّ مَنْ کادَنی أَوْ أَرادَنی فَإِنّی أَدْرَأُ بِکَ فی نَحْرِهِ، وَأَسْتَعینُ بِکَ مِنْهُ، وَأَسْتَعیذُ مِنْهُ بِحَوْلِکَ وَقُوَّتِکَ، وَشُدَّ عَنّی أَیْدِی الظَّالِمینَ، إِذْ کُنْتَ ‏ناصِری، لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمینَ وَإِلهَ الْعالَمینَ.

أَسْأَلُکَ کِفایَةَ الْأَذى، وَالْعافِیَةَ وَالشِّفآءَ، وَالنَّصْرَ عَلَى الْأَعْدآءِ، وَالتَّوْفیقَ لِما تُحِبُّ رَبَّنا وَتَرْضى، یا إِلهَ الْعالَمینَ، یا جَبَّارَ السَّماواتِ‏ وَالْأَرَضینَ، یا رَبَّ مُحَمَّدٍ وَالِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ، صَلَواتُکَ عَلَیْهِمْ ‏أَجْمَعینَ.(3)

مولاى من؛ خود را تسلیم تو نمودم، و خویشتن را به تو واگذار کردم، و در همه‏ کارهایم بر تو توکّل کردم، و من بنده تو و پسر دو بنده توأم. خداوندا؛ مرا در پوششت ‏دعا براى وارد شدن بر کسى ... از آفریدگان شرورت پنهان بدار، و به لطف خود از هر اذیّت و آزارى حفظ کن، به قدرتت بدى هر تبهکارى را نسبت به من کفایت  کن. خداوندا؛ هر کس به من حیله کند یا قصد فریب مرا داشته باشد، به وسیله تو آن را دفع کرده و به خودش برمى‏ گردانم، و در برابر او از تو یارى مى ‏جویم، و از شرّ او به توانایى و نیروى تو پناه مى ‏برم، و ببند از من دستان ستمگران را؛ زیرا تو یاور من بوده ‏اى، جز تو خداوندى نیست، اى مهربانترین مهربانان، و اى خداوند جهانیان. از تو مى‏ خواهم کفایت نمودن از اذیّت و آزار، و عافیت و شفا، و نصرت و یارى بر علیه دشمنان، و توفیق آنچه را که دوست مى‏ دارى اى پروردگار ما و مى‏ پسندى، اى خداى عالمیان؛ اى مسلّط بر آسمان‏ها و زمین‏ها، اى پروردگار محمّد و آل پاک و پاکیزه او، درود تو بر همه آنان باد.


3) مهج الدعوات: 358، المصباح: 293، البلد الأمین: 644، المجموع الرائق: 381/1، بحار الأنوار: 379/94.

 ------------

بِاللَّهِ أَسْتَفْتِحُ، وَبِاللَّهِ أَسْتَنْجِحُ، وَبِمُحَمَّدٍ أَتَوَجَّهُ. أَللَّهُمَّ سَهِّلْ لی حُزُونَةَ أَمْری کُلَّهُ، وَیَسِّرْ لی صُعُوبَتَهُ، إِنَّکَ تَمْحُو ما تَشآءُ وَتُثْبِتُ، وَعِنْدَکَ اُمّ‏ الْکِتابِ.

به نام خدا آغاز مى‏ کنم، و از خداوند توفیق وکامیابى مى  ‏طلبم، و به (حضرت) محمّد صلى الله علیه وآله وسلم روى مى ‏آورم. خداوندا؛ سختی‏ها و ناهمواریهاى تمامى کارم را هموار کن، و دشواریهاى آن را آسان گردان، که تو نابود مى ‏کنى آنچه را بخواهى  و ثابت مى‏ گردانى، و نزد تو اصل کتاب آفرینش و لوح محفوظ است.

و مسنداً از امیرالمؤمنین‏ علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

هرگز امرى مرا اندوهناک نساخت و دچار تنگى معاش نشدم و با مبارزى روبرو نگشتم، و این دعا را خوانده باشم؛ مگر اینکه خداوند اندوه و غصّه ‏ام را برطرف‏ کرد و گشایش در کارم داد و پیروزى بر دشمن را نصیب من ساخت.(2)

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

هر روز بیشتر بهم ثابت میشه

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

بعد 5 سال

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲ نظر

به استقبال ماه رمضان

بسم ا...

تا جایی که ذهنم قد میدهد اولین باری است که از آمدن ماه رمضان هول برم داشته!

و از این هول و ولا هم شرمنده خودم هستم.

هول چه؟ به این فکر میکنم که هر روز بایست تا عصر سر کار باشم. بعد دخترک را که در مهد خوابیده و سرحال است تحویل بگیرم در حالی که خودم از حال رفته ام. بعد بایست برویم خانه و در عین بازی کردن با اویی که سرشار از نیاز به بازی با من است، با بیحالی به فکر افطاری هم باشم. ضمن اینکه انقدری وقت نیست که بخواهم موکول کنم به آخر شب. 

این روزها آخر شبها غذای فردا ظهر را که حدود ساعت 4 میخوریم را آماده میکنم. شام هم تقریباً هیچی. شیر یا میوه یا هله هوله یا .. گذران میکنیم بالاخره. 

ولی در ماه رمضان نمیشود به این سیستم. 

آخ خواب دخترک را چه کنم؟ دخترم هنوز که هنوز است از ساعت 12 شب زودتر نمی خوابد. وای چطور سحری بیدار خواهیم شد و بعد با این کمبود خوابها چطور کنار بیاییم وقتی حسنا نمی گذارد ما بخوابیم! 

این حجم از کارها را چطور با این روزهای طولانی روزه مدیریت کنم. دو تا مقاله که شدیدا کار دارند. 

نکند بعد از ماه رمضان به این پست نگاه کنم و ببینم مقاله ها جلو نرفته اند؟

اولین بار است که حس میکنم کم خواهم آورد!

فریزر را هم خالی کرده ام و مواد لازم برای پخت راحت غذا را ندارم. برادر بزرگم راهی شهرستان بود برای کارش و دیدم اولویت با اوست که آنجا تنها نمی تواند غذا درست کند و حسابی هم موهایش ریخته از بس غذای کنسروی خورده. موادی را که برای ماه رمضان فریز کرده بودم دادم برد. تنها کاری که از دستم بر می آمد این بود. مادرم که هیچ لطفی به فرزندانش نمی کند! بایست کمی مادری کنم برای برادرم. 

اولین باری است که اینقدر شرایطم سخت شده. سالهای خیلی قبل که ماه رمضان هر جایی از سال بود چون بچه نداشتم سخت نبود. حالا چون حسنا کوچک است و کم خواب و پرانرژی و من حجم وسیعی از کارهای عقب افتاده دارم، نگرانم.

بیشتر نگران بی خوابی! 

وای چقدر هم و غمم شده فقط امورات روزمره؟

چقدر در خود مانده شده ام

در فکر خورد و خواب و کار..

مثلاً ماه رمضان بایست از بقیه مشغله ها فارغ شد و به خود پرداخت.


آخ....

دلم زندگی میخواهد

خدایا می شود یک کمکی بفرستی برایم؟

بدجور دلم یک وقت وسیع می خواهد

وقت خالی برای دنبال خودم گشتن.

برای خودم بودن.

برای یک ماه رمضان که به خودم برسم. 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اول بسم ا...

هو الحکیم

یکسال گذشته بیشتر به ریجکت شدن از جانب ادیتور گذشت..

در بهت و حیرت هستم. یکسال....

نمی دانم .. 

شاید اشل کارم دستم نبوده و بالاتر دیده ام.( حاشیه: الان دیگر دارم به جاهای خیلی خیلی پایین تر از پارسالی ها می فرستم)

یا اینکه گم نام بودنم باعث می شد یا ایرانی بودنم یا ...

نمی دانم. هر چه که بود پارسال تمام وقتهای صرف شده برای ارسال مقاله، هدر رفت!!

تازه!! دو مورد کامنت از داور گرفتم. برای دو مقاله ریجکت شده. یکی کار خودم و یکی کار مشترک با دانشگاه آزاد.

این اولین باری است که کارهایم داوری شده. 

از این لحاظ خوشحالم.

و از این دید که داوری کمک به ارتقای کار منی است که تنها کار میکنم و نوعی همکاری و همفکری خوب برایم محسوب می شود، این کامنتها را غنیمت میدانم.

اما هر دو کار اساسی نقد شده اند:(

 کامنتهای مربوط به کار خودم که  حسابی وقت گیر خواهند بود آنهم با این پر بودن وقتم به لحاظ تدریس و بچه و ... ولی امان از کامنتهای کار مشترک با دانشگاه آزاد! کلهم کار را ترکانده و درست کردنش خیلی خیلی خیلی خیلی سخت خواهد بود. و بایست خیلی محکم باشم که کلاً ناامید نشوم که بشود از این کار مقاله ای در آورد. خودم ناامید بودم از دانشجوی آزادی ولی نه اینقدر که این داور کار را ترکانده! تقریباً به اندازه یک تز ارشد کار دارد! فقط کمی کم تر!

ولی خبر خوشحال کننده این است که مدیریت دانشگاه با من راه خواهد آمد و زمانم را یک سال تمدید خواهد کرد. البته ان شاء الله. هنوز این کار نشده که بگویم حتما. 


آخ...

فقط بایست حجم افسردگی و ناامیدی و خستگی ای که در این یکسال جمع کرده ام را زمین بگذارم... 

6 مقاله فرستادم هر کدام 7 جا تقریباً. حساب کنید که 42 بار نامه ریجکت! 42 بار بردن در فرمت جدید! حداقل 42 بار نامه زدن به تیم مجله برای اینکه مطمئن شوم مقاله ام و شرایط ددلاینم به مجله شان میخورد یا نه. 

از دیدن صفحه مجلات مختلف و بررسی کردنشان حالم بد می شود... {گریه}

 به خودم حق می دهم. نمی خواهم از خودم بخواهم خسته هم نباشم. 

ولی از طرفی این میزان زیاد ریجکت خیلی خیلی عجیب است.  روزی که سابقه کاری ام زیاد شد حتماً بایست برگردم و دلیل این روزها را پیدا کنم. سوابق همه نامه ها و ارسال ها و ... را به صورت منظم و پوشه بندی شده نگه داشته ام برای چنان روزی. خیلی عجیب است برایم اینها. و بایست نظر تخصصی خاص روی اینها را بدانم توسط یک هم رشته ای و هم گرایشی!. 

ولی حالا که مقاله هایم همگی در دست داوری هستند و دوتایشان هم از داوری برگشته، انگار تازه شروع کار است. 

حالا تازه میدانم چه کنم. کجا بفرستم. 

تازه اول بسم ا... است

بماند که دوتا مقاله هم اساسی چکش کاری شده اند با این کامنتها. اما ان شاء الله درست کنم و بفرستم جای پایین تر بعدی، پذیرفته می شوند. 

خدایا خودت سختی های این کارها را به من آسان کن

خدایا کمک کن در سریع ترین زمان ممکن این کار انجام شود و فقط از بخش کوچکی از تمدید زمانم استفاده کنم.

خدایا کمک کن به کنکور دکتری در سال 97 برسم. 

به اسم و نام بزرگت ...

دوباره شروع میکنم...

یا علی

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

رضایت مادر

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۸ نظر

وقتی در زندگی به بن بست رسیدم چه کار کنم؟

............

وقتی به بن بست رسیدید::

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

صبر، ارامش، تلاش

بسم ا...

بایست مثل قرص به صورت روزانه چندبار مصرف کنم:

ذکر این روزها را

که صبر داشته باشم،  که ارامشم را حفظ کنم، که تلاش کنم 


بایست مرتب به خودم بگویم:

صبر، ارامش، تلاش

محبوب صبر داشته باش صبر صبر

محبوب آروم باش آرووم آرووم 

محبوب تلاش یادت نره تلاش تلاش 


پ.ن1:

و وقتی قرصم را مصرف نکرده باشم

دنیا را سخت میگیرم

کارها برایم خودشان را بزرگ نشان می دهند گرچه در واقع اینطور نباشند

و آرامشم را از دست میدهم و توکلم را

و حتی سلامتی ام را.

و نتیجه این است که هیچ کاری هم از پیش نمی رود.


پ.ن2: یکی از آرزوهایم همیشه این بوده که از گذشته برای آینده ام نامه بنویسم. دلم میخواهد محقق اش کنم. فقط نمی دانم چطور به دست خودم برسانم در تاریخ مقرر :دی 


پ.ن3: این روزها فشار خانواده برای پیدا کردن گزینه برای برادرها و تحقیق فرستادن من و خواستگاری رفتن و ... زیاد شده. با اینکه هنوز سرم بایست به مقالاتم گرم باشد ولی چاره ای هم نیست. بیماری مادرم خوب نمی شود تا روزنه امیدی نداشته باشد. دیشب از فرط استرس زار زار گریه کردم.

پ.ن4: کار ساختن خانه کاملاً از عهده حبیب خارج نشده بود. قرار دادشان را من نخوانده بودم و خودش هم درست انتقال نداده بود به من و الکی خوشی بوده شادی قبل عید من!! فقط یک کمکی اضافه شده که خوب بهتر از قبل است چون کمکی فرد واردی است و خودش پیمانکار است و آشنا و .. زیاد دارد. اما همچنان عصرها تا شب درگیر است و برای منی که بدجور محتاج کمک حداقل در بعضی امور خانه و یا نگه داشتن چند دقیقه ای حسنا هستم یعنی فاجعه. شبها هم با وجود خستگی و پادردم، حتماً بایست غذای فردا را درست کنم و برای مهد حسنا صبحانه و نهار و میان وعده بگذارم. این با خستگی هایم و ریخت و پاشهای حسنا و امورات خانه و دانشگاه خیلی جور در نمی آید. خصوصا اینکه جدیداً بهانه گیر هم شده و میخواهد حتماً همیشه باهاش بازی کنم. متاسفانه حال و حوصله حسنا را هم ندارم این روزها. حس می کنم باز دارم افسردگی می گیرم. قرص های فلوکسیتین را شروع کردم و دوباره قرآن را. خدا خودش به من کمک کند...

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

چگونه اهداف خود را ترسیم کنیم و در مسیر رسیدن بمانیم؟

بسم الله.

این مطلب کاملاً از این وب برداشته شده است:

http://thecoach.ir/%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%A7%D9%87%D8%AF%D8%A7%D9%81-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%AA%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D9%85-%DA%A9%D9%86%DB%8C%D9%85-%D9%88-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B3%DB%8C%D8%B1/



هدف داشتن سالیان درازی است که دغدغه‌ی اصلی آدم‌هاست. ما معمولا در موقعیت‌های مختلف مثل شروع یا پایان سال یا حتی روزهای تولد به این فکر می‌کنیم که چه برنامه‌هایی می‌خواهیم داشته باشیم و به چه سمتی برویم. هدف‌مند بودن، براساس تحقیقات مختلف معیار مهمی در سلامت فردی و اجتماعی است. هدف‌مند بودن می‌تواند انگیزه‌بخش و اثرگذار باشد و البته انتخاب اهداف اشتباه یا دور از دسترس می‌تواند اثری معکوس داشته باشد. یعنی باعث ناامیدی شود. شیوه‌ی نگاه ما به اهداف و آینده می‌تواند اثر مهمی در پیگیری اهداف داشته باشد. در واقع انتخاب اهداف همیشه بخش ساده‌ی کار است و اکثر افراد می‌دانند که در زندگی باید روی چه چیزهایی تمرکز کنند اما مسئله‌ی اصلی همان ماندگاری و پایبندی به اهداف است.

حالا سوالی که باید به آن فکر کرد و برایش در جستجوی پاسخ بود این است که چطور هدف‌گذاری کنیم که دور از فانتزی‌ها باشد و بتواند به ما انگیزه‌‌ی حرکت بدهد و خود اهداف باعث نشوند که در پایان یک سال (یا یک دوره) وقتی کارنامه‌مان را نگاه می‌کنیم احساس کنیم کار خاصی انجام نداده‌ایم؟ و همینطور چه عواملی پایبندی ما به اهداف را متزلزل می‌کند و باعث می‌شود کارهایی را نیمه کاره رها کنیم؟

در بخش‌های زیر نکاتی که در این‌باره مهم هستند و کمتر درباره‌ی آنها صحبت می‌شود را توضیح می‌دهم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

96 ای که گذشت

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲ نظر

حال خوب

بسم ا.. الرحمن الرحیم


این عید رو به همه ی دوستان خوبم تبریک میگم.


چند وقته هی میخوام بنویسم هی نمیشه. 


تا اینکه امروز طلسم رو اینطوری میشکنم. 


با توصیه کردن به خوندن یه مطلب خوب از دوست وبلاگی عزیزم فرشته جان

با این موضوع که چرا حالمون خوب نیست.


دلیل هفتمش برام خیلی جالب بود. چون من هم توقعم از این دنیا اشتباهه و همین باعث رنج منه.

اینم لینک مطلب

http://goodwife.blog.ir/1397/01/03/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%AD%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D9%86-%D8%AE%D9%88%D8%A8-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-7


ادامه مطلب هم خود نوشته هست که اینجا نگهش میدارم برای خودم

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بر شما باد به کاشتن سبزه

بسم ا...

یادم باشه هر سال حتما سبزه بکارم

حتی شده یک دونه گندم یا ...



دیدن ریشه زدن هاش واقعا دل ادم رو رقیق میکنه


هنوز برام فرایند جوانه زدن یه دونه بی جون عجیب و خارق العاده است. 


پ.ن. ۱ : کاش کمی هم دانش تجربی داشتم...


پ.ن۲: خدایی که فالق الحب هستی


دانه دل من نیز محتاج جوانه رحمت توست

پ.ن۳: اولین باره گندم می کارم. خیلی دیر شروع کردم و تازه داره ریشه میزنه و به سال تحویل نمی رسه ظاهرا. ولی برای خودم خیلی خوبه

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آقاجون حافظ

بسم ا...


حافظ برای من خیلی وقتها مثل آقاجون ام بوده. قشنگ حس میکنمش حتی با تصویر ذهنی. یه پیرمرد بزرگمنش مهربون که نفسش حقه و آرام بخش و برای من عین آقاجونمه. همیشه وقتی سراغش میرم نتیجه اش آرامشه.  

مثل همین الان که فال ام این اومده:

ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت

کار چراغ خلوتیان باز درگرفت

آن شمع سرگرفته دگر چهره برفروخت

وین پیر سالخورده جوانی ز سر گرفت

آن عشوه داد عشق که مفتی ز ره برفت

وان لطف کرد دوست که دشمن حذر گرفت

زنهار از آن عبارت شیرین دلفریب

گویی که پسته تو سخن در شکر گرفت

بار غمی که خاطر ما خسته کرده بود

عیسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت

هر سروقد که بر مه و خور حسن می‌فروخت

چون تو درآمدی پی کاری دگر گرفت

زین قصه هفت گنبد افلاک پرصداست

کوته نظر ببین که سخن مختصر گرفت

حافظ تو این سخن ز که آموختی که بخت

تعویذ کرد شعر تو را و به زر گرفت
















پ.ن: سالی که گذشت ما آقاجون رو از دست دادیم.  یه مرد بزرگ که آدم در کنارش غم عالم یادش میرفت، لطفاً برای شادی روحش و همه رفتگان یه فاتحه بخوانید.



۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

آیا میکاری و برداشت نمی کنی

به او اعتماد کن, وقتی که تردید های تیره به تو هجوم می آورد !
به او اعتماد کن , وقتی که نیرویت کم است!
به او اعتماد کن , زیرا وقتی که به سادگی به او اعتماد کنی , اعتمادت سخت ترین چیز ها خواهد بود.
آیا راه سخت و ناهموار است؟.
آن را به خدا بسپار . !
آیا میکاری و برداشت نمی کنی؟
آن را به خدا بسپار.
اراده انسانی خود را به او واگذار .
با تواضع گوش کن و خاموش باش.
ذهن تو از عشق الهی لبریز می شود .
آن را به خدا بسپار !
در این دنیای گذارا دنیایی که چیزها می آیند و می روند , هیچ چیز باقی نمی ماند .پس آیا چیزی ارزش نگران شدن دارد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دعای هفتم صحیفه

متن دعای هفتم:

وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذَا عَرَضَتْ لَهُ مُهِمَّةٌ أَوْ نَزَلَتْ بِهِ، مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَ الْکَرْبِ :
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ، وَ یَا مَنْ یَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ. ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْأَسْبَابُ، وَ جَرَى بِقُدرَتِکَ الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِکَ الْأَشْیَاءُ. فَهِیَ بِمَشِیَّتِکَ دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِکَ دُونَ نَهْیِکَ مُنْزَجِرَةٌ. أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ، لَا یَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا یَنْکَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا کَشَفْتَ وَ قَدْ نَزَلَ بِی یَا رَبِّ مَا قَدْ تَکَأَّدَنِی ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بِی مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ. وَ بِقُدْرَتِکَ أَوْرَدْتَهُ عَلَیَّ وَ بِسُلْطَانِکَ وَجَّهْتَهُ إِلَیَّ. فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُیَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ. فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِی یَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِکَ، وَ اکْسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِکَ، وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکَوْتُ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً، وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِکَ مَخْرَجاً وَحِیّاً. وَ لَا تَشْغَلْنِی بِالِاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِکَ، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِکَ. فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِی یَا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَیَّ هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى کَشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ، فَافْعَلْ بِی ذَلِکَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ، یَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ.

ترجمه دعای هفتم:

نیایش آن حضرت در کارهای مهم


ای آنکه گرهِ کارهای فرو بسته به سر انگشت تو گشوده می‌شود،

 و ای آن که سختیِ دشواری‌ها با تو آسان می‌گردد، 

و ای آن که راه گریز به سوی رهایی و آسودگی را از تو باید خواست.
...
سختی‌ها به قدرت تو به نرمی گرایند
 و به لطف تو
 اسباب کارها فراهم آیند. 
فرمانِ الهی به نیروی تو به انجام رسد، 
و چیزها، به اراده‌ی تو 
موجود شوند،
و خواستِ تو را، بی آن که بگویی، فرمان برند،
 و از آنچه خواستِ تو نیست، بی آن که بگویی، رو بگردانند.
تویی آن که در کارهای مهم بخوانندش، 
و در ناگواری‌ها بدو پناه برند.
 هیچ بلایی از ما برنگردد
 مگر 
تو آن بلا را بگردانی، 
و هیچ اندوهی بر طرف نشود 
مگر تو آن را از دل برانی.

...
ای پروردگار من، 
اینک 
بلایی بر سرم فرود آمده 
که سنگینی‌اش 
مرا به زانو درآورده است، 
و به دردی گرفتار آمده‌ام
 که با آن مدارا نتوانم کرد.
.....

این همه را تو به نیروی خویش بر من وارد آورده‌ای
 و به سوی من روان کرده‌ای.

آنچه تو بر من وارد آورده‌ای،
 هیچ کس 
باز نَبَرد،
 و آنچه تو به سوی من روان کرده‌ای، 
هیچ کس 
برنگرداند. 
دری را که تو بسته باشی.
 کَس نگشاید، 
و دری را که تو گشوده باشی،
 کَس نتواند بست. 

..............
آن کار را که تو دشوار کنی،
 هیچ کس آسان نکند، 
و آن کس را که تو خوار گردانی، 
کسی مدد نرساند.
پس بر محمد و خاندانش درود فرست. 
ای پروردگار من، 

به احسانِ خویش دَرِ آسایش به روی من بگشا،
 و به نیروی خود، سختیِ اندوهم را درهم شکن،
 و در آنچه زبان شکایت بدان گشوده‌ام، به نیکی بنگر،
 و مرا در آنچه از تو خواسته‌ام، شیرینیِ استجابت بچشان، 
و از پیشِ خود، رحمت و گشایشی دلخواه به من ده،
 و راه بیرون شدن از این گرفتاری را پیش پایم نِه.
و مرا به سبب گرفتاری، از انجام دادنِ واجبات و پیروی آیین خود بازمدار.

ای پروردگارِ من،
 از آنچه بر سرم آمده، 
دلتنگ و بی‌طاقتم،
 و جانم از آن اندوه که نصیب من گردیده،
 آکنده است؛
 و این در حالی است که تنها تو می‌توانی آن اندوه را از میان برداری 
و آنچه را بدان گرفتار آمده‌ام دور کنی. 
پس با من چنین کن، اگر چه شایسته‌ی آن نباشم، ای صاحب عرش بزرگ.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

روز یازدهم شکرگذاری

بسم ا...


خدایا شکرت به خاطر پیدا کردن این پزشک جدید که برادر آخری رو از جراحی نجات داد و قول داده که خوب میشه با روش های اون. 


حالم از دیروز که این رو از دکترش شنیدم بهتره :) 


الهی حول حالنا الی احسن الحال.... 


خدایا شکرت به خاطر نعمت سلامتی عزیزانم.


پ.ن: به توصیه صبا و حورای عزیز، گوش کردن فایلهای صوتی کتاب معجزه شکرگذاری رو شروع کردم


و باعث شد بیشتر به فکر بیفتم تا مصداقهای شکر رو پیدا کنم


البته هر دو روز یکبار تقریباً یک تمرین رو انجام میدم به جای هر روز


حتی اگر به معجزه بودن شکرگذاری اعتقاد نداشته باشم، فکر کردن به مصداقهای شکرگذاری کمک میکنه حس کنم انسان بهتری هستم که درست تر می بینم و از خدایم ممنون ترم. نه به خاطر اینکه شکر کردن نعمتی را اضافه کند صرفا این کار را دنبال کنم.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یک عمر دویدیم و به مقصد نرسیدیم

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۵ نظر

صبر و عزت

محبوب، بگذار این پست اولت باشد

مدام بیا و بخوان.
نگذار مهمترین چیز، یعنی غرورت پیش نامردان بریزد. پیش نامرد، غمهایت را اشکار نکن... میدانم خیلی از قبل بهتر شده ای. و هیچ نمی گویی. مرادم حالا بیشتر ایست: یعنی همان حتی یک کلمه. 
خدایت تو را عزیز داشته
خود را عزیز نگه دار. 

---------------------

تحمل آلام اجتناب ناپذیر

(320)...
(320) علی (علیه السلام) فرموده: هر گاه دچار مصیبت و ناملائمی شدی ببین، اگر قدرت علاجش را داری و میتوانی با فطانت و زیرکی آنرا از خود بگردانی کوتاهی مکن و بدون اظهار ضعف و ناتوانی در رفعش بکوش و اگر قدرت نداری بدون جزع و بی تابی آنرا تحمل کن.

صبر در مصائب زایل شدنی

(321)...
(321) امام صادق (علیه السلام) فرموده: از بی صبری و جزع بپرهیز که رشته امید را قطع میکند، کار و کوشش را تضعیف مینماید، و اندوه و غم ببار میآورد. بدان برای نجات از بی صبری دو راه بیش نیست، اگر چیزیکه مایه جزع شده با مهارت و هوشمندی زایل میشود باید اقدام کرد و اگر مصیبت قطعی و زایل ناشدنی است باید به رنج و المش تن داد، برد باری را بخود تحمیل نمود، و بی قید و شرط تسلیم قضاء حتمی گردید.

کوشش بی ثمر

(322)...
(322) علی (علیه السلام) میفرموده: موقعیکه حادثه ناگوار، قضاء قطعی و قدر تغییر ناپذیر باشد سعی در مصون ماندن از آن باطل و بی ثمر است.
علی (علیه السلام) در این باره فرموده است:
(323)...
(323) اگر شما بمقدار حتمی راضی شدید زندگیتان شیرین و گوارا میشود و از غنا و بی نیازی برخوردار میگردید.
(324)...
(324) حضرت سجاد (علیه السلام) فرموده: بلند پایه ترین درجات یقین، راضی بودن بمقدرات تلخ و ناگوار است.
(325)...
(325) علی (علیه السلام) فرموده است: همواره صابر و متحمل باش که هر کس این دو خصلت را پیشه خود سازد مصائب و آلام بر وی سهل و آسان میشود.
(326)...
(326) و نیز فرموده است: مصیبت یکی است و با جزع و بی صبری دوچندان میشود.
(327)...
(327) صفوان جمال میگوید: حضور امام صادق (علیه السلام) بودیم. مردی شرفیاب محضرش شد و مصیبتی را که با آن برخورد کرده بود به اطلاع رساند. حضرت به او فرمود: اگر صبر کنی به اجر پروردگار نائل میشوی و اگر صبر نکنی قضاء خداوند تغییر نمیکند و تقدیر الهی همچنان در باره ات ممضی و نافذ است و تو از تنگنا و فشار آن مصیبت رهائی نمییابی.

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خدایا

خدایا


می بینی که به هر دری زدیم


خصوصاً در شرکای محترم


برای کمک


و دست خالی


و دل شکسته


و زخم برداشته


برگشتم به آغوش خودت


یعنی درست جایی که بایست از اول به آن پناه می آوردم


مرا ببخش.


و میدانم می بخشی


تو حبیب منی


تو محبوب منی


تو اول و آخر همه خواسته ها و تلاش های منی.


پ.ن1: و هنوز حرفهای خواهر بزرگ توی گوشم می پیچد

و در حاشیه بگویم که هنوز می گویم خدایا یعنی اینها بویی از انصاف برده اند. چرا زودتر نشناختیم شان. چرا از اول شراکت با اینها را به هم نزدیم...


ختم حاشیه.


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

زیان کار دنیا و آخرت

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ ۖ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ ۖ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَىٰ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةَ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ


آیه 11 سوره حج


و از مردم کس هست که خدا را به زبان و به ظاهر می‌پرستد (نه از باطن و حقیقت) از این رو هرگاه خیر و نعمتی به او رسد اطمینان خاطر پیدا کند و اگر آزمونی (از شر و فقر و آفتی) به او رسد (از دین خدا) رو بگرداند. چنین کس در دنیا و آخرت زیانکار است و این زیانی است که بر همه کس آشکار است.



پ.ن: گریه می کنم که منم...
چند وقتی است دوباره برگشته ام به قرآن روزانه. و وقتی از خدا جواب پرسشهایم را میخواهم و این آیه می آید...
شرمنده ام که کاملاً این آیه درست می گوید. زیان دنیایم را می بینم... ناآرامی هایم... و زیان آخرتم، شرمندگی...
خدایا می شود برگردم؟ 

پ.ن2: مادر شوهر و پدرشوهر و دوتا برادرشوهر مجردم رفته اند کربلا. تا قبل 1 اسفند بر میگردند. 
کربلا.. بهمن ماه.. خوابی که دیدم... نیتی که داشتم.
آنچه پیداست اینست که من طلبیده نشده ام
و آنچه پیداتر است اینست که آنها را طلبیده اند. تابلوست که حسودی میکنم. یعنی غبطه میخورم در اصل که کاش مرا هم...
سمیه عزیزم، کاش یادم باشی حالا که به نجف رسیده ای.

پ.ن3: 
شاید آن بچه ای که در خواب دیدم و از او خودم را کنار کشیدم که آلوده نشوم، و او مورد رحمت قرار گرفت ... را پیدا کرده باشم. 
حس میکنم خوبی هایی داشته اند که من به خاطر گله مندی ندیده ام. یقیناً داشته اند و برآیند خوبی ها و بدی هایشان، انقدر بوده که به پابوس حسین بروند و من نه.
کمی متواضع تر بودم بد نبود! 
۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حاشیه.. متن

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۵ نظر

اگر امید نداشته باشم چه کنم؟

بسم ا...


شاعری که نمی شناسمش می گوید:

من اگر شاد نباشم، چه کنم؟

از غم آزاد نباشم، چه کنم؟

خانه ی دل که خراب است از عشق

اگر آباد نباشم، چه کنم؟


راست می گوید. 

مثل حال حالای من

که اگر امیدوار نباشم، چه میتوانم بکنم؟ چه میتوان کرد غیر از صبر و امید و تلاش و تلاش و تلاش

و توکل و توکل و توکل


گیرم که لیست کارهایی که اجباراً بایست انجام بدهم و جزء مهم ها و ضروری ها هستند، هر روز در ToDo List ام بشود حداقل 5 مورد و آن وقت انجام دادن هر یک موردش 24 ساعت از من وقت بگیرد!!


امروز میگویم: طوری نیست. باشد 24 ساعت از برنامه عقب تر افتادم. ان شاء الله روزی درست می شود.


روزی پاسخ این تلاشها دیده خواهد شد


امید نداشتن

و دست از تلاش برداشتن

مهلت ترین ضربه ای است که میتوانم به خودم بزنم.

هنوز خرده عقلم را از دست نداده ام

داده ام؟

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

از همه جا

بسم ا... الرحمن الرحیم


+ هنوز هیچ خبری از هیچ مقاله دیگری نشده. یادتان هست که گفته بودم زمان انتظار را می ترسم به بطالت بگذرانم؟ 

برعکس رفتار کردم. اضطراب شدید دارم. مقاله با حبیب خیلی کار دارد و او هم رمقی برای اینکه با من انرژی بگذارد ندارد. مساله خانه و ... خیلی بغرنج شده. (اگر درست نوشته باشم)

اضطراب شدیدم تبدیل شده به وسواس در کارهای خانه! عین یک زن خانه دار تمام عیار دارم میشورم و می سابم! منی که هیچ وقت عمقی خانه تکانی نکرده بودم، دارم چنان گوشه ها را میسابم که خودم هم مانده ام! مثلاً فیلتر ماشین لباسشویی بعد از 4 سال برای اولین بار تمیز شد! 

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

زلزله

باز هم زلزله زدگان کشور




چرا با وجود خبرهایی از کمک های میلیاردی هزاران نهاد و افراد سرشناس و ... هنوز وضع این است؟



تا برگشتن اوضاع به حال عادی 

فراموش شان نکنیم.

...



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پول یا زندگی؟

بسم ا...


میخواهم از آن کار پژوهشی کنار بکشم


به دلیل هزاران مشکلی که در این کار هست و در بخش مدیریت اش


بیش از حد به من فشار روحی وارد می کند. قصه های پرغصه زیاد دارد... هیچ کدام هم بحث فنی نیستند البته. یعنی از سختی فنی ماجرا نیست 


تنها دلیل ادامه دادن می تواند یکی درآمد این کار باشد و دیگری اینکه بیرون کشیدن خود از این داستان بی هزینه نیست و اینکه دارد به سمت راهی میرود که در تخصص من نیست و همین طور در تخصص بقیه!.. بعدها میگویم چه هزینه هایی به من متحمل خواهد شد از جانب سایرین و به راحتی نیست این بیرون کشیدن. 


این روزها دارم دو دوتا می کنم


ولی هیچ جوره جواب چهارتا نیست


نه  رفتن به راحتی و بدون مشکل تراشی سایرین است 


نه با ماندن می توانم خودم را از گزند آسیب ها نجات بدهم



این روزها فقط دعا می کنم


که خدا کمکم کند. 


و راه را نشانم دهد.


بیشتر در جهت اینکه راهی بیابم تا مشکلات رفتن را کمتر و هموار کند.


با کمتر شدن درآمد می شود ساخت. پول دلیل اصلی برای ماندنم نیست، اگر بمانم..


مشکل بقیه چیزهاست


و اینکه واقعاً دلم میخواهد زندگی کنم....

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

Who knows?

پیرمردی اسبی داشت و با آن اسب زمینش را شخم میزد . روزی آن اسب از دست پیرمرد فرار کرد و در صحرا گم شد .

 داستان-فرهنگ

همسایگان برای ابراز همدردی با پیرمرد ، به نزد او آمدند و گفتند : عجب بد شانسی ای آوردی .

پیرمرد جواب داد : " بد شانسی ؟ خوش شانسی ؟ کسی چه میداند ؟"

چندی بعد اسب پیرمرد به همراه چند اسب وحشی دیگر به خانه ی پیرمرد بازگشت . اینبار همسایگان با خوشحالی به او گفتند : "عجب خوش شانسی آوردی !"

اما پیرمرد جواب داد : " خوش شانسی ؟ بد شانسی ؟ کسی چه میداند ؟ "

 داستان-فرهنگ

بعد از مدتی پسر جوان پیرمرد در حالی که سعی میکرد یکی از آن اسبهای وحشی را رام کند از روی اسب به زمین خورد و پایش شکست . باز همسایگان گفتند : " عجب بد شانسی آوردی ؟ "

و اینبار هم پیرمرد جواب داد : " بد شانسی ؟ خوش شانسی ؟ کسی چه میداند ؟ "

در همان هنگام ، ماموران حکومتی به روستا آمدند . آنها برای ارتش به سربازهای جوان احتیاج داشتند . از این رو هرچه جوان در روستا بود را برای سربازی با خود بردند ، اما وقتی دیدند که پسر پیرمرد پایش شکسته است و نمیتواند راه برود ، از بردن او منصرف شدند .

 فرهنگ

"خوش شانسی ؟

بد شانسی ؟

کسی چـــه میداند ؟"

هر حادثه ای که در زندگی ما روی میدهد ، دو روی دارد . یک روی خوب و یک روی بد . هیچ اتفاقی خوب مطلق و یا بد مطلق نیست .

 بهتر است همیشه این دو را در کنار هم ببینیم .

زندگی سرشار از حوادث است .


پ.ن: این داستان داره توی ذهنم هی می پیچه.

چه کسی میداند جز خدا

که در نهایت چه به صلاح ماست..


خدایا!

خود میدانی

بیش از پیش

 من به خیری که از تو برسد بسیااااااااااااار محتاجم

من که همان محبوب ام، همانقدر دست خالی و هیچ ندارم که به مدد آن امید به رحمت تو داشته باشم

ایا تو هم همان حبیبی؟ 

همان حبیبی که همیشه مرا از لطف خود شگفت زده کرده ای؟

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جیغ

بسم ا... الرحمن الرحیم


از ساعت هفت صبح میخوام جیغ بزنم! 


نمیشه!


جاش نیست!


ولی یه هیجان بزرگ دارم که باید خالی اش کنم. 


مقاله ی چهارمم پذیرفته شد.


اصلاً باورم نمیشه. از لحاظ کیفیت در رده چهارم بود و از لحاظ زمان ارسال هم همین طور.


ISI نیست البته اما جای نسبتاً خوبی هم هست. ISC ولی جزء ISC های انگلیسی دارای ضریب تاثیر.


وای باید جیغ بزنم.


باید گریه کنم


باید کاری کنم تا آروم بشم.


خیلی سریع جوابش اومده اونم مقاله ای که بهش امید نداشتم.



وای خداااااااااااااااا


ممنونم

خیلی خیلی 

عااااااااااااااااااااااشقتم. 



وای خدای من. خدای مهربون من. 


یعنی میشه جواب مقالات ISI رنک بالام هم بیاد؟ خصوصا اون Q1 ئه که IF اش خیلی بالا بود. واااااااااااااااااااااااای :) دارم از ذوق تلف میشم. 

حبیب هم گوشی اش رو بر نمیداره که ذوقم رو باهاش شریک بشم! بقیه ملت دور و بری ها هم خوابن حالا!

برای این اینقدر خوشحالم برای اون مقاله های ISI چه کار میکنم اون وقت؟! خدا رحم کنه آبروی خودم رو نبرم :دی


پ.ن1:

البته بایست هزینه چاپش رو واریز کنم تا آخر هفته ولی تا به حال تبادل ارزی نداشتم. نمی تونم صبر کنم تا همکاران سلانه سلانه بیدار بشن و ببینم کدوم شون میتونن برام پول واریز کنن. اول باید این هیجانم رو کنترل کنم.


پ.ن2: خنده دار ماجرا اینه که فقط به اندازه پول عینک ته حسابم مونده بود! (من و اینهمه بی پولی محاله :دی). شنبه بالاخره بعد از کارم رفتم دکتر و دو ساعت معطل شدیم و دیر شد. قرار بود یکشنبه عصر بریم عینکه رو دیگه سفارش بدیم که سردرد داشتم نرفتم. 

الان اومده که هزینه چاپ مقاله میشه 40 دلار و دیگه عینک بی عینک تا سر برج بعدی :دی

فکر کنم قضیه این عینک شکسته ی رنگ پریده و کهنه من شده عین کفش های میرزانوروز که به هر بهانه با من می مونه. 


۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰