یک تجربه سختی قبلا داشتم با پرخاشگری ج.۱ که من را مقصر نشان داد و خیلی اذیت شدم و بعدها فهمیدم آدم سمی خودشیفته این شگردش است. زمان گذشت و برای سایرین که قضاوت اولیه شأن طرفداری از او بود، معلوم شد مشکل از کی هست. 

 

 

الان تجربه پرخاشگری از طرف یک آدم سمی خودشیفته دیگری که نفرت و حسادت را سالها جمع کرده و یکباره بر سرم خالی کرد دارم. باز نیاز دارم یادآوری کنم درست است باز مثل تجربه قبل، در این جمع من جدید هستم (آن هم خیلی جدید) و به همین نسبت ممکن است بقیه فکر کنند مشکل از من بوده است و حق با او. چون من هم نمی توانم بروم ببینم به چه کسی چه گفته. من برای آنها جدیدم و نمیخواهم چنین کاری کنم، اما گذر زمان را نبایست نادیده بگیرم. خورشید پشت ابر نمی ماند. 

 

 

صدالبته حس های خیلی سختی را بایست تحمل کنم تا روحم آنقدر قوی شود که با توهین های این آدم های خودشیفته و بیمار ناراحت نشوم.

 

خدایا خودت کمک کن

 

پ.ن: رمز پشت قبل به وبلاگ نویسانی که میشناسم، داده میشود.