۱۰ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

خانومانه تا عید

برای انجام دادن کارها تا عید بهتره از حداقل دو ماه قبل شروع کرد تا فرصت بشه با توجه به سبک زندگی من

اول اینکه کاری کنیم عمر اینقدر تند تند نگذره:

http://chi-napooshim.com/item/193-how-to-be-mindful.html

یه برنامه ریزی کردم برای عید امسال. هر چند ممکنه کامل نتونم اجراشون کنم ولی تا حدی اجراش هم خیلی خوبه. برای بعدها هم یادم باشه بعضی وقتها هم که شده از این برنامه ها استفاده کنم برای یه شروع سال ایده آل:


1- خلوت سازی فلای لیدی 

2- توصیه های نگارا

3- شروع به رژیم غذایی و ورزش

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مصائب یک مادر

این مطلب رو لیلی جان نوشته:

http://manamleili.blogfa.com/post/750

فکر کن گلاب به روتون بیرون روی گرفتین رفتین دستشویی، بچه 21 ماه تون مدام کارهایی می کنه که نمیدونید غصه دل دردتونو بخورید یا کارهای اونو.. موبایلتونو گرفته و داره یه کارایی می کنه اون تو و هر آن ممکنه شماره یکی رو بگیره و طرف الو الو گویان صدای شمارو که خواهش و التماس می کنید بچه بیخیال گوشی بشه رو بشنوه یا ممکنه از اون لحظه شما عکس یا ویدیویی بگیره و اتفاقی تو اینستاگرام شیر کنه با ملت! یا می ره تمام پوشکای نوشو میاره میندازه تو دستشویی... و با تمام اموزشایی که مدتهاست دادید که نباید پابرهنه بیاد تو دستشویی قشنگ اون تو تردد می کنه. بعد از این که کلی قربون خدا رفتید که خاتمه بده موضوع رو! میاید دستاتونو میشورید و بچه هم مدام زیر دست و پا اینور اون ور می ره که یهو با یه حرکت دوش حموم و باز می کنه و سر تا پاشو خیس می کنه و شما هنوز دستتون کفیه و حتی نمی تونید مانعش بشید...
این معمولی ترین دردسرهای یه مادره!


...................

با خوندنش لبخند به لبم اومد. خاطراتی که برای من هم آشنان ولی هیچ وقت فرصت نکردم بنویسم. بعدش هم یه راه حل براش پیدا کردم و از ذهنم پاک شدن.

دلم خواست برای خودم هم نگه دارم چنین خاطرات مشترکی رو.

روزی دلم برای همین روزها هم تنگ خواهد شد...

میدانم...

جوابی که برای لیلی جان گذاشتم رو هم مینویسم. برای بچه بعدی ام یادم بمونه :دی

سلام لیلی جان

از اونجایی که دختر من هم سن کارن شماست تقریباً (دو هفته تفاوت دارن) یه سری تجربه هام رو بگم

روی موبایلم برنامه CM Security رو نصب کردم. یه ویژگی داره به اسم App Lock که میتونی تعریف کنی کدوم برنامه ها با قفل باز بشن کدوم ها نه. مثلا بازی هایی که نصب کردم رو بتونه بازی کنه ولی نتونه تماس بگیره یا عکس و ...

من دخملم رو تا توی دستشویی نمی برم. در دستشویی رو میبندم و اون هم تا حدی نق نق میکنه و مرتب میخواد من بیام بیرون. بعضاً گریه هم میکنه. من هم یه قصه من در اوردی در اوردم هر بار براش تکرار میکنم.  قصه یه مامانی که میخواست بره دست شویی ولی دخترش دوست نداشت مامانش بره دستشویی و... ..!! هیچی پشت در دستشویی میشینه قصه گوش میده تا من میام. 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آسودگی با کمتر داشتن

بسم ا...


یکی از چیزهایی که خیلی وقته میخوام بیام و تبلیغ بکنم سبک زندگی مینیمالیستی هستش.


چند وقت قبل یه پست گذاشتم و در مورد وبلاگ "لذت کمتر داشتن" یا joyiwthless که منجر شد به گروه هایی به نام فلای لیدی که به مدیریت کارهای خونه کمک می کرد، خصوصا که تاکید اصلی بر این بود که با کمترین زمان ممکن خونه مرتب بشه و تمیز. 

http://joywithless.com/

این تاکید روی زمان برای من کافی بود تا اساسی از این روش شون خوشم بیاد. نه صرفاً برای این بازه زمانی زندگی ام که شلوغ پلوغه، بلکه به این خاطر که من به صورت بنیادی از کار خونه فراری ام:دی و اون رو باعث هدر رفتن وقتم می دونم. مگر اینکه در حین کار خونه مشغول گوش دادن سخنرانی چیزی باشم که این امر بعد تولد دخترم محال شده، ما اجازه چیزی گوش کردن رو نداریم مگر به سلیقه خانوم! اونم فقط آهنگهای شاد می پسندن و دوبس دوبس! حتی پیام بازرگانی تلویزیون رو انقدر دوست داره که ما نمی تونیم ردش کنیم!

بعد از اجرای برنامه های "خلوت سازی" فلای لیدی، ---البته هنوزم کامل اجراشون نکردم ها، گذاشتم خورد خورد در پروسه خونه تکونی انجام بدم،-- خیلی خیلی زندگی به نظرم راحت تر شده.

نکته بعدی اینه که ما بعد از این جابه جایی و اوردن حداقل وسایل، خیلی زندگی راحت تری داریم تا با داشتن وسایل ناکارآمد. الان تخت، مبل و حتی میز تحریر و صندلی و ... هم نداریم و لپ تاپ رو روی یه میز کوچیک 40 سانت در 50 سانت میزارم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اگر امید نداشته باشم چه کنم؟

بسم ا...


شاعری که نمی شناسمش می گوید:

من اگر شاد نباشم، چه کنم؟

از غم آزاد نباشم، چه کنم؟

خانه ی دل که خراب است از عشق

اگر آباد نباشم، چه کنم؟


راست می گوید. 

مثل حال حالای من

که اگر امیدوار نباشم، چه میتوانم بکنم؟ چه میتوان کرد غیر از صبر و امید و تلاش و تلاش و تلاش

و توکل و توکل و توکل


گیرم که لیست کارهایی که اجباراً بایست انجام بدهم و جزء مهم ها و ضروری ها هستند، هر روز در ToDo List ام بشود حداقل 5 مورد و آن وقت انجام دادن هر یک موردش 24 ساعت از من وقت بگیرد!!


امروز میگویم: طوری نیست. باشد 24 ساعت از برنامه عقب تر افتادم. ان شاء الله روزی درست می شود.


روزی پاسخ این تلاشها دیده خواهد شد


امید نداشتن

و دست از تلاش برداشتن

مهلت ترین ضربه ای است که میتوانم به خودم بزنم.

هنوز خرده عقلم را از دست نداده ام

داده ام؟

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

واژه نامه- قسمت سوم

دختر نازنینم

این روزها در یادگیری یک جهش بزرگ داشته ای. این ها را بیش از سه هفته است که میخواهم بنویسم و نشده. دیگر هر چیزی را با یکبار تکرار میتوانی بگویی. هر کلمه ای. گرچه برخی حروف را نمی توانی مثل خ و غ و .. و جایگزین های بامزه خودت را میگذاری. مثلاً خیس می شود هیس! و ... اول با جملات دو کلمه ای شروع کردی و الان تا سه کلمه هم یک جمله ات می رسد. بعضی وقتها خیلی غافلگیرمان میکنی و از شدت ذوق می خواهیم حسابی بچلونیمت و تو قاه قاه بخندی و رنگ و شادی بریزی به زندگی مان.

اسم دایی ها را می گویی.

عمه ها را اسم عمه بزرگ را میگویی ولی منظورت عمه کوچک است که دو تا نی نی هم بازی تو دارد.

دیشب رفتیم خانه عمویم بعد عمل چشمش بهش سر بزنیم و تو اسم همه را یاد گرفتی و چه قندی در دل من آب می کردی. با همه خوب گرم می گرفتی. البته اگر دو دقیقه اول دیدن هر کس را فاکتور بگیریم که در می روی! سلام کردنت همه را ذوق زده می کند چون دستت را هم بالا می آوری و سلام می کنی. 

اوضاع روحی مادرم به خاطر تو خیلی خیلی بهتر است. حتی مدتها بود دارو نخورده بود و مشکلی هم نداشت. چند وقت اخیر هم اگر زلزله در محل کار دایی بزرگه نیامده بود و نگرانی های مادرم را بابت راه دور بودنش و تنها بودنش و کار درست و حسابی نداشتنش تشدید نکرده بود نیازی پیدا نمی کرد. اما باز به خاطر تو زود خوب شد. 

از تو ممنونم

به خاطر بودنت

که این روزها سخت را برای ما قابل تحمل کرده ای

اگر تو نبودی نمیدانم الان در چه شرایطی بودیم

تو همه امید و خوشی ما شده ای آن هم در این روزهای نفس گیر.

وقتی غم عالم از هر طرف هجوم می آورد و ما در چندین عرصه می جنگیم و جواب نمی گیریم، خسته و بی رمق.. فقط یک خندیدن تو باعث فراموش کردن همه چیز می شود.

از خدای تو بی نهایت ممنونم

لطفا همیشه یادت بماند وقتی پرسیدم تو چی من می شی بگی عشق. تو عشق منی مامان.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

از همه جا

بسم ا... الرحمن الرحیم


+ هنوز هیچ خبری از هیچ مقاله دیگری نشده. یادتان هست که گفته بودم زمان انتظار را می ترسم به بطالت بگذرانم؟ 

برعکس رفتار کردم. اضطراب شدید دارم. مقاله با حبیب خیلی کار دارد و او هم رمقی برای اینکه با من انرژی بگذارد ندارد. مساله خانه و ... خیلی بغرنج شده. (اگر درست نوشته باشم)

اضطراب شدیدم تبدیل شده به وسواس در کارهای خانه! عین یک زن خانه دار تمام عیار دارم میشورم و می سابم! منی که هیچ وقت عمقی خانه تکانی نکرده بودم، دارم چنان گوشه ها را میسابم که خودم هم مانده ام! مثلاً فیلتر ماشین لباسشویی بعد از 4 سال برای اولین بار تمیز شد! 

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فاصله طبقاتی

نامه ای به دخترم


دخترک دلبندم.

همه آرزوها و امید من

میدانی که مادر، ما برای آینده تو خیلی داریم تلاش می کنیم

اگر روزی خواستی در رفاه زندگی کنی، دخترم بیا و این نامه مرا به خودت بخوان.

بیا و بلند بلند برای من و پدرت هم بخوان

که این روزهای درد را هیچ وقت یادمان نرود.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حد و مرز

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۷ نظر

زلزله

باز هم زلزله زدگان کشور




چرا با وجود خبرهایی از کمک های میلیاردی هزاران نهاد و افراد سرشناس و ... هنوز وضع این است؟



تا برگشتن اوضاع به حال عادی 

فراموش شان نکنیم.

...



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پول یا زندگی؟

بسم ا...


میخواهم از آن کار پژوهشی کنار بکشم


به دلیل هزاران مشکلی که در این کار هست و در بخش مدیریت اش


بیش از حد به من فشار روحی وارد می کند. قصه های پرغصه زیاد دارد... هیچ کدام هم بحث فنی نیستند البته. یعنی از سختی فنی ماجرا نیست 


تنها دلیل ادامه دادن می تواند یکی درآمد این کار باشد و دیگری اینکه بیرون کشیدن خود از این داستان بی هزینه نیست و اینکه دارد به سمت راهی میرود که در تخصص من نیست و همین طور در تخصص بقیه!.. بعدها میگویم چه هزینه هایی به من متحمل خواهد شد از جانب سایرین و به راحتی نیست این بیرون کشیدن. 


این روزها دارم دو دوتا می کنم


ولی هیچ جوره جواب چهارتا نیست


نه  رفتن به راحتی و بدون مشکل تراشی سایرین است 


نه با ماندن می توانم خودم را از گزند آسیب ها نجات بدهم



این روزها فقط دعا می کنم


که خدا کمکم کند. 


و راه را نشانم دهد.


بیشتر در جهت اینکه راهی بیابم تا مشکلات رفتن را کمتر و هموار کند.


با کمتر شدن درآمد می شود ساخت. پول دلیل اصلی برای ماندنم نیست، اگر بمانم..


مشکل بقیه چیزهاست


و اینکه واقعاً دلم میخواهد زندگی کنم....

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰