۱۲۲ مطلب با موضوع «من و من، من و جامعه + من و دین :: من و زندگی با نشاط» ثبت شده است

شخصیت من + استاد اول

این پست رو امروز خوندم و اولین چیزی که یادم اومد استاد اول دکتری ام و خودم در دوران کار با ایشون. 

 

و اما پست : 

+پرسیدم چرا امتحان رزیدنتی قبول نشدی؟
-گفت سه دور مرور کردم و کم بود و باید ۵ دور میخوندم.
سال بعد مجدد قبول نشد و باز پرسیدم چرا؟
- گفت اگه یک ماه بیشتر وقت داشتم و مجدد مرور میکردم حتما نتیجه می‌گرفتم.
سال بعد باز نشد و مجدد پرسیدم چرا؟
-گفت باید جزوه‌های خلاصه‌ی فلان موسسه را هم میخوندم.
سال بعد باز نشد و باز سال بعدش....
امسال سال ششمی است که امتحان رزیدنتی می‌دهد....
چقدر دلم برای افراد با سرشت کمال‌گرا و با پشتکار می‌سوزد، گویی کسانی‌اند که میخواهند از وسط دیوار بتنی با سر بگذرند و دائم سرشان را به دیوار می‌کوبند تا از درون آن راهی به بیرون پیدا کنند و وقتی می‌پرسی: خب این دیوار هنوز خراب نشده، راه حلت چیه؟
میگویند: سرم را کم کوبیده‌ام، اگر سرم را بیشتر بکوبم، خراب خواهد شد.
و من که همیشه در ذهنم، صورتِ زیبایِ روانِ آش و لاش شده‌شان را تصور می‌کنم.
این افراد با سرشت پشتکار بالا (Persistence) در مواجهه با ناکامی‌ها، «سمج‌تر و پر تلاش‌تر» می‌شوند و اصطلاحا شکلی از رفتار وسواس‌گونه پیدا می‌کنند ولی همه‌ی راه حل‌ها، جوابشان تلاش بیشتر نیست؛ وقتی مقصد شمال است، با سرعت بیشتر به جنوب رفتن، یعنی بیشتر نرسیدن. در دراز مدت این تلاش‌های بی‌نتیجه که حاصل نابینایی سرشت است (هر سرشتی به حقایقی نابیناست و به جبر، نمی‌تواند آنها را ببیند و آنجاها نیازمند کمک است و باید کورمال کورمال و با عصا راه برود) منجر به شکل گیری شخصیتی به نام «دیس‌تایمیا» خواهد شد: شخصیت آدمهای بسیار پرتلاش و غرغرو که دائم می‌نالند و اعتماد به نفس کمی دارند و نمک غذای زندگی‌شان کم است و بیشتر اوقات بدخلقند و هرلحظه، احساس می‌کنی که همه چیز را رها خواهند کرد ولی باز فردا، نفر اولی اند که سرکار می‌آیند و نفر آخری هستند که می‌روند و متاسفانه بسیار سخت حرف کسی را می‌پذیرند که به آنها بگوید: عزیزتر از جانم، تکه‌ی وجودم، یک لحظه صبر کن، تو را به خدا یک لحظه صبر کن، درب آنجاست...
البته که به آنها برای این کله شقی‌شان حق میدهم:
«اگر بپذیرند، با افسوس راه آمده و عمر رفته چه کنند؟»

عمری‌ست مرا تیره و کاری‌ست نه راست
محنت همه افزوده و راحت کم و کاست
شکر ایزد را که آنچه اسباب بلا‌ست
ما را ز کس دگر نمی‌باید خواست
خیام

مقاله‌ی زیر از مقالات خودم و همکارانم در خصوص تجربه‌ی جانکاه زندگی این افراد است:

×دکتر روح الله صدیق×
 

موافقین ۰ مخالفین ۰

گپ و گفت

- وقتی یک مرد فقط میخواد پول دربیاره و مرتب از نظر کاری ارتقاء پیدا کنه و هیچ نقش دیگه ای تو ذهنش نیست، یه زن چیکار میتونه بکنه؟ 

+ پول های مرد رو خرج کنه حداقل! 

 

واقعاً تربیت خیلی از مردهای ایرانی مشکل داره. نقشی که به زن میدن فرساینده و مخرب هستش. این سلسله تربیت غلط بایست اصلاح بشه. همه بار روانی زندگی روی دوش زن نبایست باشه. هم.سری تعریفش این نیست. 

موافقین ۱ مخالفین ۰

بالا و پایین

زندگی انقدر بالا و پایین های سختی دارد

که هر وقت کمی فرصت نفس کشیدن هست

وقتی تمام مولکول های هوا را به ریه نکشی، 

اشتباه کرده ای

 

بایست از تمام موقعیت ها و لحظه هایی که هست

کمال استفاده را کرد

 

به یاد زمانی که هیچ امکان کاری نیست...

 

 

تلگراف.نوشت این روزها: بیماری شدید مادر، نیاز به بستری، ۵۰ میلیون ودیعه بستری، بیماری پدر، تنهایی، نیاز به حضور در کنار مادر، فشار کاری، نبود زمانی برای مرخصی، ددلاین ها، پشیمانی از اتلاف وقت های گذشته به خاطر کمبود انرژی خودم نه مشکلات بیرونی! 

 

تلگراف نوشت بعدها: عدم محرم بودن حبیب در مشکلات خانوادگی، از کاه کوه ساختن و مشکل را زیاد کردن 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

فلسفیدن

در مسابقه ی زندگی،

 

 

کسی برنده است که آهسته تر بدود.

 

نیاز به اطلاعات کمتر، تفکر بیشتر، آرامش و سکون بیشتر

چیزی است که این روزها خیلی احساس میکنم. 

 

پی نوشت: دوستانی که در خواست رمز کرده بودند، ببخشید چیز خاصی ننوشته ام که ارزش انتشار داشته باشد. مدتی است خودم نیستم انگار. در روزمرگی دچار شده ام. 

برای همین رمز نوشته ها را فعلا نمی فرستم. هر وقت حال بهتری داشتم حتما نوشته هایی هست که ممنون بشوم بخوانید. آن وقت حتما رمز منتشر خواهد شد. 

 

پی نوشت دوم: 

دوستی سفر حج است و لحظه به لحظه گزارش تصویری می فرستد. دلم هوای رفتن کرده و پای رفتن بسته است...

 

دلم هوای سفر پیاده برای زیارت امام حسین هم کرده است. 

کاش برای این پای رفتن فراهم شود.. 

خدایا دست این دل را بگیر و ببر در آستان خودت..

موافقین ۰ مخالفین ۰

والا چه عرض کنم...

 

یک بنده خدایی بود هر وقت بحثی چیزی در جمع بود می گفت : والا چه عرض کنم. 

با یک ژستی که همه حمل بر درک ایشان از مشکل  می کردند. خلاصه بنا را می گذاشتیم روی اینکه عمیقا دردمند شده از شنیدن این مشکل و نهایتش این است که ظاهرا کاری از دستش ساخته نیست. 

 

ولی بعدها روزگار چرخید و چرخید و من  را با یک قسم جدید نفاق آشنا کرد. فهمیدم پشت آن والا چه عرض کنم ها خیلی چیزهای دیگری بوده نه این خوش خیالی بنده. 

الان در خصوص آدم هایی با کلام <والا چه عرض کنم> محتاطانه تر برخورد میکنم و اگر بیبنم این روند برای تامل بیشتر یا .. نیست و فقط یک استراتژی همیشگی است از ایشان دوری می کنم. 

 

آدم های رک همیشه قابل احترام تر هستند برای من. 

 

از دورویی در حد بی نهایتی متنفرم

 

پ.ن: نوشتم که هیچ وقت دردی که از فهمیدن این موضوع کشیدم هیچ وقت یادم نرود. 

موافقین ۰ مخالفین ۰

من و ۱۴۰۲

سلام به همه ی دوستان مجازی.

 

امیدوارم سالی سرشار از سلامتی و تندرستی و شادکامی در پیش رو داشته باشید. 

 

 

برای من سالی که گذشت جوری نبود که از گذشتنش حس خوبی داشته باشم

 

حس میکنم روی عمر تلف شده حسابش کنم معقول تر است. لحظات آخر سال با حبیب حرف زدیم راجع به پست قبل و یک سری تصمیم هایی گرفتیم. این تصمیم ها روی روحیه من و حسنا و خود حبیب موثر است. دعا دعا میکنم شرایط ویژه‌ای از درس و کار حبیب برهم شان نزند. 

 

سال جدید سالی است که نرسیدن به برنامه ها خیلی خیلی بها خواهد داشت خصوصا روی روح و روان دخترم. بایست خیلی فشرده برنامه ریزی کنم. امسال سال مهمی است. روش برنامه ریزی ام را از تودوایست به بولت ژورنال تغییر میدهم. 

در نیمه اول سال بایست  این موارد را برنامه ریزی کنم.

-برنامه های فرزند پروری شرکت کنم. غیر از این بقیه مطالعات ام را فعلا رها کنم. این را تاکید میکنم. مطالعات سیاسی و اجتماعی و ....در اولویت بعدی بایست قرار بگیرند. 

-تزم را از خان بعدی عبور بدهم. سخت نگیرم. ایده آل گرا نباشم و همین چیز خوب را تمام کنم برود هی دنبال سوزن الماس در انبار کاه نگردم! زمان مهمتر است برای من. برای سوزن الماس بعدها وقت هست. 

-یک یا دو عمل جراحی لازم را انجام بدهم. دوره نقاهت هر کدام حدود سه ماه است. امیدوارم این ها را بتوانم در تابستان انجام بدهم و تز در بهار به خان بعدی رسیده باشد. 

-نیروی کمکی مورد اعتماد پیدا کنم که بتواند پرستار بچه هم باشد. این یک مورد یعنی مرتب بررسی کردن آدم های مختلف. کار سختی نیست. بیشتر آرزو و دعای امسالم است نه برنامه چون خروجی کاملا از دست من خارج است. 

-تفریح را بیشتر جدی بگیرم. به خاطر حسنا. غالب شب ها، شام را برویم پارک. آخر هفته ها اگر شد روستا.

-نیمه اول سال ده درصد وزن الانم را بایست کم کنم. با سالم خوری شروع میکنم و شنا و یک کلاس ورزشی نزدیک خانه. 

-برنامه ریزی مشترک با حسنا را ادامه می‌دهیم خدا بخواهد. و کلاسهایی که دوست دارد را ثبت نام میکنم. 

نیمه دوم سال را فعلا برنامه نریخته ام. خیلی چیزها بستگی به نیمه اول خواهد داشت. 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

برای پیام خصوصی پست در ۳۷ سالگی این همه بیماری عجیب است ....

دوستی که مدتهاست می شناسم در کامنت پست در ۳۷ سالگی این همه بیماری عجیب است .... نوشته اند برای ایشان عجیب تر بوده که جواب پاتولوژی شان نشان از سرطان داشته...

 

از خواندن کامنت کاملا شوکه شدم. 

 

در تمام این سالها، پشت این پست های پر از انرژی.... راز بزرگی مخفی بوده. 

 

دوست مجازی عزیزم، برایت خیلی نگران شدم. 

 

لطفاً بیا و بنویس از کی درگیر هستی؟ چه کنسری هست؟ چه معالجاتی کردی و ..

 

لطفاً از خودت بهم خبری بده. نگرانت شده ام. 

 

. متوجه هستم به دلایل مختلف دوست نداشتی عمومی نه در وبلاگ خودت نه اینجا مطرح بشود. رعایت خواهم کرد. 

از نزدیک تا حد زیادی آشنا هستم. یک پسرعمو و دو تا پسرعمه ام و همین طور دو پسرعمو و خاله همسرم هم درگیر هستند. هر کدام هم با دیگری نوعش متفاوت است. 

 

 این استقامت و روحیه قوی ات را ستایش میکنم. شوکه کننده است که در وبلاگت همان مادر بی نظیری هستی برای بچه ها که بودی و احتمالا آنها هم خبر ندارند. 

از نزدیک، میدانم چقدر بیماری سختی است و طول درمان هم چقدر سخت میگذرد. ان شاالله به زودی لباس شفا و عافیت کامل به تن کنی. برای سلامتی ات به حق آقا امام زمان، دعا میکنم.

 

 

جوابیه: عزیزم پس تازه متوجه شده ای. مورد تو شبیه خاله همسرم هست. اول جراحی کرد و بعد یکسال شیمی درمانی. خرداد ۱۴۰۱ شیمی درمانی اش تمام شد. هر بار که برای شیمی درمانی می‌رفت ضعف شدید داشت و حالت تهوع. نیاز داشت آن روز خاله دیگه همسرم کنارش باشد. برایش غذا درست کند و .. هر چند به شدت از غذا حالش به هم می‌خورد. خواهرش هم سعی می‌کرد چیزهایی که میتواند را در مقدار کم ولی مقوی برایش درست کند. سیستم ایمنی اش هم ضعیف بود و بایست مراعات کرونا و ... را میکرد. سخت گذشت ولی خدا را شکر الان خوب خوب خوب است. دلم برایت روشن است دوست عزیزم. نگران نباش. و کار خوبی هم کردی گفتی. اینکه تجربه دیدن از نزدیک نداشته ای نگران کننده بوده برایت. برایت خیلی دعا میکنم. ناامیدی و ترس به دل خودت راه نده که اینها از سمت شیطان است. روحیه خیلی خیلی مهم است که باید حفظ کنی. 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

شاید عجیب باشد...

این همه بیماری در ۳۷ سالگی شاید عجیب باشد...

 

چند روز است از خانه خارج نشده ام. بدنم اصلا توان ندارد. فشارم هم طبق معمول پایین. ۹. ضعف دارم چند روز است. 

 

دوبار دارو گرفته ام ولی مثل کرونای لعنتی دو سری پیش، بدنم تا درمان خیلی مقاومت می کند. دو هفته ای شده ولی خوب نشده ام اصلا. چرا؟ نمیدانم. 

 

صبح در حین دوش گرفتن یک سرفه زدم مثل همه سرفه های این دو هفته. شدید 

 و کمرم هم گرفت! 

و هنوز هم تیر می کشد. 

هر کاری کردم خوب نشده. فکر کنم دیسکش است. چند وقتی بود صبح ها مشکل داشتم و بعضی وقتهای دیگر که کمی نرمش مخصوص دیسک کمر هم میکردم. 

 

به قول برادر کوچکترم یک سری به دکتر سنتی بزن! فکر کنم یک مشکل اساسی داری. شاید حتی گلبول سفید هم برایت نمانده که اینقدر بیمار میشوی‌ و اینقدر دیر خوب! صدایم دو هفته است خروسی است! گلویم زخم و ریه هام افتضاح. 

 

 از طب سنتی و غیر سنتی خسته ام. 

کل سال را  یک عالمه دکتر رفته ام.

  از احتمال توده در مغز به خاطر سردردهای شدید بررسی کرده ام تا رسیدن به اینکه دیسک گردن را باید عمل کرد...

 

از درد آن رها شده، نشده کرونا گرفتم. 

 

و حالا کمر عود کرده. 

 

واقعا اینهمه بیماری عجیب است. 

 

تقریبا روز سالم خیلی کم دارم. چرا؟ 

 

نمیدانم واقعا. 

 

 

دلم میخواست یک بیمارستان اختصاصی بستری میشدم زیرنظر تخصص های مختلف و یکی از پزشکان کشف میکرد ریشه ی همه اینها یک چیز است و ... تمام. 

 

از تعدد بیماری خسته ام. 

 

فردا شب یا پس فردا مهمان دارم. یکهویی است.

درست است آخر سال است و قاعدتاً خانه باید برق بزند ولی من خانه تکانی نکردم. ترجیح دادم اولویت را بگذارم سلامتی ام و روحم. آخر سال خودم را بتکانم به جای خانه. پادکست گوش دادن ها را ادامه می‌دهم.

خانم افغانی ای که تازگی پیدایش کرده بودم گفت نمی تواند اسفند بیاید کمک. 

بعد دوستم آچاره را معرفی کرد. چند ماه است کمی از قسط هایمان جلوتر هستیم. قبلاً مساوی بود و چیزی نداشتیم در بساط. خدا بخواهد همسر ارتقا میگیرد. گفتم باید برگردم به روال قبل که نیروی کمکی می‌گرفتم.

برای آخر هفته هماهنگ کردم کسی بیاید برای رنگ موهایم. کل امسال را مو‌ رنگ نکرده بودم. میخواستم با موهای سفید زیاد آشتی کنم و بپذیرم شأن. پذیرفتم. حالا وقتش است رنگ کنم.

بعد دیدم می شود برای نیروی نظافتی خانم درخواست داد. اما هیچ کسی قبول نکرد. قابل حدس بود در این اوضاع آخر سال. نیروی آقا درخواست دادم و موکول کردم به روزی که همسر هم هست. یعنی فردا که نیمه شعبان است و تعطیل. اما آنقدر همسر شک و تردید کرد در اعتماد به اقا، که اخر هفته قبل نیروی کمکی آقا را که از اچاره برای فردا هماهنگ کردم، کنسل کردم.  

کاش نکرده بودم. مهمان یکهویی و خانه داغون. 

 

کم کمک دارم جمع و جور میکنم و یک جورایی فیزیوتراپی در خانه هم راه انداختم. تازگی دیگر هم ماساژور برقی دارم و هم تشک برقی. ولی ماساژ چیز دیگری است... 

 

چقدر دلم برای سلامتی تنگ شده است... 

سال ۱۴۰۱ به بیماری گذشت رسما. 

رکورد مراجعه به بیمارستان و ... 

موافقین ۱ مخالفین ۰

شروع دوباره

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۳۰ نظر

سرعت پردازش!

ترم اول و دوم و ترم سوم (همین ترمی که داره تموم میشه) سه تا درس با سه تا استاد داشتم که اصلا نمی تونستم بفهمم چی میگن؟

ایا مساله سخت بود؟ خیر. هر سه درس بی نهایت ساده بود برای من ولی نمی تونستم گوش کنم. 

مشکل چی بود؟ 

 

ادامه مطلب...

۱۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

نشخوارهای ذهنی یک مغز همیشه مشغول

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۵ نظر

ظلم- استاد شجاعی

برگرفته از اینجا

برای خودم:

 

ادامه مطلب...

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

درد مشترک

امروز یه کارگاهی هست ؛مرزهای ارتباطی؛ درد مشترک من، همسرم، برادرم و ... همه اطرافیانم

بایست اینجا هم آپلودش کنم که یادم باشه برای همیشه. فایلش رو هم برای همه اطرافیانم بفرستم! 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

آرام دل

 

خدای تعالی عادلست

ظلم نمی کند

و به عدل راحت و خرّمی و فرح در آرام دل و رضا نهاده

 و غم و اندوه را در شک و ناخشنودی 

 

بله دنیا فرمول دیگری ندارد. شادی فقط آرامش دل و رضایت درونی است

و غم شک ها و ناخشنودی ها

برای هر کسی باشد. هر جای دنیا. همین یک فرمول. 

در پی رفتن به سوی هر هدفی، بایست فرموال شادی اصلی و دوری از غم را هم بدانیم.

 

پیامبر اکرم (ص): إنّ اللَّه تعالی بقسطه و عدله جعل الرّوح و الفرج فی الیقین و الرّضا، و جعل الهمّ و الحزن فی الشّک و السّخط.

موافقین ۱ مخالفین ۰

کارگاه های مشاوره

برای دوست عزیزی که کار دیگه ای براش به ذهنم نرسید. امیدوارم کمکی بکنه

 

ادامه مطلب...

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰

سرخوردگی و موفقیت

در یکی از ویدیوهای انگیزشی تعریف بامزه ای برای موفقیت ارایه شد با این مضمون که:

 

به گذشته ات برگرد

 

به جوان 18 ساله ای که بودی

18 سالگی سنی است که در آن آدم هیچ سرخوردگی ای نداره و سرشار از امید و فکر توانستنه. فکر میکنه میتونه یک تنه حتی دنیا رو تکون بده.

به رویاهات توی اون سن فکر کن

اگر زندگی الانت باعث میشه که خود اون موقع ات رو شرمسار کرده باشی یعنی به موفقیت نرسیدی.

 

ادامه مطلب...

۱۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

, overplanning, overthinking

از درسهای خوب استاد:

ادامه مطلب...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

integrate todoist & Daily Inspirations

بسم الله الرحمن الرحیم

 

سلام به دوستای گلم

عیدتون مبارک.

و هفتمین سالگرد عقد ما. در حالی که من پشت سیستم دارم تلاش می کنم تمرین سوم درس ام رو انجام بدهم و همسر دخمل را برده با بچه های خواهر شوهر کوچیکه گردش تا حسابی از این فرصت چند روزه ای که آمده ایم شهرستان استفاده کند و بازی کنند:دی همین.

خوب بریم سراغ حرف اصلی ام: 

این روزها نیازمند موتور هول دهنده هستم :) یک هول دهنده اساسی!

 

ادامه مطلب...

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

از دخترم

بسم ا...

 

یکی از مزایایی که کرونا داشته 

این بوده که ساعات طولانی با دخترم هستم

 

ادامه مطلب...

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

98 ای که گذشت..99 ای که پیش روست

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲ نظر

بایدها و نبایدهای برنامه ریزی

یک پیشنهاد:

یک پادکست حال خوب کن برای آغاز کردن سال نو یا شروع برنامه ریزی جدی برای بازه ای که رو به رومون هست از سایت آقای شعبانعلی

با تشکر از حسنای عزیز

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

سر خط تصمیم ها

روزمره نویسی

ادامه مطلب...

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

رمز قبلی

کار اشتباهی کرده ام

انقدر اشتباه که رویم نمی شود کسی بداند.

امیدوارم مادرم من را ببخشد

شده پست قبلی که وقت ندارم کاملش کنم و فقط تیتروار گذاشته ام که برگردم به خودم و کارم فکر کنم و بخوانم و این عیب هایم را اصلاح کنم تا دیرتر از این نشده

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سعه صدر- استرس- کم تحملی- کینه

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش

برای این روزهایم

 

برگرفته از اینجا: 

https://pba1.com/patience/

 

ادامه مطلب...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تکانی به خود

بسم ا... 

 

بعد از مدتها خمودگی، میخوام یه تکون اساسی به خودم بدم تا سال تحویل...

ان شاء الله

به لطف خدا

ادامه مطلب...

۲۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اراده لازم هر کار

هر کاری، به اندازه مشکلات و سختی هایش، اراده راسخ تر و تواناتر لازم دارد


از کتاب رمز پیروزی مردان بزرگ، جعفر سبحانی


موافقین ۰ مخالفین ۰

دو هفته اخیر. رمز همان قبلی

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۸ نظر

همت بلند و تلاش مستمر

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

بعد از 11 روز تاخیر، به قرار ماهیانه ام رسیدم. بازم خدا رو شکر. همینکه حتی با تاخیر هم، اینکه بازم میشه انجام بدم شکر داره. خوب شرایط همیشه که روتین نیست که انتظار داشته باشم سر تاریخ تعیین شده از مدتها قبل بشه یه کار رو کرد دیگه.

 

 

کتاب  "همت بلند و تلاش مستمر" را از کتابخانه دیجیتال نور خریدم و قسمت کوچکی اش را فرصت کردم بخوانم. از سمیه و حورای عزیزم ممنونم بابت این کتابخانه. اوقات خوش زیادی را تا به حال در آن گذرانده ام :) خیر ببینید الهیییی. 

 

 

خوب برویم سراغ مساله این روزهای من: یعنی همت بلند و تلاش مستمر

 

ادامه مطلب...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

بعد از گذر از بحران

بسم ا...

 

برای من بعد از رد کردن یک بحران، (( توی پرانتز: حالا چه بیماری مادرم، چه سایر شرایطی که زندگی رو از حالت عادی خارج میکنن و من از برنامه های عادی زندگیم کلاً باز میمونم))

بعد از اینها

هیچ چیز بهتر از برگشتن و خوندن وبلاگم نیست!

 

 

ادامه مطلب...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰