۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

کولیک

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۰ نظر

گزارش عملکرد!

بسم الله الرحمن الرحیم

گزارش عملکرد هفته پنجم ( 3 تیر تا ده تیر): هشتم تا دوازدهم مرخصی

مشابه هفته سوم!


گرازش عملکرد هفته چهارم ( 25 خرداد تا 2 تیر) :

مشابه هفته سوم!


گزارش عملکرد هفته سوم (هفدهم تا 24 خرداد)

از یک شن به تا جمعه: یک روز فقط خانه برق افتاد. نمازها 50 درصد موفقیت آمیز بود. دو مورد نماز صبح قضا. مابقی 50 درصد نمازها با تاخیر کم. 


گزارش عملکرد هفته دوم:(نهم تا شانزدهم خرداد)

سه روز اول شنبه تا دوشنبه تمامی نمازها سروقت خوانده شد :)) هووورا. 

از صبح چهارشنبه هم در مرخصی به سر می برم. 


گزارش عملکرد هفته اول:( اول تا هشت خرداد)

نمازهای صبح: 

  • دو روز متاسفانه قضا شد. (هنوز جریمه نشده ام) یک روز بیهوش بودم کلا! و یک روز دیگر بیدار بودم ولی با وسوسه شیطان تعلل کردم و خوابم برد.
  • یک روز دقیقا بعد از اذان 
  • چهار روز دیگر بعد از شیر دادن نماز خواندم که با فاصله کمی از اذان بود.
نمازهای ظهر:
  • سه روز با تاخیر خوانده شد. تاخیر حداکثر یک ساعته. (اینها جریمه دارد چون برنامه ریزی ایراد داشت و کارهای درست کردن نهار تاخیر را زیاد کرده بود)
  • چهار روز سر وقت خوانده شد.

نمازهای مغرب و عشا:
  • یک روز با یک ساعت تاخیر خوانده شد. (جریمه دارد چون برنامه ریزی نکرده بودم و وقت اذان برای خرید بیرون رفتیم)
  • شش روز دیگر دقیقا سر وقت خوانده شد.

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

میراث

بسم الله الرحمن الرحیم


میراث ما برای فرزاندانمان، آموخته های ما به آنهاست.


چقدر بد است که فرزندم از من بی نظمی هایم را یاد بگیرد!!


هم نظم فکری ام از بین رفته


هم نظم سایر امور که از اول نداشتم با عرض شرمندگی


از هفته قبل شروع کرده ام یک سری نظم بدهم به زندگی ام.


چله ی اول را از شنبه ی جاری قرار دادم. خانه را کاملا مرتب کردم و میخواهم ببینم چقدر میتوانم مرتب نگه دارم.

چقدر می توانم کارهای ذهنی ام را طبقه بندی کنم و کارهای مهم تر را اول انجام دهم. نظم ذهنی داشته باشم نه اینقدر پرش افکار از این شاخه به آن شاخه!

چله ام فعلا برای یک چیز است. فعلا خواندن نمازها اول وقت. مابقی محسنات نظم را اگر رعایت کردم بشود باعث جایزه دادن به خودم.

نماز ها را اگر رعایت نکردم بشود باعث جریمه کردن خودم. 

جایزه باشد هر چیزی که خوشحالم می کند.

جریمه را نمی دانم چه بگذارم. با حبیب بایست حرف بزنم و جریمه را او تعیین کند و او دریافت کند. 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نذر

بسم الله الرحمن الرحیم


برای سلامتی دخترم خیلی نذر کردیم. مادرم، مادر حبیب 

لحظه ای که مضطر بودم فکر کردیم چه نذری کنیم. قربانی ای که برای تولد حسنا داده بودیم قبل از اینکه من برسم نظرم را بگویم رسید به فامیل و همسایه.  راستش نذر اینطوری به دلم نیست. نه در فامیل کسی مستحق است نه در همسایه. 

اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که یک بار دیگر قربانی کنیم. اینبار برسد به فقیر و یتیم. فقط و فقط. 

خیلی مضطر بودم.

برای من هیچ وقت دل کندن از پول سخت نبوده. 

خیلی راحت می بخشم. 

حتی برای روز مادر امسال در نظر داشتم یک وام 4 میلیونی بگیرم یک ساله و با آن دو تا ماشین لباس شویی اتوماتیک برای دو تا مادر بخرم. اسفند ماه دو تا از وام هایمان تمام شد و مبلغی که از حقوق می ماند را میخواستم اینطوری باز صرف وام دیگری کنم که حبیب رضایت نداد و گفت ما الان خودمان به این پول احتیاج داریم و بقیه خواهر برادرهایش چه می گویند و ... تا اینکه منصرف شدم ولی ته دلم حسرتش ماند که این کار را کی خواهم کرد؟ دلم تاب نمی آورد ببینم مادرها با این کمردرد و پادرد با ماشینی لباس بشویند که آبکشی را بایست خودشان دستی انجام بدهند.

راحت راضی ام به سختی دادن به خودمان و گذشتن از پول اصلا برایم سخت نیست. اهل جمع کردن نیستم ابداً. 

فکر کردم چنین نذری برای منی که اهل جمع کردن نیستم، نذر سختی نیست. این نذر هم باشد ولی کم است.

در ذهنم گشتم چه چیز است که برایم سخت است

بایست همان را نذر کنم.

نذرم انجام کاری است به مدت شش ماه. 

دخترم را خدا در ایام اعیاد شعبانیه به ما بخشید. روز بعد از تولد امام حسین، روز ولادت حضرت عباس. و نذر من به خاطر طفل شش ماهه امام، شش ماه انجام دادن کاری است.

می نویسم تا یادم بماند. 

می نویسم تا لحظات مضطر بودنم را فراموش نکنم. 

می نویسم تا اهمال کاری باعث نشود این نذر سخت را شش ماه ادامه ندهم. 

که آدمی کفور و ناسپاس است.

که آدمی در لحظات سختی خدا را میخواند و در لحظات خوشی فراموش می کند شکر کردن را.

خدایا خودت کمک کن محبوب شرمنده نباشد. 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰