بسم ا...


دخترکم

شاید روزی دلم بسوزد که روز به روز نتوانستم واژه هایی را که یاد میگیری بنویسم

امروز چیزهایی را که تا 19 ماهگی می گویی را خرد خرد جمع می کنم، فیلم هایش هست اما نوشته بهتر است


بیشتر کلمه ها رو فقط حرف اول و اوای آن را می گویی و خودمان حدس میزنیم :) برخی کلمات به دو حرف هم رسیده و برخی تقریباً کامل است..

beiiim ... یعنی بریم

مو... یعنی موز

ba esh.. یعنی بالشت

pa ... یعنی پتو

do... یعنی دوندورول! یعنی کنترل تلویزیون یعنی بزن فیلمهای خودم را برای بار هزارم ببینم! تازه انتخاب هم میکند که کدام فیلمش را الان هوس کرده با aye یعنی آره و na یکی یکی روی فیلمها میرویم و حضرتشان می فرمایند آره یا نه! بعد در سه ثانیه نظرشان عوض می شود و باز باید پروسه انتخاب فیلم مورد علاقه را طی کنیم. 

معمولاً وقت بهانه گیری ها این کار را میکنی عزیزکم. تا بتوانم حوصله میکنم بعد که فهمیدم نه تو هیچ کدام را در حقیقت نمی خواهی ببینی و بهانه گیری است یکی یکی گزینه معرفی میکنم ببینم چه میخواهی؟ لالا؟ خو پیش؟ شیر؟ حامی؟ بغل؟ تاب؟ ...

doosh یعنی گوشت! بدجور گوشت خور شده ای :دی عشق کباب! و گوشت موجود در خورش! و البته سیب زمینی آن. سعی میکنیم تکه های کوچک کبابی در فریزر نگه دارم و بعضی وقت ها اندازه یک قلیه برایت کباب میکنم. کم میخوری ولی با ولع :) 

tokh یعنی تخم مرغ. تخم مرغ هم برای صبحانه خیلی دوست داری. 

po یعنی پفک! و خدا ما را ببخشد که تو را با پفک آشنا کردیم! الان مدام با پدرت دعوا دارم که سر راه برایت نخرد. عادت کرده ای هر بار با ماشین از سر کوچه رد می شویم از بقالی سر کوچه پفک بخریم. { دو سه هفته است عادت کرده ای و تا از سر کوچه رد می شویم گریه و po po راه می اندازی. من باشم نمی گذارم پدرت بخرد و می گویم بگذار گریه اش می کند و یادش می رود اما اگر بخریم تا ابد هله هوله خور می شود و این یعنی عقب افتادن رشد جسمی و ذهنی اش. ولی پدرت می خرد و می گوید گریه نکردنش واجب تر است! فعلاً اختلاف داریم :دی من جدی سر مواضعم هستم و تا حالا یواشکی پدرت برایت خریده. در تلاشم ذرت بو داده خانگی درست شده توسط خودم را جایگزین پفک کنم ولی هنوز دوستش نداری و گول نمی خوری! :دی } 

humm هر چیز پختنی معمولاً در دسته حامی تلقی می شود. البته خرما را هم حام می گویی. انقدر هم وسواس داری که تا دستت کثیف می شود باید بشوریمش :) برای هر لقمه :دی و ما فعلا ً پاک میکنیم و می گوییم تمیز شد! بعد از غذا می شوریم :دی 

aniiir  یعنی انجیر. عاشق انجیر خشک هستی و از پاییز دارم انجیر خشک بهت می دهیم. بعضی صبح ها بیدار می شوی و اولین چیزی که میگویی انیر است. کلاً 200 گرم خریده ایم که مال امسال بوده و هنوز هم نرم است و روزی نهایتاً دو عدد می خوری ولی انقدر انیر انیر می کنی که حد نداره :) 

andoor یعنی انگور

anaaa یعنی انار

آی دو... یعنی آب دوغ!


باشه رو به سه روش مخلتف میگی: بااا ، باش، بااائه! 


خوووب رو تقریبا درست و کامل میگی. وقتی داریم باهات صحبت میکنیم که قانع بشی بری خونه مامان جون یا گریه نکنی تا ما برگردیم یا .. و میپرسیم خوب؟ انقدر ناز میگی که آدم دلش نمیاد بزاره تو رو و بره. ولی خوب مجبوریم مامان.


لغاتی که مدتهاست می گفتی

abo ... یعنی آب

nono یعنی نون

maman

baba

daiee

ammeh

amo

nini به عروسک هایت و به هر بچه دیگه ای بزرگتر یا کوچیکتر میگی نی نی! 

توپ: توپ را کامل و درست می گویی و شوت زن خوبی هم هستی با پای چپ :) نقاشی هایت هم بیشتر با دست چپ است و قدرت دست چپ بیشتر است. با دست راست بکشی کم رنگ تر است. غذا خوردن هم با دست چپ درست قاشق را میگیری و غذا را نمی ریزی ولی با دست راست به همه جا غذا را می رسانی غیر دهنت :دی