بسم ا... الرحمن الرحیم

 

ما چوب اشتباهات خودمان را میخوریم.

 

اشتباهاتی که قبول دارشان نیستیم.

 

ادامه مطلب...

این روزها مرتب مریض میشوم. همان سرماخوردگی سخت با گلودرد و گوش درد شدیدش، مرتب می رود و میآید. همه بدنم درد می کند. از بس سرفه کرده ام دیسکی که در پشت کتف هایم هم داشتم و دکتر گفت فعلا ً چندان مهم نیست به درد افتاده

 

عین یک پیرزن شده ام که همیشه مریض است! ریه هایم نیز بهبودی نداشته اند. دکتر تشخیص عفونت ریه، برونشیت یا همان ذات الریه خودمان را داده است و دو هفته دارو تجویز کرد. قرار است 5 شنبه بعدی باز بروم.  یک هفته از داروهایش را مصرف کردم و باز دیروز وسط مصرف داروها، یک سرمای بد خوردم. سینوس ها و گلو و گوش و ریه ام باز چرک کرد! چرا؟ مگر اینها داروی ضد عفونت نیستند!. سرماخوردگی های قبلی که ویروسی بودند، اینهمه ویروس چرا مرا رها نمی کنند... خسته شدم. دارد یک ماه می شود سرماخوردن های مکرر من.

 

به گمانم سیستم ایمنی بدنم در اثر استرس زیاد ضعیف شده یا کلاً از کار افتاده

 

خدایا کی می شود این روزها تمام شوند.

 

قول میدهم آن قدری اش که تقصیر من بوده، نگذارم این اشتباهات باز تکرار شوند. 

 

حتی به قیمت دعواهاای جدی با حبیب، البته حبیب متوجه اشتباهات شده ولی خوب چاره ای جز ادامه این راه تا تکمیل ساختمان نداریم...فقط مانده اعصابی که بدجور داغون شده و هیچ تحمل ندارد. نه من نه حبیب...

 

 

پ.ن: به مینای عزیز

عزیزم، خصوصی ات رو دریافت کردم. از دیدن اسمت خیلی خوشحال شدم. لطفا برام کامنت بگذار یا ایمیل ات رو. من از شبکه های اجتماعی اینجا رو دارم و تلگرام رو. اگر اینستا اوضاع و احوالت رو مینویسی بیام؟ دلم واست تنگ شده بود و دوست دارم بدونم کجاهایی و چه میکنی :) من مدتهاست (بیش از دوسال) اینستا ندارم چون بهش معتاد شده بودم.