بسم ا...

 

روزمرگی هایم:

ادامه مطلب...

چهارمین جلسه لیزرم را هم رفتم. پزشک در ابتدا گفته بود چهار جلسه. فکر کردم لابد قدرت دستگاه و نوع دستگاه متفاوت است با پارسالی که یادم نیست دقیقا ولی ۱۰ یا ۲۰ جلسه لیزر تجویز کرده بود.

تا جلسه سوم قدری بهتر شدم ولی بعد از جلسه سوم دردها برگشتند. نمی دانم از چه؟ رعایت نکرده ام یا چه اتفاقی افتاده. گفتند فعلا ادامه میدهیم! تا دردها کمتر بشوند.

 

ناراحتم.

برای یک ربع لیزر کردن یک عالمه در رفت و آمدم. یک عالمه پزشک بدقولی است و ساعت شروع لیزر اصلا با ساعت قبلی گفته شده یکی نیست. نشان به آن نشان که دیروز از رفتن تا برگشتن سه ساعت و چهل و پنج دقیقه طول کشید تا بنده یک ربع زیر آن دستگاه باشم!

و برای یک ربع مبلغ هنگفتی هم بایست بپردازم. کاش حداقل خوب شده بودم!

--

بین ترم بنده  شنبه تمام شد! یک هفته ای که به فکر و خیال گذشت. از ابتدای هفته ایمیل جدیدی زدم با موضوع انتخاب درس و ارتباط با استادم شروع شد. فعلا نامه نگاری های لازم. گرچه نمی دانم آیا دارد رشته ام تغییر میکند یا صرفا آزمون جامع برایم متفاوت می شود یا ...؟ جرات ندارم بپرسم:دی 

ولی انتخاب درس این ترم که فردا بایست انجام بدهم به خروجی این درخواست ها مرتبط می شود. دو درس از رشته ای که امتحان داده ام یا اینکه یک درس از هر درس دانشکده که بخواهم. احتمالا دیرتر از معمول انتخاب واحد کنم بعید است به زودی نتیجه تعیین شود.

--

همسایه طبقه بالا سیگنالهای مثبتی داد برای ارتباط. حتی خواست بیاید خانه مان و روزی بود که حساااابی کثیف بود همه جا. من هم متفاوت از فرهنگ ایرانی ها گفتم که من مدتی است کارهای خانه را در حد حداقل انجام داده ام و اوضاع انقدر بد است که خجالت می کشم دعوتتان کنم. امیدوارم آخر هفته بتوانم یک نیروی کمکی بگیرم و...

بعد دیگر گزینه بعدی این شد که حسنا تنهایی برود بالا. چون من هم فعلا درس و کار داشتم. سری بعد نوبت ماست که دستی به سر و روی خانه بکشیم و اینبار خانم همسایه و بچه ها را با هم دعوت کنیم. 

یک مقدار به نظر میرسد خانم همسایه آدم حساسی است. همین طور بچه هایش. مثلا سه چهار ماده غذایی بیشتر نمی خورند بچه ها و همگی هم عادت های بخصوصی دارند. امیدوارم کلا آدم حساسی نباشد که نشود با او تعامل کرد. 

--

 اول اینجا نوشتم بعد گفتم بگذارم یک پست جدا که جلوی چشمم نباشد. فقط نوشتم که بدانم به چه سختی هایی دارم درس ام را میخوانم و کارم را میکنم.