بسم ا...

الان خوشحالم. چرا؟! چون امروز ارایه داشتم!!!! واقعا داشتم؟! پس این علامت تعجب ها برای چیه؟ چون نمی دونم بگم ارایه داشتم یا نداشتم:دی

 

ادامه مطلب...

اسلایدها رو استاد خواسته بودند از قبل بفرستم. خونده بودند. بعد بنده اسلاید اول (که عنوان و تاریخ و نام بنده است ) رو باز کردم شروع کردند سوال کردن و همونجا حرفها و سوال هاشون رو زدن. و سوال هاشون از حیطه هایی بود که هنوز نخوندم! 

نتیجه این شد که فرمون کج شد یه سمت دیگه. کلا مقالات قبلی رفت روی هوا تا وقتی من برم یه دنیای دیگه و یه جواب پیدا کنم. یعنی mind map چیزهایی که خوندم رو اگر میشد نشون بدم سرگیجه آور شده! 

صبا خواستی سردرد بگیری بگو من لینکش رو واست بفرستم فقط نگاه کردنش ترسناک شده. ولی خوب باز استاد سوالهای کلی تری پرسیدند که جوابش توی اینها نبود! 

حالا حوزه دیگه یه مایند مپ همین طوری بایست در بیارم!

باشد که رستگار شویم :) 

ولی خوشحالم که فهمیده بود اسلایدهام رو و خونده بود واقعا :)))) 

و نظرش هم که برم فلان حوزه چیزی بود که دو هفته پیش خودم بهش رسیده بودم و اندک پیگیری هم کرده بودم که درس از دانشگاه تهران در این حیطه رو گیر بیارم و بخونم مطالبش رو ببینم میشه با اون درس این مشکل رو حل کرد یا نه. 

منتها انرژی نداشتم ادامه بدم. خسته بودم. همین که الان صحبت کردیم نیم ساعت انرژی گرفتم.

جلسه هفتگی یا دو هفتگی ست کردیم؟! نه. این چیزی که بایست برم دنبالش مثل همین موضوعی که الان داشتم خیلی زمان خواهد برد. شاید حتی دو ماه. ولی شاید اگر بتونم زودتر مطالب کورسهای مرتبط رو در بیارم زودتر بشه. 

ولی خوب حس کردم استاد اصلا نظرش منفی نیست و اینکه با من جلسات روزانه یا هفتگی یا ... نداره یعنی تا حد خوبی من رو قبول داره و گفت برم تا موقع نامشخص بعدی:دی  یه وقتی مثل امروز که نیاز شد به مشورت برای یه تصمیم گیری استراتژیک :دی اون وقت بیام صحبت کنیم. مطمین نیستم به حس ام ولی فعلا سعی میکنم بگم آره همین بوده :دی 

----

چقدر حاشیه گفتم. اصلا اومدم یه خبر خوشحال کننده اصلی میخواستم بدم. 

خانم میم :)

خانم میم ورودی من در لیسانس و یه دانشکده دیگه بود. ارشدش رو با استاد الان خودم بوده و الان دکترا دانشگاه دیگه ایه. یکی دو بار اومد آزمایشگاه و موقع ارایه ها بود و دوتایی گفتیم چدقدر قیافه شما واسه من اشناس :دی و بعد دیگه آشناییت مون تکمیل شد.

خانم میم بچه داره. مثل من. استاد خیلی خیلی ایشون رو قبول دارن. خیلی پرانرژی ان. و اینها ش رو داشته باشید تا خبر اصلی رو بدم

بعله خانم میم جواب سه تا مقاله شون آمده و همین روزها دفاع می کنند و بعدش بعنوان اولین دانشجوی پست داک استادم میان آزمایشگاه خودمون :))

یعنی من چقدر خوشحالم ایشون به گروه اضافه میشه حد نداره. 

اخه خانم سین امسال احتمال زیاد دفاع میکنن (منتظر جواب مقاله هستند) و پست داک میخوان برن خارج از کشور. خانم سین هم نقش واسط رو داشت در ارتباط من و استادم تا وقتی با اخلاق های بخصوص استادم کامل آشنا بشم. و ناراحت بودم که میرن. 

ولی خدا رو شکر یه جایگزین واسشون میاد. اونم جایگزین متاهل دارای بچه :) استادم دیگه درک مون خواهد کرد احتمالا :دی دوتا می شیم. 

 

ضمن اینکه بنده مثل ... در این موضوع گیر افتاده ام. خانم سین پیشنهاد داد جلسات مون چهارتایی باشه تا اونها هم نظر بدن و بنده را از گل در بیارن :))) البته فعلا زوده برای این جلسه، فعلا برم اون حیطه جدیده رو هم در بیارم ببینم من رو از منجلاب نجات میده یا نه. بعدش میدونم که میشه جلسات چهارتایی گرفت :) 

خدایا شکرت.