لابد فیلم اون یوتیوبر آمریکایی سیاه پوست رو دیدید که از یک بی‌خانمان سیاه پوست مثل خودش می پرسه گرسنه ای؟

بعد پیشنهاد میده فلان ساندویچ و فلان نوشیدنی رو میخواد؟

و اونم میگه: بله.

می‌ره واسش غذا رو میخره، میاد میگه من حالت رو درک میکنم، منم روزی بی‌خانمان بودم. اما در آخرین ثانیه درست جلوی چشم او آن را می‌خورد و از طعم غذاش تعریف میکند و میگه این نتیجه زحمات خودم هست که به اینجا رسیدم. 

حتما شما هم از نفرت سرشار شدید با برخورد اون یوتبوبر.

کارش برای چی بود نمی‌دونم. به نظرش بامزه بازی بود یا جذب مخاطب با یه کار خرق عادت یا فرهنگ آمریکا به این سمت داره می‌ره یا ... کار ندارم.. برای خیلی از ما مشمیز کننده بود. 

در حالی که همین حالت این یوتبوبر رو خیلی از بلاگرهای ایرانی دارن. از تابلوترین حالت بگیر که فیلم و عکس از گرونترین رستورانی که رفتن رو میگذارن و از طعم غذای میلیونی در شرایطی تعریف می کنند که میدونند شرایط برای خیلی ها اسفناکه و تصور این غذا هم نمی تونند داشته باشند. از تابلوترین حالت بگیر تا بقیه چیزها. فرو کردن خوشبختی ظاهری در چشم بقیه! 

 

حرفم شامل بلاگرها نیست فقط. شامل هر کس دیگری که براش مهم نیست کسی که مخاطبش هست، خودش در چه وضعی هستش! 

استدلالش هم همینه: اینها به خاطر شایستگی من هست و مگه بایست پنهان کنم! اصلا طرف نخونه یا نبینه یا ...به من چه؟!

یعنی وظیفه اخلاقی روی دوش خودش نمی بینه، هر کی اذیت میشه به خودش مربوطه!!

 

هر چقدر تظاهر به خوشبختی بیشتر، فالوور بیشتر و پر شدن نادرست چاله ی عمیق شخصیتی طرف بیشتر! 

 

کم کم اون جنبه های اخلاقی غنی که در فرهنگ ما بود داره در شبکه های اجتماعی و ... به فنا داده میشه. 

هیییییعییی‌‌‌‌...