واکاوی سوم.
نمی دانم اسم این را چه بگذارم. عدم مدیریت استرس به گمانم بهتر باشد
بسم ا... الشافی
سلامتی نعمت بزرگیه که فقط وقتی از دست میره ارزشش دقیق مشخص میشه.
متاسفانه من در رسیدگی به سلامتی شخص خودم خیلی کوتاهی کردم. میگم شخص خودم، چون همیشه از خودم میزنم. ولی اگر رسیدگی به همسر، دخمل یا اعضای خانواده پدری باشه کم نمیزارم.
ادامه مطلب...
بسم ا...
سال از نیمه گذشت و من و دل هیچ نکردیم...
نمرات من در این بخش ها:
سلامتی :
وزن ام همین طور داره میره بالا در صورتی که قرار بود بیاد پایین!. صورتم دچار لک شده و درمان جواب نمیده، ورزش رو هر روز به فردا موکول کرده ام.
بعد مذهبی و فرهنگی:
تعداد کتابهای خوانده شده. نمازهای قضای خوانده شده. صفر! کتابی دست نگرفته ام. نمازهای یومیه را هم بد میخوانم چه رسد به ادای قضاها.
در بعد زندگی شخصی خودم:
زندگی خانوادگی و همسرم و فرزندداری، رو به افول! شور و شوق از زندگی مان رفته.
بعد علمی: کیفیت تدریسها. مقاله ها:
این بعد هم افتضاح است. روزگاری بهترین استاد بودم. حالا کلاس های اصلی ام به حدنصاب نرسیده اند! مرا چه شده؟ چرا اینطور شده؟ حالم بد است. از مقاله ها خبری نیست..
بعد ارتباطی. تعداد روابط خوب مثبت:
در لاک خودم فرو رفته ام. غیر از یک همکار در دانشگاه با کسی ارتباط خاصی ندارم. بدجور احساس تنهایی میکنم. دوستان قدیم در حد تبریک ها و ... هستند نه قدری که راحت روح شوند. این بد است
بعد مالی
شاخص: میزان پس اندازها یا سرمایه گذاریها. افزایش دانش اقتصادی و تحلیل اقتصادی:
نه پس اندازی دارم نه دانش اقتصادی
از این بیشتر نمی توانم ادامه بدهم بقیه بعدها بماند.
تا همین جایش هم معلوم است چقدر افتضاح کرده ام.
همه چیز را تعطیل کرده ام برای یکی و آن یکی هم هیچ...
بسم ا...
تلخ است که آدم با نیمه خالی وجودت مواجه شود
و شهامت میخواهد که بپذیرد و تغییرش دهد
ادامه مطلب 5 بند از تستی است که نشان داد این روزها من پشتکار ندارم چون این باورها را ندارم
جهت حفظ آبرویم برده ام در ادامه مطلب به این امید که نخوانید.
بسم ا... الرحمن الرحیم
این روزها تنها روشی که برای رفع مشکلات در تست برنامه ام جواب داده این بود:
از مساله فاصله بگیر
برای حل مساله 1، یکی از راه حل ها، راه حل 1-1 بود و برای حل اون یکی دیگه 1-1-1 و .. به همین ترتیب من در اعماق یه چاهی گیر کرده بودم و از مساله اصلی دور افتاده بودم. کلافه و خسته بودم. سرم بارها و بارها درد میگرفت. انقدر قدم به قدم سرچ ها رو دنبال کرده بودم و باز وسط راه به یه مشکل جدید خورده بودم که خسته شده بودم.
خیلی وقتها فکر میکردم دیگه پیر شدم و دقت و تمرکزم اومده پایین! دیباگ کردن و پیدا کردن اشکال کد یه ذهن آسوده و تند و تیز میخواد. تمرکز بالایی میخواد. یادش بخیر جووانی هام اینطوری توی یه مساله ساده گیر نمی کردم. اونم توی هر مرحله اش!
روشی که برام جواب داد این بود که هر وقت یک زیر راه حل جواب نمیداد، یه مدت رها میکردم.
فاصله درست حسابی ها. یعنی کلاً از پای سیستم بلند میشدم میرفتم سراغ بقیه زندگی! انگار نه انگار من Deadline دارم! اونم آخر همین هفته.
بعدش فراموش میکردم جزئیات رو که چیکار کردم. بعد می دیدم ای بابا، کلیات ماجرا درست نیست اصلاً. اصلا چرا اومدم اینجای کار؟ چرا دارم این کارو میکنم؟ به فلان روش هم که میشه این رو دور زد. من که نیازی به حل اینها ندارم تنها فقط حل مساله 1 رو لازم دارم اونم براش یه روش 2 ای وجود دارد و ...
خلاصه کلی دور زدم همه چیزو و چیزی که چهار روز گیرش بودم بالاخره به این روش حل شد.
خدا رو شکر.
مدیونین فکر کنین از تنبلی بود که رها می کردم کارو :دی
این فقط یه استراتژی بود برای حل مساله :دی
اصلا هم این مدت کاملاً ناامید نشده بودم :دی
تابلوئه دیگه، نه؟
پ.ن.1: جدای از اینها، سن عامل مهمیه در حال و حوصله داشتن برای رفع اشکالهای ریز کد. اوه اگر بخوام برم دکتری چه کنم با این اوضاع؟! میشه کسی این کارهاش رو بکنه من فقط ایده بدم :دی
شایدم به خاطر اینه که مدت زیادیه کارم چیزهای دیگه بوده و دست به کد نبردم. شاید اگر برای دکتری نیاز به کدنویسی داشته باشم، مشکلات این چند وقت رو نداشته باشم و توی باغ اومده باشم. شایدم نه :دی
بسم ا... الرحمن الرحیم
این روزها بدجور استرس دارم،
حبیب برای کاری از من میخواهد سه روز زودتر از موعد، ریوایز مقاله ام را تمام کنم. به جای نه شهریور، شش شهریور.
اصلاحات متن مقاله نوشته شده ولی در فاز تست بایست چیزهایی تغییر کنند. از داده های تست گرفته تا... چیزی که چالش برانگیز است و معلوم نیست کی درست خواهد شد و حدس میزنم خیلی ایراد داشته باشد تا درست شود.
و این سه روز..
امان از این سه روز زودتر، که اگر نشود، شرایط طوری است که زودتر را بایست به همه توضیح بدهم و بگویم چطور شد که نشد که بشود!
چقدر بد!
و اینکه خودم هم ارزو دارم به برنامه ای که حبیب برای آن سه روز در نظر گرفته برسم. ولی خوب...
آخ که چقدر من بد عمل کرده ام.
چقدر گذاشته ام همه چیز را دقیقه نود
از خودم عصبانی ام
که سه روزهای قبلی را هدر داده ام و الان اینقدر استرس درست شده برای این سه روز.
پ.ن: زندگی با ددلاین خیلی هراس انگیز است و بدون ددلاین خیلی بی برنامه.
وای از روزی که ددلاین اصلی مان برسد و هی حسرت روزهای تلف شده را بخورم. حتی یک ثانیه را که کاش به من بر میگشت.
لحظه مرگ از این رو هراس انگیزترین اتفاق زندگیست از دید من
بسم ا.. الرحمن الرحیم
و انسان همیشه نیازمند تذکار و یادآوری است..
بعضی از گم شده های من که برکت در زندگی ام را کم کرده اند:
حضرت فاطمه زهرا (س) میفرماید که از پدرم رسول خدا (صل الله علیه و آله) پرسیدم: «کسی که در خواندن نماز سستی بورزد و در اقامه آن کوتاهی کند، چگونه است؟» آن حضرت فرمود: «چنین شخصی به شانزده خصلت در دنیا و آخرت، مبتلا میشود: پیامد نخست از پیامدهای منفی دنیایی بیتوجهی به نماز، این است که «یَرْفَعُ اللهُ الْبَرَکَةَ مِنْ رِزْقِهِ؛ خداوند برکت را از روزی او برمیدارد. پیامد دوم آن این است که «یَرْفَعُ اللهٌ الْبَرَکَةَ مِنْ عُمْرِهِ؛ خداوند، برکت را از عمر او میگیرد.»
رسول خدا (صل الله علیه و آله) فرمود: «مَنْ حَبَسَ عَنْ اَخِیهِ الْمُسْلِمِ شَیْئاً مِنْ حَقٍّ حَرَّمَ اللهُ عَلَیْهِ بَرَکَةَ الرِّزْقِ اِلَّا اَنْ یَتُوبَ؛۲۱ کسی که حق برادر مسلمان خود را ندهد، خداوند، برکت را از روزی [او] برمیدارد، مگر اینکه توبه [و آن را جبران] کند.»
امام صادق (علیه السلام) در روایتی چنین فرمود: «اَیُّمَا مُؤْمِنٍ خَضَعَ لِصَاحِبِ سُلْطَانٍ أوْ مَنْ یُخَالِطُهُ عَلَی دِینِهِ طَلَباً لِمَا فِی یَدَیْهِ مِنْ دُنْیَاهُ اْخْمَلَهُ (اَهْمَلَهُ) اللهُ وَمَقَتَ عَلَیْهِ وَوَکَلَهُ اِلَیْهِ فَاِنْ هُوَ غَلَبَ عَلَی شَیءٍ مِنْ دُنْیَاهُ وَصَارَ فِی یَدِهِ مِنْهُ شَیءٌ نَزَعَ اللهُ الْبَرَکَةَ مِنْهُ؛ هر مؤمنی که برای صاحب سلطه و یا کسی که در آمیختن با آن به ضرر دینش است، تواضع و فروتنی کند و منظورش از این فروتنی به دست آوردن چیزی باشد که در دست اوست، خدواند او را رها کرده، بر او خشم میگیرد و او را به همان شخص وا میگذارد. و اگر حتّی [مالی از این راه به دست آورد و] از دنیای این افراد چیزی به او برسد، خداوند برکت را از آن مال برمیدارد.»
حضرت علی (علیه السلام) فرموده است: «اَلْبَیْتُ الَّذِِی لَا یُقْرَاُ فِیهِ الْقُرْآن وَلَا یُذْکَرُ اللهُ فِیهِ تَقِلُّ بَرَکَتُهُ وَتَهْجُرُهُ الْمَلَائِکَةُ وَتَحْضُرُهُ الشَّیَاطِین؛ خانهای که در آن، قرآن تلاوت نشود و یاد خداوند نباشد، برکتش کم میشود و فرشتگان از چنین خانهای دوری میکنند و شیاطین در آن حاضر میشوند.»
پیامبر گرامی اسلام فرمودند :
در پى روزى و نیازها، سحر خیز باشید؛ چرا که حرکت در آغاز روز، [مایه] برکت و پیروزى است.
پیامبر گرامی اسلام فرمودند :
نیکى و نیکوکاران را دوست بدارید. سوگند به آن که جانم به دست اوست، برکت و تندرستى، با نیکى و نیکوکاران است.
یامبر گرامی اسلام فرمودند :
نماز شب، موجب رضایت پروردگار، دوستى فرشتگان، سنت پیامبران، نور معرفت، ریشه ایمان، آسایش بدنها، مایه ناراحتى شیطان، سلاحى بر ضدّ دشمنان، مایه اجابت دعا، قبولى اعمال و برکت در روزى است.
امام رضا (علیه السلام ) فرموده است: خداوند به یکی از پیامبران خویش وحی فرستاد:
اذا اطعت رضیت، واذا رضیت بارکت، ولیس لبرکتی نهایة. [2]
هرگاه من اطاعت شوم، رضایتمند می گردم و آنگاه که از کسی خرسند و رضایتمند شدم، به زندگی او برکت خواهم داد و برکتی هم که از جانب من باشد، پایان نخواهد داشت.
بسم ا.. الرحمن الرحیم
این روزها چیزی که خیلی خیلی کم می آورم وقت است.
فقط وقت میکنم به امورات منزل و رتق و فتق بیماری های خودم و حسنا گلی برسم.
و پر می شوم از استرس کارهای نکرده دانشگاه.
فکر میکنم بهتر است این هفته حسنا را کامل بگذارم منزل م.شوهر و بروم در دانشگاه بسط بشینم ببینم چه می شود کرد. غصه حرفهای م.شوهر را هم نخورم اگر بتوانم البته!
و آنهم بایست مدتی گوشی خاموش طی کنم تا بلکه برسم به مشغله های خودم حداقل!
البته متاسفانه در دانشگاه هم دانشجوها و ... و بقیه حضار نمی گذارند به حال خودم باشم!
وای که چقدر جای متروکه ای در دنیا لازم دارم،
پرت پرت پرت....
و یک عالمه وقت خالص برای این کارها
خدایا خودت کمکم کن.
این روزها همه از هم میپرسند چه باید کرد. این سؤال، پاسخهای روشنی دارد. کارهای بسیاری هست که از عهدۀ ما برمیآید و در بهبود اوضاع مؤثر است. معجزهای رخ نخواهد داد؛ اما ما میتوانیم به کمک یکدیگر این روزهای سخت را که شاید سختتر هم بشود، از سر بگذرانیم، تا نوبت به روزهای خوب هم برسد. به هر حال «مرغ زیرک چون به دام افتد، تحمل بایدش».
مهمترین کاری که اکنون باید بکنیم، کنترل منفعتطلبیهای شخصی و فردی است. بحرانهای اقتصادی و اضطرابهای سیاسی، درک ملی را به حاشیه میرانند و جای آن را به سودهای پست و ناپایدار میدهند که نتیجۀ آن فاجعۀ ملی است. در تاریخ هر ملتی، سالهایی هست که به مثابۀ آزمون تاریخی برای آن ملت است. در این سالها آنچه نجاتبخش است، درک ملی و پرهیز از سودجوییهای فردی است. در غیبت درک ملی، هر ایرانی تبدیل به بمبی ویرانگر برای اقتصاد و رفاه و آیندۀ کشور میشود. مهربانی و نوعدوستی، اگر وقت معینی داشته باشد، همین روزها و سالها است. تا اطلاع ثانوی، مردم ایران هیچ دادرسی جز خودشان ندارند.
برگرفته از اینجا
بسم الله الرحمن الرحیم
جایی خوندم که "موفقیت ادامه راه رفتن از شکستی به شکست دیگر، بدون از دست دادن شور و شوق است"
این جمله به تعبیر من اینگونه است:
که آدم موفق و سرسخت وقتی شناخته میشه که هیچ نشانه ای از موفقیت نیست،
وقتی هیچ کورسوی امیدی نیست
ولی دست از تلاش بر نمیداره
تحمل و پذیرش شکستهای هر روزه و هر روزه رو داره و این شکستها باعث رها کردن هدفش نمیشه.
این وقتی خیلی وقته هیچ نوع پیشرفتی نداشتی، خیلی سخته. چون ناخودآگاه روح ما از پیشرفتهای کوچیک هم تغذیه میشه.
و همین جاست که آدمهای مقاوم از بقیه جدا میشن.
بسم ا... الرحمن الرحیم
دو تا نوشته ی خیلی خوب هست که دوست داشتم اینجا هم با دوستان گلم به اشتراک بگذارم.
یکی اش مقاله ای هست راجع به رنج از نگاه مولانا و بررسی رنج هایی که خود آدمی مسبب آنهاست و رنج مخربه و بررسی رنج هایی که خداوند در زندگی ما قرار میده و رنج سازنده است:
http://www.sid.ir/FileServer/JF/32513860410
دومی هم سخنان حجت الاسلام پناهیان هستش در بیان اینکه زندگی یعنی مدیریت رنج!
این هم لینک فایل صوتی وPDF همین سخنرانی
#ایرج میرزا
هر وعده که دادند به ما باد هوا بود
هر نکته که گفتند غلط بود و ریا بود
چوپانی این گله به گرگان بسپردند
این شیوه و این قاعده ها رسم کجا بود ؟
رندان به چپاول سر این سفره نشستند
اینها همه از غفلت و بیحالی ما بود!
خوردند و شکستند و دریدند و تکاندند
هر چیز در این خانه بی برگ و نوا بود .
گفتند چنینیم و چنانیم دریغا ...
اینها همه لالایی خواباندن ما بود !
ایکاش در دیزی ما باز نمی ماند
یا کاش که در گربه کمی شرم و حیا بود!!!!!!!
بسم ا...
خدایا
باز آمده ام تا با تو واگویه هایم را بگویم
از کم صبری هایم
تنهایی هایم
از غمهایی که نمی توانم بگویم
از بن بستهایی که طاقت شان را ندارم
از توان کمم
عقل محدودم
بعد از یه سری فشار شدید برای Review کردن یه مقاله survey خفن، دلم تنبلی میخواد...
ولی میخوام وجدان درد نگیرم میگم به خاطر سرماخوردگی حال کار کردن ندارم :دی
پ.ن: برای اولین بار دخمل را کچل کردیم!
سرما خورد!
نتیجه اخلاقی: به کاری که دلت رضا نیست، رضایت نده :دی
و علاوه بر دخمل، خودمان نیز شدیداً سرماخوردیم!
ما چرا؟
روز عید، به شکرانه تمام شدن یک دور از فشارهای کاری، رفتیم صبح تا شب منزل مادر، و نقش کوزت بودن رو به جد تمرین کردیم.
از اونجایی که من یا یه کار رو نمی کنم یا خودم رو می کشم، اون روز برای برادر چندین وعده، غذا درست کرده فریز کرده و به موازاتش هزار تا کار دیگر هم کردیم، من جمله کچل کردن دختر، حمام کردنش و خونه رو تا حدی تمیز کردم!
نتیجه؟
دو روزه از سرماخوردگی نا ندارم!
حبیب هم همین طور!
توی این خونه کی بایست به کی برسه خدا میدونه!
مادرم هم که هیچی، باز حالش خوب نیست. پدر هم رفته شهرستان پیش برادر بزرگه و من بایست برای دوتا برادر و مادرم هم غذا درست کنم.
پ.ن2: من هنوز میان ترم های بچه ها رو تصحیح نکردم! خیلی دیگه گذاشتمش دقیقه نود! از بس هی کارهای فورس تر برای خودم تعریف کردم.
روی شنبه تا دوشنبه ام حساب کرده بودم که این مریضی نگذاشته من کاری بکنم. امتحانها از این هفته شروع شدن و دیگه داره برگه های پایان ترم هم به غصه هام اضافه میشه. علاوه بر تمرینات و پروژه ها و ... !! اونم با این مریضی من.
صدای گریه حضار!
نتیجه اخلاقی؟
هیچ وقت کاری رو نذارین دقیقه ی نود نود! دقیقه هشتاد هم بد نیست!
حساب مریضی رو بکنین!
پ.ن3: بیحالی روز شنبه رو فکر کردم از خستگیه، بلند شدیم برای اولین بار دخمل رو بردیم شهربازی. کلاً دو ساعت بیشتر نشد. ولی خیلی بهش خوش گذشت. البته خدا رحم کرد. سوار ماشین برقی اش کردم و خودم هم راننده اش بودم. آنچنان سرش خورد به جلو که ... خدا رحم کرد. دیگه از این ریسکها نمی کنم.
بسم الله الرئوف بالعباد
این روزها که شب های قدر را سپری کردیم،
به واسطه تعطیلات فرصتی شد تا فکر کنم
تا فقط کمی برگردم به خودم
از مسلمانی خودم بی نهایت شرمنده ام
اعتراف میکنم
واقعیت این است
که مسلمان نیستم
مگر به لغلغه زبان
هزاران صفت خداوند را در جوشن مرور می کنم
اما بیشترش برایم نامانوس است
و میدانم که خداوند آینه جمال خود میخواهد
نه فردی با صفات من.
بسم ا... الرحمن الرحیم
طاعات و عبادات تون قبول.
دوستان عزیز این پست سراسر غیبت میباشد!! بعد از شب احیا که از چنین اعمالی توبه کردیم درست نیستس بخونینش :دی
از من گفتن بود. دیگه مسئولیتش با خودتون!
از اول این ماه قراردادمون با صاحبخونه تموم شده.
مدتیه حرف این شده که آیا برگردیم منزل م.شوهر یا نه؟
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به دوستان گلم
طاعات و عبادات همتون قبول درگاه حق
امروز از ذوق کشف جدیدم اومدم اینجا بگم. خاطرتون هست یکی از آرزوهام نوشتن "یادداشت هایی برای آینده" ام بود که در زمان مقرر دستم برسه.
بسم ا... الرحمن الرحیم
خدا رو شکر که فردا آخرین روز ترمه
و من یه نفس راحت میکشم
این دو هفته آخر به من خیلی خیلی سخت گذشت.
5 کیلو هم کم کردم از شدت فشار وارده.
گرچه از ماه رمضان هم چیزی دستگیرم نشده تا حالا
خدا توفیق بدهد از بعدش بتوانم درست استفاده کنم
بسم ا..
وقتی از کارهای روزمره خسته ایم، بعضی وقتها بد نیست ذهن مون هم تفریح کنه :دی اینطوری انرژی لازم برای ادامه کار بدست میاد.
پ.ن: مدتیه برنامه یکشنبه های من اینه:
یه جدول حل کنم. حالا آنلاین یا با این برنامه
دانلود برنامه جدول کلمات متقاطع
وقتی هم نمیگیره ولی یکشنبه هام خیلی خیلی دوست داشتنی شده :)
منبع: اینجا
احتمالاً برایتان پیش آمده که یک فهرست کار با ۱۰ وظیفه مختلف نوشته باشید که باید در مدت زمان کوتاهی انجام میشدند. وقتی کار را شروع میکنید، سنگینیِ کارها باعث میشود که احساس فلج بودن همراه با حسِ اجبار و میل به نقنق به شما دست دهد.
این میل به نقنق کردن که احساس میکنید، نتیجهٔ داشتنِ تعداد زیادی کار متعارض است. دو روانشناس به نامهای رابرات امونز و لاورا کینگ در کتابِ «Willpower: Rediscovering the Greatest Human Strength» گروهی از افراد را بررسی کردهاند که ۱۵ هدف را برای دستیابی فهرست کرده بودند.
آنها متوجه شدند که داشتنِ یک فهرست از اهداف متعارض باعث میشود که فکرهایی تکراری راجع به کارهای در حال انجام به وجود بیاید. یک نگرانیِ دائمی در ذهن فرد بروز پیدا میکند.
انسانها تکمیلگرا (completionist) هستند. یعنی ما دوست داریم کارها را تکمیل کنیم. روانشناسها به آن احساسِ نقنق کردن یا اثرِ زیگارنیک (Zeigarnik effect) میگویند. این پدیده در روانشناسی سابقهای طولانی دارد. ذهنِ ما روی یک کارِ تکمیلنشده متمرکز میشود و باعث میشود که از نظر جسمی و ذهنی رنج بکشیم. وقتی کار تکمیل شد، از باری که بر دوشمان بود، خلاص میشویم.
عجله برای تکمیل کردنِ تمام کارها، حالتی است که ذهن ما خیلی به آن علاقه دارد. پس در درجهی اول، چرا این فهرستهای طولانی را مینویسیم (که تکمیل کردنِ کارهای موجود در آن زمان زیادی میبرد)؟
این یکی از مهمترین نقاط ضعفِ لیست کارهاست.
اگر بخوایم کمی دقیقتر باشیم، اراده یعنی توانایی شما برای انجام کارها. اراده مشخص میکنه که مثلا چقدر برای شما آسونه که دست به کاری بزنین، در مقابل خوردن تنقلات مقاوت کنین یا بدوین و ورزش کنین. و در نتیجه اراده ابزاری برای موفقیت در تمام عرصههای زندگیه.
اراده رو مثل یک ماهیچه تصور کنین: اراده چیزیه که شما میتونین هر موقع که نیاز بود منعطفش کنین یا بهش استراحت بدین. اراده هم مثل ماهیچه، با تمرین قوی میشه و اگر هم به اندازه ازش استفاده نکنین از دست میره. و دقیقا مثل یک ماهیچه، اراده هم وقتی در طول روز دائم ازش استفاده کنین، توانش رو از دست میده.
اگر شما میتونین هر موقع که میخواین شروع به کار کنین، تنقلات هیچ وقت شما رو وسوسه نمیکنه، همیشه به رژیم غذایی و برنامه تمرین ورزشیتون وفادار هستین و شبکههای اجتماعی و ایمیل هیچوقت حواس شما رو پرت نمیکنن، شما دست بالاتر رو از دیگران دارین.
نه؟ خب منم همینطور. اما من چیزی رو یاد گرفتم که خیلی کمک میکنه.
همش به قدرت اراده بستگی داره؛ یعنی همون بخشی از مغز که ما تصمیم میگیریم که عملی رو انجام بدیم. هر موقع ما سعی کنیم کاری رو انجام بدیم که بر خلاف انگیزه، عادت و تمایلات ما باشه، داریم از بخشی از قدرت اراده استفاده میکنیم.
افلاطون در حدود ۴۰۰ سال قبل از میلاد مسیح، با تمثیل از یک ارابه، کشاکش اراده درونی رو توصیف کرده. در این حالت، شما یک ذهن منطقی و مقدار مشخصی اراده دارین. و ارابه توسط دو اسب که توصیفگر انگیزه روحی و خواستههای ما هستن کشیده میشه. ارابهران میتونه برای مدتی اسبها رو هدایت کنه، اما اگر مدت زیادی با اونها بجنگه و یا نیروی کافی نداشته باشه، اسبها در نهایت کنترل ارابه رو به دست میگیرن و علیه تمایلات منطقی ما عمل میکنن.
خب حالا همه چیز به ذهن ما برمیگرده: اگر ما برای مدت زیادی با تمایلاتمون مبارزه کنیم، ذهن منطقی ما خسته میشه و ما اون اراده مورد نیاز برای انجام چیزی که ذهن منطقیمون میخواد رو از دست میدیم.
پربازده بودن، مدیریت کردن انگیزهها، و ایجاد هر تغییری که در زندگی به دنبالش هستیم، همش به توانگر کردن ارابهران واطمینان از اینکه ما میتونیم انرژیمون رو در مسیر درست هدایت کنیم بستگی داره. برای اینکار باید اراده رو به وجود بیارین.
به نقل از اینجا:
حضرت علىّ بن موسى الرضا علیهما السلام هر گاه مى خواستند بر کسى وارد شوند که از او بیمِ (گرفتارى) داشتند، این دعا را مى خواندند:
أَللَّهُمَّ یَدُکَ فَوْقَ یَدِهِ، وَسُلْطانُکَ أَعْظَمُ مِنْ سُلْطانِهِ. أَللَّهُمَّ إِنّی أَدْرَأُبِکَ فی نَحْرِهِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّهِ، وَأَسْتَعینُ بِکَ عَلَیْهِ، وَأَلْجَأُ إِلَیْکَ مِمَّا أَشْفَقْتَ عَلى نَفْسی مِنْهُ.
أَللَّهُمَّ فَکُنْ عِنْدَ ظَنّی بِکَ فیما لَمْ أَجِدْ فیهِ مَفْزَعاً غَیْرُکَ، وَلا مَلْجَأً سِواکَ، فَقَدْ عَلِمْتَ أَنَّ عَدْلَکَ أَوْسَعُ مِنْ جَوْرِ الْجآئِرینَ، وَإِنْصافَکَ مِنْ وَرآءِ الظَّالِمینَ، فَأَجِرْنی مِنْهُ یا إِلهَ الْعالَمینَ بِحَقِّکَ عَلَیْکَ، فَإِنَّ أَحَداً لایَعْرِفُ حَقَّکَ حَسَبِ مَعْرِفَتِکَ بِحَقِّکَ.
حَسْبی أَنْتَ یا اَللَّهُ، حَسْبی أَنْتَ یا اَللَّهُ، حَسْبی أَنْتَ یا اَللَّهُ، وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَیْکَ فَأَنْتَ حَسْبُهُ، بِذلِکَ جَرى وَعْدُکَ، وَنَطَقَ کِتابُکَ، وَأَنْتَ أَوْفَى الضَّامِنینَ، سُبْحانَکَ رَبِّ الْعالَمینَ، وَصَلَّى اللَّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ.(4)
خداوندا؛ دست تو بالاى دست او، و نیروى تو نیرومندتر از نیروى او است. خداوندا؛ به وسیله تو، او را دور کرده و به خودش بر مى گردانم، و از شرّ او به تو پناه مى برم، و به واسطه تو بر او یارى مى جویم، و از آنچه بر خودم مى ترسم از ناحیه او به تو پناهنده مى شوم. خداوندا؛ پس بوده باش نزد گمانم به تو در آنچه پناهى غیر از تو در آن نمى یابم، و به تحقیق مى دانم که عدل تو گسترده تر از ستم ستمکاران است، و حق طلبى تو در پى ستمگران است، پس مرا از او امان بده به حقّ خودت بر تو اى خداوند جهانیان، به راستى که هیچ کس حقّ تو را نمى شناسد آنگونه که تو حقّ خود را مى شناسى. تو مرا بس هستى اى خدا، تو مرا بس هستى اى خدا، تو مرا بس هستى اى خدا، و هر کس بر تو توکّل کند او را بس هستى، وعده ات به این قاعده جارى گشته و کتابت به همین مطلب گویا است، و تو وفاکننده ترین ضامنان هستى، پاک و منزّهى (اى) پروردگار جهانیان، و درود خداوند بر محمّد و آل او باد.
4) المجموع الرائق: 319/1.
---------------
دعاى امام رضا علیه السلام براى حفظ شدن از شرّ دشمنان و پنهان ماندن از دسترس آنان:
إِسْتَسْلَمْتُ مَوْلایَ لَکَ، وَأَسْلَمْتُ نَفْسی إِلَیْکَ، وَتَوَکَّلْتُ فی کُلّ اُمُوری عَلَیْکَ، وَأَنَا عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدَیْکَ، إِخْبَأْنِیَ اللَّهُمَّ فی سِتْرِکَ عَنْ شِرارِ خَلْقِکَ، وَاعْصِمْنی مِنْ کُلِّ أَذًى وَسُوءٍ بِمَنِّکَ، وَاکْفِنی شَرَّ کُلِّ ذی شَرٍّ بِقُدْرَتِکَ.
أَللَّهُمَّ مَنْ کادَنی أَوْ أَرادَنی فَإِنّی أَدْرَأُ بِکَ فی نَحْرِهِ، وَأَسْتَعینُ بِکَ مِنْهُ، وَأَسْتَعیذُ مِنْهُ بِحَوْلِکَ وَقُوَّتِکَ، وَشُدَّ عَنّی أَیْدِی الظَّالِمینَ، إِذْ کُنْتَ ناصِری، لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمینَ وَإِلهَ الْعالَمینَ.
أَسْأَلُکَ کِفایَةَ الْأَذى، وَالْعافِیَةَ وَالشِّفآءَ، وَالنَّصْرَ عَلَى الْأَعْدآءِ، وَالتَّوْفیقَ لِما تُحِبُّ رَبَّنا وَتَرْضى، یا إِلهَ الْعالَمینَ، یا جَبَّارَ السَّماواتِ وَالْأَرَضینَ، یا رَبَّ مُحَمَّدٍ وَالِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ، صَلَواتُکَ عَلَیْهِمْ أَجْمَعینَ.(3)
مولاى من؛ خود را تسلیم تو نمودم، و خویشتن را به تو واگذار کردم، و در همه کارهایم بر تو توکّل کردم، و من بنده تو و پسر دو بنده توأم. خداوندا؛ مرا در پوششت دعا براى وارد شدن بر کسى ... از آفریدگان شرورت پنهان بدار، و به لطف خود از هر اذیّت و آزارى حفظ کن، به قدرتت بدى هر تبهکارى را نسبت به من کفایت کن. خداوندا؛ هر کس به من حیله کند یا قصد فریب مرا داشته باشد، به وسیله تو آن را دفع کرده و به خودش برمى گردانم، و در برابر او از تو یارى مى جویم، و از شرّ او به توانایى و نیروى تو پناه مى برم، و ببند از من دستان ستمگران را؛ زیرا تو یاور من بوده اى، جز تو خداوندى نیست، اى مهربانترین مهربانان، و اى خداوند جهانیان. از تو مى خواهم کفایت نمودن از اذیّت و آزار، و عافیت و شفا، و نصرت و یارى بر علیه دشمنان، و توفیق آنچه را که دوست مى دارى اى پروردگار ما و مى پسندى، اى خداى عالمیان؛ اى مسلّط بر آسمانها و زمینها، اى پروردگار محمّد و آل پاک و پاکیزه او، درود تو بر همه آنان باد.
3) مهج الدعوات: 358، المصباح: 293، البلد الأمین: 644، المجموع الرائق: 381/1، بحار الأنوار: 379/94.
------------
بِاللَّهِ أَسْتَفْتِحُ، وَبِاللَّهِ أَسْتَنْجِحُ، وَبِمُحَمَّدٍ أَتَوَجَّهُ. أَللَّهُمَّ سَهِّلْ لی حُزُونَةَ أَمْری کُلَّهُ، وَیَسِّرْ لی صُعُوبَتَهُ، إِنَّکَ تَمْحُو ما تَشآءُ وَتُثْبِتُ، وَعِنْدَکَ اُمّ الْکِتابِ.
به نام خدا آغاز مى کنم، و از خداوند توفیق وکامیابى مى طلبم، و به (حضرت) محمّد صلى الله علیه وآله وسلم روى مى آورم. خداوندا؛ سختیها و ناهمواریهاى تمامى کارم را هموار کن، و دشواریهاى آن را آسان گردان، که تو نابود مى کنى آنچه را بخواهى و ثابت مى گردانى، و نزد تو اصل کتاب آفرینش و لوح محفوظ است.
و مسنداً از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
هرگز امرى مرا اندوهناک نساخت و دچار تنگى معاش نشدم و با مبارزى روبرو نگشتم، و این دعا را خوانده باشم؛ مگر اینکه خداوند اندوه و غصّه ام را برطرف کرد و گشایش در کارم داد و پیروزى بر دشمن را نصیب من ساخت.(2)