سه روز زودتر

بسم ا... الرحمن الرحیم


این روزها بدجور استرس دارم، 

حبیب برای کاری از من میخواهد سه روز زودتر از موعد، ریوایز مقاله ام را تمام کنم. به جای نه شهریور، شش شهریور.

اصلاحات متن مقاله نوشته شده ولی در فاز تست بایست چیزهایی تغییر کنند. از داده های تست گرفته تا... چیزی که چالش برانگیز است و معلوم نیست کی درست خواهد شد و حدس میزنم خیلی ایراد داشته باشد تا درست شود.

و این سه روز..

امان از این سه روز زودتر، که اگر نشود، شرایط طوری است که  زودتر را بایست به همه توضیح بدهم و بگویم چطور شد که نشد که بشود! 

چقدر بد! 

و اینکه خودم هم ارزو دارم به برنامه ای که حبیب برای آن سه روز در نظر گرفته برسم.  ولی خوب...


آخ که چقدر من بد عمل کرده ام.

چقدر گذاشته ام همه چیز را دقیقه نود

از خودم عصبانی ام

که سه روزهای قبلی را هدر داده ام و الان اینقدر استرس درست شده برای این سه روز.


پ.ن: زندگی با ددلاین خیلی هراس انگیز است و بدون ددلاین خیلی بی برنامه.

وای از روزی که ددلاین اصلی مان برسد و هی حسرت روزهای تلف شده را بخورم. حتی یک ثانیه را که کاش به من بر میگشت. 

لحظه مرگ از این رو هراس انگیزترین اتفاق زندگیست از دید من

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

دارو..

بسم ا.. 

مدتی است کوچ کرده ام به خانه پدری. حرف زدن هایم با م.شوهر فایده نکرد. البته بنده خدا به برادرشوهر سه خیلی گفت که بچه سومی را که خیلی با همه و خصوصا حسنا سرناسازگاری دارد را بفرستد پیش مادرش، ولی گوشش بدهکار نبود. وقتی انها پایین هستند هم حسنا را نمی توانستم کنترل کنم، میخواست برود بازی. بازی ای که به خرابکاری و گریه زاری ختم میشد و هزاران بار بین طبقات بالا پایین شدن و نمیشد من بنشینم سر کارهایم. 
از برو و بیاهای برادرشوهر و ج.3 تنها بویی که به مشام نمی رسد جدا شدن است. صد البته که من راضی به جدا شدنشان نیستم. بیشتر در این فکرم که در واقع اینها چه خیالی دارند با این کارها، نمی دانم. ج.3 مانده منزل خودشان و برادرشوهر و بچه ها را بیرون کرده! اما هر روز با هم بیرون می روند و سرویس خواب سفارش میدهند و فرشها را می برند خودشان می شویند در رودخانه و ...!!! 
آخر سر دیدم به تنها کسی که زورم میرسد خودم هستم! خودم و حسنا بلند شدیم آمدیم منزل پدر. به حبیب گفتم اگر میدانستم چنین برنامه ای راه می اندازند ج.3 و شوهرش اصلا بر نمی گشتم. ببین چطور نظم زندگی ام را به هم ریختند این دوتا. م.شوهر هم که انقدر ملاحظه کار است که کلا واکنش نشان نمیدهد. حتی اگر روزهایی باشد که از دست نوه ها و اذیت هایشان جلوی چشم من به گریه افتاده باشد! 

هفته ای که گذشت حبیب هم رفت شهرستان. بله درست حدس زدید! و درست دارید می خندید!! بله، برای انجام اصلاحات پایان نامه و گرفتن مدرک اش. مدرکی که رکورد زد و شش سال طول کشید عوض دو سال!
هفته گذشته لپ تاپ را حبیب با خودش برد. بخشی از وقت من صرف درست کردن سیستم برادر برای استفاده شد. که البته آخرش هم ناموفق بود از بس سرعتش پایین بود و رسماً به درد نمیخورد و باز هم نتوانستم کار مفیدی کنم. هر روزی هم که به دانشگاه پناه بردم درگیر رفع و رجوع مشکلات بقیه شدم. 

از امروز با لپ تاپ مان آمده ام تا بمانم، بلکه این مهلت باقیمانده 2 هفته را بتوانم کاری کنم. 


از خیل وسایلی که با خودم می برم و می آورم آنچه خیلی توی چشم است یک جعبه خیلی بزرگ از داروهاست. از فرق سر تا نوک پا دچار مشکلات متعددی شده که ریشه همه شان استرس است و جالب است که به هر درمانی هم مقاوم شده ام انگار. هیچ بهبودی پیدا نمی کنم. این چه مدلش است؟!
استرسی که در ظاهر ندارم ولی بیماریها نشان میدهند همچین بی استرس هم نیستم. 
خسته شده ام.
از اینهمه دارو و درمان بی نتیجه

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

برکت در زندگی

بسم ا.. الرحمن الرحیم


و انسان همیشه نیازمند تذکار و یادآوری است..


بعضی از گم شده های من که برکت در زندگی ام را کم کرده اند:


حضرت فاطمه زهرا (س) می‌فرماید که از پدرم رسول خدا (صل الله علیه و آله) پرسیدم: «کسی که در خواندن نماز سستی بورزد و در اقامه آن کوتاهی کند،‌ چگونه است؟» آن حضرت فرمود: «چنین شخصی به شانزده خصلت در دنیا و آخرت، مبتلا می‌شود: پیامد نخست از پیامدهای منفی دنیایی بی‌توجهی به نماز، این است که «یَرْفَعُ اللهُ الْبَرَکَةَ مِنْ رِزْقِهِ؛ خداوند برکت را از روزی او برمی‌دارد. پیامد دوم آن این است که «یَرْفَعُ اللهٌ الْبَرَکَةَ مِنْ عُمْرِهِ؛ خداوند، برکت را از عمر او می‌گیرد.»



رسول خدا (صل الله علیه و آله) فرمود: «مَنْ حَبَسَ عَنْ اَخِیهِ الْمُسْلِمِ شَیْئاً مِنْ حَقٍّ حَرَّمَ اللهُ عَلَیْهِ بَرَکَةَ الرِّزْقِ اِلَّا اَنْ یَتُوبَ؛۲۱ کسی که حق برادر مسلمان خود را ندهد،‌ خداوند، برکت را از روزی [او] برمی‌دارد،‌ مگر اینکه توبه [و آن را جبران] کند.»



امام صادق (علیه السلام) در روایتی چنین فرمود: «اَیُّمَا مُؤْمِنٍ خَضَعَ لِصَاحِبِ سُلْطَانٍ أوْ مَنْ یُخَالِطُهُ عَلَی دِینِهِ طَلَباً لِمَا فِی یَدَیْهِ مِنْ دُنْیَاهُ اْخْمَلَهُ (اَهْمَلَهُ) اللهُ وَمَقَتَ عَلَیْهِ وَوَکَلَهُ اِلَیْهِ فَاِنْ هُوَ غَلَبَ عَلَی شَیءٍ مِنْ‌ دُنْیَاهُ وَصَارَ فِی یَدِهِ مِنْهُ شَیءٌ نَزَعَ اللهُ الْبَرَکَةَ مِنْهُ؛ هر مؤمنی که برای صاحب سلطه و یا کسی که در آمیختن با آن به ضرر دینش است، تواضع و فروتنی کند و منظورش از این فروتنی به دست آوردن چیزی باشد که در دست اوست، خدواند او را رها کرده، بر او خشم می‌گیرد و او را به همان شخص وا می‌گذارد. و اگر حتّی [مالی از این راه به دست آورد و] از دنیای این افراد چیزی به او برسد،‌ خداوند برکت را از آن مال برمی‌دارد.»


حضرت علی (علیه السلام) فرموده است: «اَلْبَیْتُ الَّذِِی لَا یُقْرَاُ فِیهِ الْقُرْآن وَلَا یُذْکَرُ اللهُ فِیهِ تَقِلُّ بَرَکَتُهُ وَتَهْجُرُهُ الْمَلَائِکَةُ وَتَحْضُرُهُ الشَّیَاطِین؛ خانه‌ای که در آن،‌ قرآن تلاوت نشود و یاد خداوند نباشد،‌ ‌برکتش کم می‌شود و فرشتگان از چنین خانه‌ای دوری می‌کنند و شیاطین در آن حاضر می‌شوند.»


پیامبر گرامی اسلام فرمودند :
در پى روزى و نیازها، سحر خیز باشید؛ چرا که حرکت در آغاز روز، [مایه] برکت و پیروزى است.




پیامبر گرامی اسلام فرمودند :
نیکى و نیکوکاران را دوست بدارید. سوگند به آن که جانم به دست اوست، برکت و تندرستى، با نیکى و نیکوکاران است.



یامبر گرامی اسلام فرمودند :
نماز شب، موجب رضایت پروردگار، دوستى فرشتگان، سنت پیامبران، نور معرفت، ریشه ایمان، آسایش بدن‏ها، مایه ناراحتى شیطان، سلاحى بر ضدّ دشمنان، مایه اجابت دعا، قبولى اعمال و برکت در روزى است.


امام رضا (علیه السلام ) فرموده است: خداوند به یکی از پیامبران خویش وحی فرستاد:

اذا اطعت رضیت، واذا رضیت بارکت، ولیس لبرکتی نهایة. [2]

هرگاه من اطاعت شوم، رضایتمند می گردم و آنگاه که از کسی خرسند و رضایتمند شدم، به زندگی او برکت خواهم داد و برکتی هم که از جانب من باشد، پایان نخواهد داشت.


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

وقت

بسم ا.. الرحمن الرحیم


این روزها چیزی که خیلی خیلی کم می آورم وقت است.


فقط وقت میکنم به امورات منزل و رتق و فتق بیماری های خودم و حسنا گلی برسم. 


و پر می شوم از استرس کارهای نکرده دانشگاه.


فکر میکنم بهتر است این هفته حسنا را کامل بگذارم منزل م.شوهر و بروم در دانشگاه بسط بشینم ببینم چه می شود کرد. غصه حرفهای م.شوهر را هم نخورم اگر بتوانم البته! 


و آنهم بایست مدتی گوشی خاموش طی کنم تا بلکه برسم به مشغله های خودم حداقل!


البته متاسفانه در دانشگاه هم دانشجوها و ... و بقیه حضار نمی گذارند به حال خودم باشم! 


وای که چقدر جای متروکه ای در دنیا لازم دارم، 


پرت پرت پرت....


و یک عالمه وقت خالص برای این کارها


خدایا خودت کمکم کن.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اوضاع این روزهای کشور

این روزها همه از هم می‌پرسند چه باید کرد. این سؤال، پاسخ‌های روشنی دارد. کارهای بسیاری هست که از عهدۀ ما برمی‌آید و در بهبود اوضاع مؤثر است. معجزه‌ای رخ نخواهد داد؛ اما ما می‌توانیم به کمک یکدیگر این روزهای سخت‌ را که شاید سخت‌تر هم بشود، از سر بگذرانیم، تا نوبت به روزهای خوب هم برسد. به هر حال «مرغ زیرک چون به دام افتد، تحمل بایدش». 

مهم‌ترین کاری که اکنون باید بکنیم، کنترل منفعت‌طلبی‌های شخصی و فردی است. بحران‌های اقتصادی و اضطراب‌های سیاسی، درک ملی را به حاشیه می‌رانند و جای آن را به سودهای پست و ناپایدار می‌دهند که نتیجۀ آن فاجعۀ ملی است. در تاریخ هر ملتی، سال‌هایی هست که به مثابۀ آزمون تاریخی برای آن ملت است. در این سال‌ها آنچه نجات‌بخش است، درک ملی و پرهیز از سودجویی‌های فردی است. در غیبت درک ملی، هر ایرانی تبدیل به بمبی ویرانگر برای اقتصاد و رفاه و آیندۀ کشور می‌شود. مهربانی و نوع‌دوستی، اگر وقت معینی داشته باشد، همین روزها و سال‌ها است. تا اطلاع ثانوی، مردم ایران هیچ دادرسی جز خودشان ندارند.

برگرفته از اینجا

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

موفقیت

بسم الله الرحمن الرحیم

جایی خوندم که "موفقیت ادامه راه رفتن از شکستی به شکست دیگر، بدون از دست دادن شور و شوق است"


این جمله به تعبیر من اینگونه است: 

که آدم موفق و سرسخت وقتی شناخته میشه که هیچ نشانه ای از موفقیت نیست، 

وقتی هیچ کورسوی امیدی نیست

ولی دست از تلاش بر نمیداره

تحمل و پذیرش شکستهای هر روزه و هر روزه رو داره و این شکستها باعث رها کردن هدفش نمیشه.


این وقتی خیلی وقته هیچ نوع پیشرفتی نداشتی، خیلی سخته. چون ناخودآگاه روح ما از پیشرفتهای کوچیک هم تغذیه میشه.

و همین جاست که آدمهای مقاوم از بقیه جدا میشن.


۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

رنج زیستن

بسم ا... الرحمن الرحیم


دو تا نوشته ی خیلی خوب هست که دوست داشتم اینجا هم با دوستان گلم به اشتراک بگذارم. 

یکی اش مقاله ای هست راجع به رنج از نگاه مولانا و بررسی رنج هایی که خود آدمی مسبب آنهاست و رنج مخربه و بررسی رنج هایی که خداوند در زندگی ما قرار میده و رنج سازنده است:

http://www.sid.ir/FileServer/JF/32513860410


دومی هم سخنان حجت الاسلام پناهیان هستش در بیان اینکه زندگی یعنی مدیریت رنج!

 انسان با رنج به دنیا می‌آید؛ البته هنرش این است که با رنج از دنیا نرود


https://www.mashreghnews.ir/news/639210/%D8%B1%D8%A7%D8%B2-%D8%B9%D8%A8%D9%88%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%B1%D9%86%D8%AC-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%88-%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%AF%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D9%84%D8%B0%D8%A7%D8%AA-%D8%A8%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%B1%D9%86%D8%AC-%D8%AF%D8%B1-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C


این هم لینک فایل صوتی وPDF همین سخنرانی

http://bayanmanavi.ir/post/3323

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

بعد مدتها...

بسم ا.. الرحمن 

چقدر زود داره یکماه میشه که من اینجا ننوشتم. 

باورم نمیشه اینقدر زود شد یکماه. 

از دوستان عزیزی که نگران شدن معذرت میخوام.  همش در حال بدوبدو بوده و هستم. 

هنوز سرفه میکنم. یه دکتر آلرژی رفته ام و نزدیک یک ماهه دارم دارو مصرف میکنم و خوب نشدم. سرماخوردگی بدی بود. درست یک هفته اولش را کامل افقی بودم از بس حالم بد بود و حالا هم که عمودی ام هنوز خوب خوب نشده ام. 

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

اینها همه از غفلت و بیحالی ما بود!

#ایرج میرزا 

هر وعده که دادند به ما باد هوا بود 
هر نکته که گفتند غلط بود و ریا بود

چوپانی این گله به گرگان بسپردند 
این شیوه و این قاعده ها رسم کجا بود ؟ 

رندان به چپاول سر این سفره نشستند 
اینها همه از غفلت و بیحالی ما بود!

خوردند و شکستند و دریدند و تکاندند 
هر چیز در این خانه بی برگ و نوا بود .

گفتند چنینیم و چنانیم دریغا ...
اینها همه لالایی خواباندن ما بود !

ایکاش در دیزی ما باز نمی ماند 
یا کاش که در گربه کمی شرم و حیا بود!!!!!!!

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

ز دور باده به جان راحتی رسان ساقی. که رنج خاطرم از جور دور گردون است

بسم ا... 

خدایا

باز آمده ام تا با تو واگویه هایم را بگویم



از کم صبری هایم

تنهایی هایم

از غمهایی که نمی توانم بگویم

از بن بستهایی که طاقت شان را ندارم

از توان کمم

عقل محدودم

 

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

دلم تنبلی میخواد...

بعد از یه سری فشار شدید برای Review کردن یه مقاله survey خفن، دلم تنبلی میخواد...

ولی میخوام وجدان درد نگیرم میگم به خاطر سرماخوردگی حال کار کردن ندارم :دی


پ.ن: برای اولین بار دخمل را کچل کردیم! 

سرما خورد!

نتیجه اخلاقی: به کاری که دلت رضا نیست، رضایت نده :دی


و علاوه بر دخمل، خودمان نیز شدیداً سرماخوردیم! 

ما چرا؟ 

روز عید، به شکرانه تمام شدن یک دور از فشارهای کاری، رفتیم صبح تا شب منزل مادر، و نقش کوزت بودن رو به جد تمرین کردیم. 

از اونجایی که من یا یه کار رو نمی کنم یا خودم رو می کشم، اون روز برای برادر چندین وعده، غذا درست کرده فریز کرده و به موازاتش هزار تا کار دیگر هم کردیم، من جمله کچل کردن دختر، حمام کردنش و خونه رو تا حدی تمیز کردم! 

نتیجه؟

دو روزه از سرماخوردگی نا ندارم!

حبیب هم همین طور!

توی این خونه کی بایست به کی برسه خدا میدونه!

مادرم هم که هیچی، باز حالش خوب نیست. پدر هم رفته شهرستان پیش برادر بزرگه و من بایست برای دوتا برادر و مادرم هم غذا درست کنم.


پ.ن2: من هنوز میان ترم های بچه ها رو تصحیح نکردم! خیلی دیگه گذاشتمش دقیقه نود! از بس هی کارهای فورس تر برای خودم تعریف کردم.

روی شنبه تا دوشنبه ام حساب کرده بودم که این مریضی نگذاشته من کاری بکنم. امتحانها از این هفته شروع شدن و دیگه داره برگه های پایان ترم هم به غصه هام اضافه میشه. علاوه بر تمرینات و پروژه ها و ... !! اونم با این مریضی من.

صدای گریه حضار!

نتیجه اخلاقی؟

هیچ وقت کاری رو نذارین دقیقه ی نود نود! دقیقه هشتاد هم بد نیست! 

حساب مریضی رو بکنین!


پ.ن3: بیحالی روز شنبه رو فکر کردم از خستگیه، بلند شدیم برای اولین بار دخمل رو بردیم شهربازی. کلاً دو ساعت بیشتر نشد. ولی خیلی بهش خوش گذشت. البته خدا رحم کرد. سوار ماشین برقی اش کردم و خودم هم راننده اش بودم. آنچنان سرش خورد به جلو که ... خدا رحم کرد. دیگه از این ریسکها نمی کنم.

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

تو چه آیتی خدا را؟

بسم الله الرئوف بالعباد


این روزها که شب های قدر را سپری کردیم،

به واسطه تعطیلات فرصتی شد تا فکر کنم

تا فقط کمی برگردم به خودم

از مسلمانی خودم بی نهایت شرمنده ام


اعتراف میکنم

واقعیت این است

که مسلمان نیستم


مگر به لغلغه زبان


هزاران صفت خداوند را در جوشن مرور می کنم

اما بیشترش برایم نامانوس است


و میدانم که خداوند آینه جمال خود میخواهد

نه فردی با صفات من.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

اسباب کشی یا ...

بسم ا... الرحمن الرحیم


طاعات و عبادات تون قبول. 


دوستان عزیز این پست سراسر غیبت میباشد!! بعد از شب احیا که از چنین اعمالی توبه کردیم درست نیستس بخونینش :دی 

از من گفتن بود. دیگه مسئولیتش با خودتون!

از اول این ماه قراردادمون با صاحبخونه تموم شده. 


مدتیه حرف این شده که آیا برگردیم منزل م.شوهر یا نه؟ 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یادداشت هایی برای آینده

بسم الله الرحمن الرحیم


سلام به دوستان گلم

طاعات و عبادات همتون قبول درگاه حق

امروز از ذوق کشف جدیدم اومدم اینجا بگم. خاطرتون هست یکی از آرزوهام نوشتن "یادداشت هایی برای آینده" ام بود که در زمان مقرر دستم برسه. 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آخیش

بسم ا... الرحمن الرحیم


خدا رو شکر که فردا آخرین روز ترمه 


و من یه نفس راحت میکشم


این دو هفته آخر به من خیلی خیلی سخت گذشت.


5 کیلو هم کم کردم  از شدت فشار وارده. 


گرچه از ماه رمضان هم چیزی دستگیرم نشده تا حالا


خدا توفیق بدهد از بعدش بتوانم درست استفاده کنم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جدول

بسم ا.. 

وقتی از کارهای روزمره خسته ایم، بعضی وقتها بد نیست ذهن مون هم تفریح کنه :دی  اینطوری انرژی لازم برای ادامه کار بدست میاد.


پ.ن: مدتیه برنامه یکشنبه های من اینه: 

یه جدول حل کنم. حالا آنلاین یا با این برنامه 

دانلود برنامه جدول کلمات متقاطع


وقتی هم نمیگیره ولی یکشنبه هام خیلی خیلی دوست داشتنی شده :) 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

نق نق کردن و لیست کارها!

منبع: اینجا

احتمالاً برایتان پیش آمده که یک فهرست کار با ۱۰ وظیفه مختلف نوشته باشید که باید در مدت زمان کوتاهی انجام می‌شدند. وقتی کار را شروع می‌کنید، سنگینیِ کارها باعث می‌شود که احساس فلج بودن همراه با حسِ اجبار و میل به نق‌نق به شما دست دهد.

این میل به نق‌نق کردن که احساس می‌کنید، نتیجهٔ داشتنِ تعداد زیادی کار متعارض است. دو روان‌شناس به نام‌های رابرات امونز و لاورا کینگ در کتابِ «Willpower: Rediscovering the Greatest Human Strength» گروهی از افراد را بررسی کرده‌اند که ۱۵ هدف را برای دستیابی فهرست کرده بودند.

آنها متوجه شدند که داشتنِ یک فهرست از اهداف متعارض باعث می‌شود که فکرهایی تکراری راجع به کارهای در حال انجام به وجود بیاید. یک نگرانیِ دائمی در ذهن فرد بروز پیدا می‌کند.

انسان‌ها تکمیل‌گرا (completionist) هستند. یعنی ما دوست داریم کارها را تکمیل کنیم. روان‌شناس‌ها به آن احساسِ نق‌نق کردن یا اثرِ زیگارنیک (Zeigarnik effect) می‌گویند. این پدیده در روان‌شناسی سابقه‌ای طولانی دارد. ذهنِ ما روی یک کارِ تکمیل‌نشده متمرکز می‌شود و باعث می‌شود که از نظر جسمی و ذهنی رنج بکشیم. وقتی کار تکمیل شد، از باری که بر دوشمان بود، خلاص می‌شویم.

عجله برای تکمیل کردنِ تمام کارها، حالتی است که ذهن ما خیلی به آن علاقه دارد. پس در درجه‌ی اول، چرا این فهرست‌های طولانی را می‌نویسیم (که تکمیل کردنِ کارهای موجود در آن زمان زیادی می‌برد)؟

این یکی از مهم‌ترین نقاط ضعفِ لیست کارهاست.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فرمول دویدن در ماراتون زندگی (2)

منبع: اینجا

اراده: مهمترین منبع ذهنی شما

اگر بخوایم کمی دقیق‌تر باشیم، اراده یعنی توانایی شما برای انجام کارها. اراده مشخص می‌کنه که مثلا چقدر برای شما آسونه که دست به کاری بزنین، در مقابل خوردن تنقلات مقاوت کنین یا بدوین و ورزش کنین. و در نتیجه اراده ابزاری برای موفقیت در تمام عرصه‌های زندگیه.

اراده رو مثل یک ماهیچه تصور کنین: اراده چیزیه که شما می‌تونین هر موقع که نیاز بود منعطفش کنین یا بهش استراحت بدین. اراده هم مثل ماهیچه، با تمرین قوی می‌شه و اگر هم به اندازه ازش استفاده نکنین از دست میره. و دقیقا مثل یک ماهیچه، اراده هم وقتی در طول روز دائم ازش استفاده کنین، توانش رو از دست میده.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فرمول دویدن در ماراتون زندگی (1)

اگر شما می‌تونین هر موقع که می‌خواین شروع به کار کنین، تنقلات هیچ وقت شما رو وسوسه نمی‌کنه، همیشه به رژیم غذایی و برنامه تمرین ورزشی‌تون وفادار هستین و شبکه‌های اجتماعی و ایمیل هیچوقت حواس شما رو پرت نمی‌کنن، شما دست بالاتر رو از دیگران دارین.
نه؟ خب منم همینطور. اما من چیزی رو یاد گرفتم که خیلی کمک می‌کنه.
همش به قدرت اراده بستگی داره؛ یعنی همون بخشی از مغز که ما تصمیم می‌گیریم که عملی رو انجام بدیم. هر موقع ما سعی کنیم کاری رو انجام بدیم که بر خلاف انگیزه، عادت و تمایلات ما باشه، داریم از بخشی از قدرت اراده استفاده می‌کنیم.

افلاطون در حدود ۴۰۰ سال قبل از میلاد مسیح، با تمثیل از یک ارابه، کشاکش اراده درونی رو توصیف کرده. در این حالت، شما یک ذهن منطقی و مقدار مشخصی اراده دارین. و ارابه توسط دو اسب که توصیف‌گر انگیزه روحی و خواسته‌های ما هستن کشیده می‌شه. ارابه‌ران می‌تونه برای مدتی اسب‌ها رو هدایت کنه، اما اگر مدت زیادی با اونها بجنگه و یا نیروی کافی نداشته باشه، اسب‌ها در نهایت کنترل ارابه رو به دست می‌گیرن و علیه تمایلات منطقی ما عمل می‌کنن.

خب حالا همه چیز به ذهن ما بر‌می‌گرده: اگر ما برای مدت زیادی با تمایلاتمون مبارزه کنیم، ذهن منطقی ما خسته می‌شه و ما اون اراده مورد نیاز برای انجام چیزی که ذهن منطقی‌مون می‌خواد رو از دست می‌دیم. 

پربازده بودن، مدیریت کردن انگیزه‌ها، و ایجاد هر تغییری که در زندگی به دنبالش هستیم، همش به توانگر کردن ارابه‌ران واطمینان از اینکه ما می‌تونیم انرژی‌مون رو در مسیر درست هدایت کنیم بستگی داره. برای این‌کار باید اراده رو به وجود بیارین.

به نقل از اینجا:

https://taskulu.com/fa/%D9%88%D8%A8%D9%84%D8%A7%DA%AF/%D8%AA%D9%82%D9%88%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D9%88-%D9%BE%D8%B4%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D8%B1/


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

وقتی از تن ها بلا خیزد...

حضرت علىّ بن موسى الرضا علیهما السلام هر گاه مى ‏خواستند بر کسى وارد شوند که از او بیمِ (گرفتارى) داشتند، این دعا را مى‏ خواندند:

أَللَّهُمَّ یَدُکَ فَوْقَ یَدِهِ، وَسُلْطانُکَ أَعْظَمُ مِنْ سُلْطانِهِ. أَللَّهُمَّ إِنّی أَدْرَأُبِکَ فی نَحْرِهِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّهِ، وَأَسْتَعینُ بِکَ عَلَیْهِ، وَأَلْجَأُ إِلَیْکَ مِمَّا أَشْفَقْتَ عَلى نَفْسی مِنْهُ.

   أَللَّهُمَّ فَکُنْ عِنْدَ ظَنّی بِکَ فیما لَمْ أَجِدْ فیهِ مَفْزَعاً غَیْرُکَ، وَلا مَلْجَأً سِواکَ، فَقَدْ عَلِمْتَ أَنَّ عَدْلَکَ أَوْسَعُ مِنْ جَوْرِ الْجآئِرینَ، وَإِنْصافَکَ مِنْ‏ وَرآءِ الظَّالِمینَ، فَأَجِرْنی مِنْهُ یا إِلهَ الْعالَمینَ بِحَقِّکَ عَلَیْکَ، فَإِنَّ أَحَداً لایَعْرِفُ حَقَّکَ حَسَبِ مَعْرِفَتِکَ بِحَقِّکَ.

   حَسْبی أَنْتَ یا اَللَّهُ، حَسْبی أَنْتَ یا اَللَّهُ، حَسْبی أَنْتَ یا اَللَّهُ، وَمَنْ یَتَوَکَّلْ ‏عَلَیْکَ فَأَنْتَ حَسْبُهُ، بِذلِکَ جَرى وَعْدُکَ، وَنَطَقَ کِتابُکَ، وَأَنْتَ أَوْفَى ‏الضَّامِنینَ، سُبْحانَکَ رَبِّ الْعالَمینَ، وَصَلَّى اللَّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ.(4)

خداوندا؛ دست تو بالاى دست او، و نیروى تو نیرومندتر از نیروى او است. خداوندا؛ به وسیله تو، او را دور کرده و به خودش بر مى ‏گردانم، و از شرّ او به تو پناه مى ‏برم، و به واسطه تو بر او یارى مى‏ جویم، و از آنچه بر خودم مى ‏ترسم از ناحیه او به تو پناهنده مى ‏شوم. خداوندا؛ پس بوده باش نزد گمانم‏ به تو در آنچه پناهى غیر از تو در آن نمى ‏یابم، و به تحقیق مى‏ دانم که عدل تو گسترده ‏تر از ستم ستمکاران است، و حق ‏طلبى تو در پى ستمگران است، پس مرا از او امان بده به حقّ خودت بر تو اى خداوند جهانیان، به راستى که هیچ‏ کس حقّ تو را نمى‏ شناسد آن‏گونه که تو حقّ خود را مى ‏شناسى. تو مرا بس هستى اى خدا، تو مرا بس هستى اى خدا، تو مرا بس هستى اى خدا، و هر کس بر تو توکّل کند او را بس هستى، وعده ‏ات به این قاعده جارى گشته و کتابت به همین مطلب گویا است، و تو وفاکننده‏ ترین ضامنان هستى، پاک و منزّهى (اى) پروردگار جهانیان، و درود خداوند بر محمّد و آل او باد.


4) المجموع الرائق: 319/1.



---------------

دعاى امام رضا علیه السلام براى حفظ شدن از شرّ دشمنان و پنهان ماندن از دسترس آنان:

إِسْتَسْلَمْتُ مَوْلایَ لَکَ، وَأَسْلَمْتُ نَفْسی إِلَیْکَ، وَتَوَکَّلْتُ فی کُلّ ‏اُمُوری عَلَیْکَ، وَأَنَا عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدَیْکَ، إِخْبَأْنِیَ اللَّهُمَّ فی سِتْرِکَ عَنْ‏ شِرارِ خَلْقِکَ، وَاعْصِمْنی مِنْ کُلِّ أَذًى وَسُوءٍ بِمَنِّکَ، وَاکْفِنی شَرَّ کُلِّ ذی ‏شَرٍّ بِقُدْرَتِکَ.

   أَللَّهُمَّ مَنْ کادَنی أَوْ أَرادَنی فَإِنّی أَدْرَأُ بِکَ فی نَحْرِهِ، وَأَسْتَعینُ بِکَ مِنْهُ، وَأَسْتَعیذُ مِنْهُ بِحَوْلِکَ وَقُوَّتِکَ، وَشُدَّ عَنّی أَیْدِی الظَّالِمینَ، إِذْ کُنْتَ ‏ناصِری، لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمینَ وَإِلهَ الْعالَمینَ.

أَسْأَلُکَ کِفایَةَ الْأَذى، وَالْعافِیَةَ وَالشِّفآءَ، وَالنَّصْرَ عَلَى الْأَعْدآءِ، وَالتَّوْفیقَ لِما تُحِبُّ رَبَّنا وَتَرْضى، یا إِلهَ الْعالَمینَ، یا جَبَّارَ السَّماواتِ‏ وَالْأَرَضینَ، یا رَبَّ مُحَمَّدٍ وَالِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ، صَلَواتُکَ عَلَیْهِمْ ‏أَجْمَعینَ.(3)

مولاى من؛ خود را تسلیم تو نمودم، و خویشتن را به تو واگذار کردم، و در همه‏ کارهایم بر تو توکّل کردم، و من بنده تو و پسر دو بنده توأم. خداوندا؛ مرا در پوششت ‏دعا براى وارد شدن بر کسى ... از آفریدگان شرورت پنهان بدار، و به لطف خود از هر اذیّت و آزارى حفظ کن، به قدرتت بدى هر تبهکارى را نسبت به من کفایت  کن. خداوندا؛ هر کس به من حیله کند یا قصد فریب مرا داشته باشد، به وسیله تو آن را دفع کرده و به خودش برمى‏ گردانم، و در برابر او از تو یارى مى ‏جویم، و از شرّ او به توانایى و نیروى تو پناه مى ‏برم، و ببند از من دستان ستمگران را؛ زیرا تو یاور من بوده ‏اى، جز تو خداوندى نیست، اى مهربانترین مهربانان، و اى خداوند جهانیان. از تو مى‏ خواهم کفایت نمودن از اذیّت و آزار، و عافیت و شفا، و نصرت و یارى بر علیه دشمنان، و توفیق آنچه را که دوست مى‏ دارى اى پروردگار ما و مى‏ پسندى، اى خداى عالمیان؛ اى مسلّط بر آسمان‏ها و زمین‏ها، اى پروردگار محمّد و آل پاک و پاکیزه او، درود تو بر همه آنان باد.


3) مهج الدعوات: 358، المصباح: 293، البلد الأمین: 644، المجموع الرائق: 381/1، بحار الأنوار: 379/94.

 ------------

بِاللَّهِ أَسْتَفْتِحُ، وَبِاللَّهِ أَسْتَنْجِحُ، وَبِمُحَمَّدٍ أَتَوَجَّهُ. أَللَّهُمَّ سَهِّلْ لی حُزُونَةَ أَمْری کُلَّهُ، وَیَسِّرْ لی صُعُوبَتَهُ، إِنَّکَ تَمْحُو ما تَشآءُ وَتُثْبِتُ، وَعِنْدَکَ اُمّ‏ الْکِتابِ.

به نام خدا آغاز مى‏ کنم، و از خداوند توفیق وکامیابى مى  ‏طلبم، و به (حضرت) محمّد صلى الله علیه وآله وسلم روى مى ‏آورم. خداوندا؛ سختی‏ها و ناهمواریهاى تمامى کارم را هموار کن، و دشواریهاى آن را آسان گردان، که تو نابود مى ‏کنى آنچه را بخواهى  و ثابت مى‏ گردانى، و نزد تو اصل کتاب آفرینش و لوح محفوظ است.

و مسنداً از امیرالمؤمنین‏ علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

هرگز امرى مرا اندوهناک نساخت و دچار تنگى معاش نشدم و با مبارزى روبرو نگشتم، و این دعا را خوانده باشم؛ مگر اینکه خداوند اندوه و غصّه ‏ام را برطرف‏ کرد و گشایش در کارم داد و پیروزى بر دشمن را نصیب من ساخت.(2)

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به استقبال ماه رمضان

بسم ا...

تا جایی که ذهنم قد میدهد اولین باری است که از آمدن ماه رمضان هول برم داشته!

و از این هول و ولا هم شرمنده خودم هستم.

هول چه؟ به این فکر میکنم که هر روز بایست تا عصر سر کار باشم. بعد دخترک را که در مهد خوابیده و سرحال است تحویل بگیرم در حالی که خودم از حال رفته ام. بعد بایست برویم خانه و در عین بازی کردن با اویی که سرشار از نیاز به بازی با من است، با بیحالی به فکر افطاری هم باشم. ضمن اینکه انقدری وقت نیست که بخواهم موکول کنم به آخر شب. 

این روزها آخر شبها غذای فردا ظهر را که حدود ساعت 4 میخوریم را آماده میکنم. شام هم تقریباً هیچی. شیر یا میوه یا هله هوله یا .. گذران میکنیم بالاخره. 

ولی در ماه رمضان نمیشود به این سیستم. 

آخ خواب دخترک را چه کنم؟ دخترم هنوز که هنوز است از ساعت 12 شب زودتر نمی خوابد. وای چطور سحری بیدار خواهیم شد و بعد با این کمبود خوابها چطور کنار بیاییم وقتی حسنا نمی گذارد ما بخوابیم! 

این حجم از کارها را چطور با این روزهای طولانی روزه مدیریت کنم. دو تا مقاله که شدیدا کار دارند. 

نکند بعد از ماه رمضان به این پست نگاه کنم و ببینم مقاله ها جلو نرفته اند؟

اولین بار است که حس میکنم کم خواهم آورد!

فریزر را هم خالی کرده ام و مواد لازم برای پخت راحت غذا را ندارم. برادر بزرگم راهی شهرستان بود برای کارش و دیدم اولویت با اوست که آنجا تنها نمی تواند غذا درست کند و حسابی هم موهایش ریخته از بس غذای کنسروی خورده. موادی را که برای ماه رمضان فریز کرده بودم دادم برد. تنها کاری که از دستم بر می آمد این بود. مادرم که هیچ لطفی به فرزندانش نمی کند! بایست کمی مادری کنم برای برادرم. 

اولین باری است که اینقدر شرایطم سخت شده. سالهای خیلی قبل که ماه رمضان هر جایی از سال بود چون بچه نداشتم سخت نبود. حالا چون حسنا کوچک است و کم خواب و پرانرژی و من حجم وسیعی از کارهای عقب افتاده دارم، نگرانم.

بیشتر نگران بی خوابی! 

وای چقدر هم و غمم شده فقط امورات روزمره؟

چقدر در خود مانده شده ام

در فکر خورد و خواب و کار..

مثلاً ماه رمضان بایست از بقیه مشغله ها فارغ شد و به خود پرداخت.


آخ....

دلم زندگی میخواهد

خدایا می شود یک کمکی بفرستی برایم؟

بدجور دلم یک وقت وسیع می خواهد

وقت خالی برای دنبال خودم گشتن.

برای خودم بودن.

برای یک ماه رمضان که به خودم برسم. 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اول بسم ا...

هو الحکیم

یکسال گذشته بیشتر به ریجکت شدن از جانب ادیتور گذشت..

در بهت و حیرت هستم. یکسال....

نمی دانم .. 

شاید اشل کارم دستم نبوده و بالاتر دیده ام.( حاشیه: الان دیگر دارم به جاهای خیلی خیلی پایین تر از پارسالی ها می فرستم)

یا اینکه گم نام بودنم باعث می شد یا ایرانی بودنم یا ...

نمی دانم. هر چه که بود پارسال تمام وقتهای صرف شده برای ارسال مقاله، هدر رفت!!

تازه!! دو مورد کامنت از داور گرفتم. برای دو مقاله ریجکت شده. یکی کار خودم و یکی کار مشترک با دانشگاه آزاد.

این اولین باری است که کارهایم داوری شده. 

از این لحاظ خوشحالم.

و از این دید که داوری کمک به ارتقای کار منی است که تنها کار میکنم و نوعی همکاری و همفکری خوب برایم محسوب می شود، این کامنتها را غنیمت میدانم.

اما هر دو کار اساسی نقد شده اند:(

 کامنتهای مربوط به کار خودم که  حسابی وقت گیر خواهند بود آنهم با این پر بودن وقتم به لحاظ تدریس و بچه و ... ولی امان از کامنتهای کار مشترک با دانشگاه آزاد! کلهم کار را ترکانده و درست کردنش خیلی خیلی خیلی خیلی سخت خواهد بود. و بایست خیلی محکم باشم که کلاً ناامید نشوم که بشود از این کار مقاله ای در آورد. خودم ناامید بودم از دانشجوی آزادی ولی نه اینقدر که این داور کار را ترکانده! تقریباً به اندازه یک تز ارشد کار دارد! فقط کمی کم تر!

ولی خبر خوشحال کننده این است که مدیریت دانشگاه با من راه خواهد آمد و زمانم را یک سال تمدید خواهد کرد. البته ان شاء الله. هنوز این کار نشده که بگویم حتما. 


آخ...

فقط بایست حجم افسردگی و ناامیدی و خستگی ای که در این یکسال جمع کرده ام را زمین بگذارم... 

6 مقاله فرستادم هر کدام 7 جا تقریباً. حساب کنید که 42 بار نامه ریجکت! 42 بار بردن در فرمت جدید! حداقل 42 بار نامه زدن به تیم مجله برای اینکه مطمئن شوم مقاله ام و شرایط ددلاینم به مجله شان میخورد یا نه. 

از دیدن صفحه مجلات مختلف و بررسی کردنشان حالم بد می شود... {گریه}

 به خودم حق می دهم. نمی خواهم از خودم بخواهم خسته هم نباشم. 

ولی از طرفی این میزان زیاد ریجکت خیلی خیلی عجیب است.  روزی که سابقه کاری ام زیاد شد حتماً بایست برگردم و دلیل این روزها را پیدا کنم. سوابق همه نامه ها و ارسال ها و ... را به صورت منظم و پوشه بندی شده نگه داشته ام برای چنان روزی. خیلی عجیب است برایم اینها. و بایست نظر تخصصی خاص روی اینها را بدانم توسط یک هم رشته ای و هم گرایشی!. 

ولی حالا که مقاله هایم همگی در دست داوری هستند و دوتایشان هم از داوری برگشته، انگار تازه شروع کار است. 

حالا تازه میدانم چه کنم. کجا بفرستم. 

تازه اول بسم ا... است

بماند که دوتا مقاله هم اساسی چکش کاری شده اند با این کامنتها. اما ان شاء الله درست کنم و بفرستم جای پایین تر بعدی، پذیرفته می شوند. 

خدایا خودت سختی های این کارها را به من آسان کن

خدایا کمک کن در سریع ترین زمان ممکن این کار انجام شود و فقط از بخش کوچکی از تمدید زمانم استفاده کنم.

خدایا کمک کن به کنکور دکتری در سال 97 برسم. 

به اسم و نام بزرگت ...

دوباره شروع میکنم...

یا علی

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

وقتی در زندگی به بن بست رسیدم چه کار کنم؟

............

وقتی به بن بست رسیدید::

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

صبر، ارامش، تلاش

بسم ا...

بایست مثل قرص به صورت روزانه چندبار مصرف کنم:

ذکر این روزها را

که صبر داشته باشم،  که ارامشم را حفظ کنم، که تلاش کنم 


بایست مرتب به خودم بگویم:

صبر، ارامش، تلاش

محبوب صبر داشته باش صبر صبر

محبوب آروم باش آرووم آرووم 

محبوب تلاش یادت نره تلاش تلاش 


پ.ن1:

و وقتی قرصم را مصرف نکرده باشم

دنیا را سخت میگیرم

کارها برایم خودشان را بزرگ نشان می دهند گرچه در واقع اینطور نباشند

و آرامشم را از دست میدهم و توکلم را

و حتی سلامتی ام را.

و نتیجه این است که هیچ کاری هم از پیش نمی رود.


پ.ن2: یکی از آرزوهایم همیشه این بوده که از گذشته برای آینده ام نامه بنویسم. دلم میخواهد محقق اش کنم. فقط نمی دانم چطور به دست خودم برسانم در تاریخ مقرر :دی 


پ.ن3: این روزها فشار خانواده برای پیدا کردن گزینه برای برادرها و تحقیق فرستادن من و خواستگاری رفتن و ... زیاد شده. با اینکه هنوز سرم بایست به مقالاتم گرم باشد ولی چاره ای هم نیست. بیماری مادرم خوب نمی شود تا روزنه امیدی نداشته باشد. دیشب از فرط استرس زار زار گریه کردم.

پ.ن4: کار ساختن خانه کاملاً از عهده حبیب خارج نشده بود. قرار دادشان را من نخوانده بودم و خودش هم درست انتقال نداده بود به من و الکی خوشی بوده شادی قبل عید من!! فقط یک کمکی اضافه شده که خوب بهتر از قبل است چون کمکی فرد واردی است و خودش پیمانکار است و آشنا و .. زیاد دارد. اما همچنان عصرها تا شب درگیر است و برای منی که بدجور محتاج کمک حداقل در بعضی امور خانه و یا نگه داشتن چند دقیقه ای حسنا هستم یعنی فاجعه. شبها هم با وجود خستگی و پادردم، حتماً بایست غذای فردا را درست کنم و برای مهد حسنا صبحانه و نهار و میان وعده بگذارم. این با خستگی هایم و ریخت و پاشهای حسنا و امورات خانه و دانشگاه خیلی جور در نمی آید. خصوصا اینکه جدیداً بهانه گیر هم شده و میخواهد حتماً همیشه باهاش بازی کنم. متاسفانه حال و حوصله حسنا را هم ندارم این روزها. حس می کنم باز دارم افسردگی می گیرم. قرص های فلوکسیتین را شروع کردم و دوباره قرآن را. خدا خودش به من کمک کند...

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

چگونه اهداف خود را ترسیم کنیم و در مسیر رسیدن بمانیم؟

بسم الله.

این مطلب کاملاً از این وب برداشته شده است:

http://thecoach.ir/%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%A7%D9%87%D8%AF%D8%A7%D9%81-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%AA%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D9%85-%DA%A9%D9%86%DB%8C%D9%85-%D9%88-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B3%DB%8C%D8%B1/



هدف داشتن سالیان درازی است که دغدغه‌ی اصلی آدم‌هاست. ما معمولا در موقعیت‌های مختلف مثل شروع یا پایان سال یا حتی روزهای تولد به این فکر می‌کنیم که چه برنامه‌هایی می‌خواهیم داشته باشیم و به چه سمتی برویم. هدف‌مند بودن، براساس تحقیقات مختلف معیار مهمی در سلامت فردی و اجتماعی است. هدف‌مند بودن می‌تواند انگیزه‌بخش و اثرگذار باشد و البته انتخاب اهداف اشتباه یا دور از دسترس می‌تواند اثری معکوس داشته باشد. یعنی باعث ناامیدی شود. شیوه‌ی نگاه ما به اهداف و آینده می‌تواند اثر مهمی در پیگیری اهداف داشته باشد. در واقع انتخاب اهداف همیشه بخش ساده‌ی کار است و اکثر افراد می‌دانند که در زندگی باید روی چه چیزهایی تمرکز کنند اما مسئله‌ی اصلی همان ماندگاری و پایبندی به اهداف است.

حالا سوالی که باید به آن فکر کرد و برایش در جستجوی پاسخ بود این است که چطور هدف‌گذاری کنیم که دور از فانتزی‌ها باشد و بتواند به ما انگیزه‌‌ی حرکت بدهد و خود اهداف باعث نشوند که در پایان یک سال (یا یک دوره) وقتی کارنامه‌مان را نگاه می‌کنیم احساس کنیم کار خاصی انجام نداده‌ایم؟ و همینطور چه عواملی پایبندی ما به اهداف را متزلزل می‌کند و باعث می‌شود کارهایی را نیمه کاره رها کنیم؟

در بخش‌های زیر نکاتی که در این‌باره مهم هستند و کمتر درباره‌ی آنها صحبت می‌شود را توضیح می‌دهم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حال خوب

بسم ا.. الرحمن الرحیم


این عید رو به همه ی دوستان خوبم تبریک میگم.


چند وقته هی میخوام بنویسم هی نمیشه. 


تا اینکه امروز طلسم رو اینطوری میشکنم. 


با توصیه کردن به خوندن یه مطلب خوب از دوست وبلاگی عزیزم فرشته جان

با این موضوع که چرا حالمون خوب نیست.


دلیل هفتمش برام خیلی جالب بود. چون من هم توقعم از این دنیا اشتباهه و همین باعث رنج منه.

اینم لینک مطلب

http://goodwife.blog.ir/1397/01/03/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%AD%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D9%86-%D8%AE%D9%88%D8%A8-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-7


ادامه مطلب هم خود نوشته هست که اینجا نگهش میدارم برای خودم

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بر شما باد به کاشتن سبزه

بسم ا...

یادم باشه هر سال حتما سبزه بکارم

حتی شده یک دونه گندم یا ...



دیدن ریشه زدن هاش واقعا دل ادم رو رقیق میکنه


هنوز برام فرایند جوانه زدن یه دونه بی جون عجیب و خارق العاده است. 


پ.ن. ۱ : کاش کمی هم دانش تجربی داشتم...


پ.ن۲: خدایی که فالق الحب هستی


دانه دل من نیز محتاج جوانه رحمت توست

پ.ن۳: اولین باره گندم می کارم. خیلی دیر شروع کردم و تازه داره ریشه میزنه و به سال تحویل نمی رسه ظاهرا. ولی برای خودم خیلی خوبه

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آقاجون حافظ

بسم ا...


حافظ برای من خیلی وقتها مثل آقاجون ام بوده. قشنگ حس میکنمش حتی با تصویر ذهنی. یه پیرمرد بزرگمنش مهربون که نفسش حقه و آرام بخش و برای من عین آقاجونمه. همیشه وقتی سراغش میرم نتیجه اش آرامشه.  

مثل همین الان که فال ام این اومده:

ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت

کار چراغ خلوتیان باز درگرفت

آن شمع سرگرفته دگر چهره برفروخت

وین پیر سالخورده جوانی ز سر گرفت

آن عشوه داد عشق که مفتی ز ره برفت

وان لطف کرد دوست که دشمن حذر گرفت

زنهار از آن عبارت شیرین دلفریب

گویی که پسته تو سخن در شکر گرفت

بار غمی که خاطر ما خسته کرده بود

عیسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت

هر سروقد که بر مه و خور حسن می‌فروخت

چون تو درآمدی پی کاری دگر گرفت

زین قصه هفت گنبد افلاک پرصداست

کوته نظر ببین که سخن مختصر گرفت

حافظ تو این سخن ز که آموختی که بخت

تعویذ کرد شعر تو را و به زر گرفت
















پ.ن: سالی که گذشت ما آقاجون رو از دست دادیم.  یه مرد بزرگ که آدم در کنارش غم عالم یادش میرفت، لطفاً برای شادی روحش و همه رفتگان یه فاتحه بخوانید.



۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

آیا میکاری و برداشت نمی کنی

به او اعتماد کن, وقتی که تردید های تیره به تو هجوم می آورد !
به او اعتماد کن , وقتی که نیرویت کم است!
به او اعتماد کن , زیرا وقتی که به سادگی به او اعتماد کنی , اعتمادت سخت ترین چیز ها خواهد بود.
آیا راه سخت و ناهموار است؟.
آن را به خدا بسپار . !
آیا میکاری و برداشت نمی کنی؟
آن را به خدا بسپار.
اراده انسانی خود را به او واگذار .
با تواضع گوش کن و خاموش باش.
ذهن تو از عشق الهی لبریز می شود .
آن را به خدا بسپار !
در این دنیای گذارا دنیایی که چیزها می آیند و می روند , هیچ چیز باقی نمی ماند .پس آیا چیزی ارزش نگران شدن دارد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دعای هفتم صحیفه

متن دعای هفتم:

وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذَا عَرَضَتْ لَهُ مُهِمَّةٌ أَوْ نَزَلَتْ بِهِ، مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَ الْکَرْبِ :
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ، وَ یَا مَنْ یَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ. ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْأَسْبَابُ، وَ جَرَى بِقُدرَتِکَ الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِکَ الْأَشْیَاءُ. فَهِیَ بِمَشِیَّتِکَ دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِکَ دُونَ نَهْیِکَ مُنْزَجِرَةٌ. أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ، لَا یَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا یَنْکَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا کَشَفْتَ وَ قَدْ نَزَلَ بِی یَا رَبِّ مَا قَدْ تَکَأَّدَنِی ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بِی مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ. وَ بِقُدْرَتِکَ أَوْرَدْتَهُ عَلَیَّ وَ بِسُلْطَانِکَ وَجَّهْتَهُ إِلَیَّ. فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُیَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ. فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِی یَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِکَ، وَ اکْسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِکَ، وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکَوْتُ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً، وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِکَ مَخْرَجاً وَحِیّاً. وَ لَا تَشْغَلْنِی بِالِاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِکَ، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِکَ. فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِی یَا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَیَّ هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى کَشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ، فَافْعَلْ بِی ذَلِکَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ، یَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ.

ترجمه دعای هفتم:

نیایش آن حضرت در کارهای مهم


ای آنکه گرهِ کارهای فرو بسته به سر انگشت تو گشوده می‌شود،

 و ای آن که سختیِ دشواری‌ها با تو آسان می‌گردد، 

و ای آن که راه گریز به سوی رهایی و آسودگی را از تو باید خواست.
...
سختی‌ها به قدرت تو به نرمی گرایند
 و به لطف تو
 اسباب کارها فراهم آیند. 
فرمانِ الهی به نیروی تو به انجام رسد، 
و چیزها، به اراده‌ی تو 
موجود شوند،
و خواستِ تو را، بی آن که بگویی، فرمان برند،
 و از آنچه خواستِ تو نیست، بی آن که بگویی، رو بگردانند.
تویی آن که در کارهای مهم بخوانندش، 
و در ناگواری‌ها بدو پناه برند.
 هیچ بلایی از ما برنگردد
 مگر 
تو آن بلا را بگردانی، 
و هیچ اندوهی بر طرف نشود 
مگر تو آن را از دل برانی.

...
ای پروردگار من، 
اینک 
بلایی بر سرم فرود آمده 
که سنگینی‌اش 
مرا به زانو درآورده است، 
و به دردی گرفتار آمده‌ام
 که با آن مدارا نتوانم کرد.
.....

این همه را تو به نیروی خویش بر من وارد آورده‌ای
 و به سوی من روان کرده‌ای.

آنچه تو بر من وارد آورده‌ای،
 هیچ کس 
باز نَبَرد،
 و آنچه تو به سوی من روان کرده‌ای، 
هیچ کس 
برنگرداند. 
دری را که تو بسته باشی.
 کَس نگشاید، 
و دری را که تو گشوده باشی،
 کَس نتواند بست. 

..............
آن کار را که تو دشوار کنی،
 هیچ کس آسان نکند، 
و آن کس را که تو خوار گردانی، 
کسی مدد نرساند.
پس بر محمد و خاندانش درود فرست. 
ای پروردگار من، 

به احسانِ خویش دَرِ آسایش به روی من بگشا،
 و به نیروی خود، سختیِ اندوهم را درهم شکن،
 و در آنچه زبان شکایت بدان گشوده‌ام، به نیکی بنگر،
 و مرا در آنچه از تو خواسته‌ام، شیرینیِ استجابت بچشان، 
و از پیشِ خود، رحمت و گشایشی دلخواه به من ده،
 و راه بیرون شدن از این گرفتاری را پیش پایم نِه.
و مرا به سبب گرفتاری، از انجام دادنِ واجبات و پیروی آیین خود بازمدار.

ای پروردگارِ من،
 از آنچه بر سرم آمده، 
دلتنگ و بی‌طاقتم،
 و جانم از آن اندوه که نصیب من گردیده،
 آکنده است؛
 و این در حالی است که تنها تو می‌توانی آن اندوه را از میان برداری 
و آنچه را بدان گرفتار آمده‌ام دور کنی. 
پس با من چنین کن، اگر چه شایسته‌ی آن نباشم، ای صاحب عرش بزرگ.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰