خانم میم

بسم ا...

الان خوشحالم. چرا؟! چون امروز ارایه داشتم!!!! واقعا داشتم؟! پس این علامت تعجب ها برای چیه؟ چون نمی دونم بگم ارایه داشتم یا نداشتم:دی

 

ادامه مطلب...

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

بانک های وفادار، من و کنکور!

فکر کنم بایست از پدر و مادرم خیلی ممنون باشم که تولد شناسنامه ای من رو جلوتر گرفتند. نه برای اینکه بتونم زودتر به مدرسه برم و فقط برای چند روز یک سال دیرتر شروع نکنم. نه.

 

ادامه مطلب...

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

بعد مدتها یه روز خوب

سلام به دوستای گلم

امیدوارم حالتون خوب باشه.

هفته گذشته کارایی کمی داشتم. به قولی با چوب خودم رو میزدم تا بتونم یه کاری بکنم.

خیلی دلایل داشت ولی نمیخوام دوره کنم

 

ادامه مطلب...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

روزی که باید داشته باشم

برنامه امروز:

- تا قبل بیدار شدن دخمل، خواندن تز دکتری اون بنده خدا به مدت ۳ ساعت.

-بازی با دخمل. ۱ ساعت

-ایمیل زدن یا زنگ زدن به آقای ه. برای گرفتن پایان نامه اقای واو. شاید مسیر تحقیقاتم کوتاه تر شد. بایست یه مقدار هوشمندانه فکر کنم و از ارتباطاتم استفاده کنم. ببینم این چیزی که من الان میخوام رو اونها به نوعی نداشتن آیا.

- یک تا چهار هم باز ادامه خوندن تز. و بازی با دختر

-ساعت چهار تا شش هم که یه سری مباحث تربیتی واسه خودم

-شش تا هشت هم درست کردن غذا، شستن ظرفها و رسیدن به خونه

-هشت تا یازده نهایتش بتونم یک ساعت روی تز کار کنم. 

 

 

من امروز همین کارها رو فقط بایست انجام بدم!

کارهای دیگه خیر!

مثلا امروز از ساعت ۴ و نیم صبح بیدارم و تا الان که هشت و ربعه رو سوزوندم! چرا؟ فکرهای غصه خوردنی. فایده نداره که. برم سر کارهام.

مساله مربوط به حبیب هست الان و ان شاء‌الله حبیب خودش درستش میکنه. منم کمک میکنم ولی الان وقتش نیست. پس چرا هی بهش فکر کنم.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

روزهایی که داریم

بسم ا...

 

روزمرگی هایم:

ادامه مطلب...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کی رنگ آرامش میگیرد این زندکی؟

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲ نظر

تز

بسم ا...

خوب نزدیک یک ماه شده که با استاد تعامل نداشته ام.

ادامه مطلب...

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

از حسین (ع)

بسم الله الرحمن الرحیم

 

چند نکته برای یادآوری به خودم در صحبت های خانوادگی در درجه اول یادم باشد و بعد برای همه مکان ها.

 

ادامه مطلب...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

داداش، دوقلوهای همسایه و ...

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۰ نظر

کرونا، بابا

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۸ نظر

دورنگی

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۴ نظر

همین طوری. برای خواندن نیست

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱ نظر

بی عنوان

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۴ نظر

میان اینهمه غوغا

 

حال این روزهای من بیشتر به کاریکاتور شبیه شده

کاریکاتور کسی که نشسته وسط بمباران پای لپ تاپ و میخواد درس بخونه

 

هیچ چیزی این روزها کم از بمباران نداره!

 

مسخره است که میخوام تمرکز کنم

 

این جور موقع ها کلا فلسفه کارهام هم میره زیر سوال..

 

همه چیز پودر شده. اصلا منفجر شده و دودش همه جا رو برداشته. اون وقت من دنبال ساختن چی هستم این وسط؟! 

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

بی هیچ دلیل

 

فکر می کنم بی هیچ دلیلی حالم بده! 

بعد هی از خودم می پرسم آخه من چمه؟! چرا اینطوری شدم. اینهمه کار دارم چرا انجام نمی دم! دیر میشه ها. 

بعد که بهش فکر میکنم یه لیست هزارتایی از توش در میاد و برای خودم ردیف میکنم شاید از اینه، شاید از اونه، شاید اون یکی. بعد هی میگم نه این من رو اینطوری نمی کرد بعد یه گزینه دیگه میاد جلوم میگم شاید به خاطر اینه! و همین طور هی ادامه پیدا می کنه می بینم اوه هزار تا آپشن هست که ممکنه هر کدوم من رو چپه کرده باشه.

بعد یکهو به خودم میام و به خودم میگم : هی محبوب! اوه اوه، چقدر چیز میز رو ندیدی که همش روی دوشت جمع شده ... درسته اینها هر کدوم برات قابل تحمل بودن ولی الان باز جمع شدن روی هم و خسته ات کردن. تو الان خسته ای از ازدحام این همه مشکل

و بیشتر از همه ازشون ناامیدی انگار. از وضع جامعه بگیر تا ...

 

----

چقدر دلم یه سفر یک روزه به مقصد ناکجا آباد میخواد.

که تنها باشم

که حتی حسنا عین این جوجه اردک ها، بهم نچسبیده باشه! تنهای تنها باشم چند روز. شاید بهتر شدم.

بایست بریم شهر خودمون. برای همون امضایی که یک ماه پیش پروسه اش رو استارت زدم، تازه انجام شده! 

ولی حال مادرم هم خوش نیست و این باعث میشه خودمم بدتر ناخوش بشم چون الان وضعیت روحی خودم هم قوی نیست. 

 

---

خدایا!

پذیرش مشکلاتی که آدم نمی تونه حلش کنه خیلی سختتر  از اینه که یه امید دروغین و واهی داشته باشه.

کاش مثل قدیمها امید الکی داشتم..

 

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

لذت فهمیدن!!

بسم ا...

 

خدایا شکرت

چقدر در خصوص این درس در کل ترم انرژی منفی داشتم. خصوصا از وسط ترم به بعد که بیشتر درگیر اصلاح کردن مشکلاتم با استاد راهنمام بودم و از این درس فارغ شده بودم. خیلی قسمت های درس رو نفهمیده رها کرده بودم و برای حل تمرین ها هم با مکافات یه قسمت هایی که لازمه رو فقط حل و فصل کرده بودم. حتی بقیه رو خیلی درست و حسابی هم نفهمیده بودم ولی پروژه عملی اش رو سر هم کرده بودم بالاخره. ولی از ریاضیات بک گراند اش خیلی عقب بودم.

حالا به لطف ویدیوهای دانشگاه استنفورد!! دارم درس رو می فهممم. عاقا چقدر فرق داره استاد با استاد. کل ترم من چقدر زدم توی سر و مغز خودم که لابد من بیس ریاضی این چیزهایی که میگن رو ندارم که نمی فهمم. لابد دیشب نخوابیدم نفهمیدم و ... هزار تا چیز دیگه و همه این ها جمع شده بود که برای امتحان چقدر استرس ام زیاد باشه.

الان می بینم کاملا قابل فهم بودند و استاد جووان ما یه مقدار تجربه اش در انتقال کم بوده. فقط همین. 

و چه لذتی داره چیزهایی که یک ترم نگرانی واسم ایجاد کرده بود رو الان دارم می فهمم :) چقدر هم من این درس رو در ابتدا دوست داشتم که گرفتم ولی نفهمیدن ها این وسط باعث شد اعتماد به نفسم کم بشه. الان دوباره دارم حس خوبی میگیرم بهش.

خدایا شکرت

امیدوارم بتونم توی تزم ازش استفاده کنم. 

استنفورد مچکریم :دی

استاده داره درس میده من عین بچه ها ذوق می کنم عهه  این واسه اینه! تازه داره دوزاری ام می افته:دی همچین شیرفهم شدم :دی 

 

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

در هم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

روزمره نویسی

 

ادامه مطلب...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یکی در زندگی

یکی باید در زندگی تو باشد،

 

که همیشه باشد، 

 

نه اینکه گاهی باشد و گاهی نباشد،

 

یکی که ؛یک؛ باشد،

 

که بهترین باشد، 

 

که

 

خدا باشد...

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰

سرخوردگی و موفقیت

در یکی از ویدیوهای انگیزشی تعریف بامزه ای برای موفقیت ارایه شد با این مضمون که:

 

به گذشته ات برگرد

 

به جوان 18 ساله ای که بودی

18 سالگی سنی است که در آن آدم هیچ سرخوردگی ای نداره و سرشار از امید و فکر توانستنه. فکر میکنه میتونه یک تنه حتی دنیا رو تکون بده.

به رویاهات توی اون سن فکر کن

اگر زندگی الانت باعث میشه که خود اون موقع ات رو شرمسار کرده باشی یعنی به موفقیت نرسیدی.

 

ادامه مطلب...

۱۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

ماشاء الله به زبون!

بسم الله الرحمن الرحیم

روزمره های دخمل

 

ادامه مطلب...

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

, overplanning, overthinking

از درسهای خوب استاد:

ادامه مطلب...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

فرجه

بسم ا... الرحمن الرحیم

 

بعد از یه مدتی که زیر بار فشار کاری داشتم له میشدم یک نفحات خوبی وزید توی زندگی :)

 

ادامه مطلب...

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

integrate todoist & Daily Inspirations

بسم الله الرحمن الرحیم

 

سلام به دوستای گلم

عیدتون مبارک.

و هفتمین سالگرد عقد ما. در حالی که من پشت سیستم دارم تلاش می کنم تمرین سوم درس ام رو انجام بدهم و همسر دخمل را برده با بچه های خواهر شوهر کوچیکه گردش تا حسابی از این فرصت چند روزه ای که آمده ایم شهرستان استفاده کند و بازی کنند:دی همین.

خوب بریم سراغ حرف اصلی ام: 

این روزها نیازمند موتور هول دهنده هستم :) یک هول دهنده اساسی!

 

ادامه مطلب...

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

از دخترم

بسم ا...

 

یکی از مزایایی که کرونا داشته 

این بوده که ساعات طولانی با دخترم هستم

 

ادامه مطلب...

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

بلبل زبون و گاهی لجباز!

دخترم این روزها ماشاء الله هزار ماشاء الله خیلی بلبل زبون شده.

ادامه مطلب...

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

از هر طرفی

 

یکی از همکلاسی های اینجا مثل خودم سن اش زیاده و حدود 6 سالی هست میشناسمش.

 یه جورایی فکر نمی کردم این آدم دروغ بگه. اون هم برای چیزهای اینطوری. 

 

ادامه مطلب...

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آخرین سه شنبه سال با مولانا

 

بازآمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم
وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم
هفت اختر بی‌آب را کاین خاکیان را می خورند
هم آب بر آتش زنم هم باده هاشان بشکنم
از شاه بی‌آغاز من پران شدم چون باز من
تا جغد طوطی خوار را در دیر ویران بشکنم
ز آغاز عهدی کرده‌ام کاین جان فدای شه کنم
بشکسته بادا پشت جان گر عهد و پیمان بشکنم
امروز همچون آصفم شمشیر و فرمان در کفم
تا گردن گردن کشان در پیش سلطان بشکنم
روزی دو باغ طاغیان گر سبز بینی غم مخور
چون اصل‌های بیخشان از راه پنهان بشکنم
من نشکنم جز جور را یا ظالم بدغور را
گر ذره‌ای دارد نمک گیرم اگر آن بشکنم
هر جا یکی گویی بود چوگان وحدت وی برد
گویی که میدان نسپرد در زخم چوگان بشکنم
گشتم مقیم بزم او چون لطف دیدم عزم او
گشتم حقیر راه او تا ساق شیطان بشکنم
چون در کف سلطان شدم یک حبه بودم کان شدم
گر در ترازویم نهی می دان که میزان بشکنم
چون من خراب و مست را در خانه خود ره دهی
پس تو ندانی این قدر کاین بشکنم آن بشکنم
گر پاسبان گوید که هی بر وی بریزم جام می
دربان اگر دستم کشد من دست دربان بشکنم
چرخ ار نگردد گرد دل از بیخ و اصلش برکنم
گردون اگر دونی کند گردون گردان بشکنم
خوان کرم گسترده‌ای مهمان خویشم برده‌ای
گوشم چرا مالی اگر من گوشهٔ نان بشکنم
 

پ.ن: هنوز دارم گزارش روزانه مقاله خوانی برای استاد می فرستم! این وسط اگر کلاس مثنوی شرکت نکنم که میترکم. گرچه این تمایلاتم عین یواشکی کار خلاف کردنه :دی 

پ/ن۲: 

هنوز نمیدانیم ۵ شنبه برویم شهرستان یا نه.

دلایل برای رفتنم: این مدت سه هفته و اندی که دیگه آمارشم از دستم در رفته، قرنطینه کامل بوده ام و احتمال اینکه ناقل باشم خیلی کم است. به شدت رعایت کردیم این مدت.

از طرف دیگر ممکنه تا اوج بحران که خرداده و بعد از اون ماهها نتونم پدر و مادرم رو ببینم. مادرم خیلی دلتنگی میکنه. منم دلم میخواد برم واقعا. 

از طرف دیگه میترسم نکنه به یه احتمال ضعیفی باز هم ناقل باشم. به نظرتون چه کنم؟

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

آخر الزمان

بسم ا...

یک ویدیویی دستم رسید که کرونا و خبرهای دیگر این روزها رو ربط داده بود به آخر الزمان

 

فرصت اینکه تحقیق کنم را نداشتم

 

ولی همینقدر مستاصل 

 

از اعماق وجود 

 

آرزو کردم 

 

کاش درست باشد...

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

بایدها و نبایدهای برنامه ریزی

یک پیشنهاد:

یک پادکست حال خوب کن برای آغاز کردن سال نو یا شروع برنامه ریزی جدی برای بازه ای که رو به رومون هست از سایت آقای شعبانعلی

با تشکر از حسنای عزیز

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

ششمین سالگرد ازدواج

بسم ا...

امروز ششمین سالگرد ازدواج ماست

همین!

همین را هم دیروز فهمیدم. به لطف todoist

کارهایی هست که خودم را مقید کرده بودم انجام بدهم در این روز. در todoist نوشته بودم.

الان میخوانم شان و چقدر حس میکنم دور شده ام از آن فضاها.

 

فضاهایی که در آن تلاش برای عاشقانه نگه داشتن زندگی موج می زد.

و الان بایست به سختی خودم را مجبور کنم یکی شان را حتی انجام بدهم! و هنوز که هیچ...

 

ایده هایی برای برگرداندن روحیه لازم دارم.

 

یا شاید به حرف هایی برای قبول اینکه این وضعیت و سالگرد نگرفتن چیز بدی نیست.

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰